Фильтр публикаций


Our first snow. ❄️


آینده‌م:


من هیچ‌وقت نمی‌گم ازت ناراحتم؛ فقط دیگه باهات حرف نمی‌زنم، با دیدنت ذوق نمی‌کنم و به‌ت اهمیت نمی‌دم.


هرچی می‌گذره بیش‌تر این جمله رو با پوست و گوشت و استخونم می‌فهمم:
رابطه‌ی «خوب» خوب نیست؛ رابطه‌ی «عالی» خوبه.






دلم می‌خواد با بستنی زمستونی شیبا خودکشی کنم.




تمام تو سهم منه؛ به کم قانعم نکن.






آخرین قهوه‌‌ی امروزت رو بخور، لانا گوش کن، گریه نکن و امشب رو هم غمگین اما آروم به پایان برسون.


آدم‌هایی که تاریکی مطلق رو دوست ندارن و همیشه باید یه نوری اطراف‌شون وجود داشته باشه رو هیچ‌وقت نخواهم فهمید.


براکت شکوندم؛ مبارک بدخواهام.


ولی بزرگ شدن اصلی اون‌جاست که به این نتیجه می‌رسی که غر زدن هیچ فایده‌ای نداره و از اون به بعد در سکوت بگا می‌ری.


نیاز دارم بخوابم، بیدار شم، پنج سال گذشته باشه.


مثل غذاییه که توش موئه ولی چون گشنته وانمود می‌کنی که ندیدیش و تا آخرش می‌خوری.


Репост из: ابوطالب حسینی
چی‌ بگه آدم که هم حق مطلب ادا شه هم داستان نشه هم آروم شه


دندونپزشکم به‌م کارت ویزیت‌شو داد که روش پیج اینستا و شماره‌شم بود. آیا عاشقم شده؟


امیدوارم هیچ‌وقت نفهمید «وقت ندارم گریه کنم» یعنی چی.

Показано 20 последних публикаций.