ادامه ...
لازم بود به خارج بروم. لندن را مقصد خود ساختم. نخست به این دلیل که کسانی را در آن جا می شناختم و دوم به این دلیل که فکر می کردم می توانستم در میان انگلیسی ها واکنش بیشتر و علاقه بیش تری را به انگاره های جدیدی که حالا داشتم، بر انگیزانم. از این گذشته، وقتـی قبـل از جنگ سر راه سفر به هند، در لنـدن بـودم و در بازگشت از سفر در آغاز جنگ، تصمیم گرفته بودم کتابم را که در 1911 تحت نام فرزانگی خدایان شروع کرده بودم و در آخر بـا نـام مـدل جديـد عـالـم بـه چـاپ رسید، در آن جا بنویسم. در واقع این کتاب که در آن به پرسش دین و به ویژه روش های مطالعه انجیل، پرداخته بودم در روسیه امکـان چـاپ نمی یافت.
برای همین تصمیم گرفتم به لندن سفر کنم و سخنرانی ها و گروه هایی شبیه به آن چه در پترزبورگ داشتیم، در آن جا سازمان دهم. این تصمیم سه سال و نیم بعد عملی شد.
آغاز ژوئن 1919، سرانجام موفق شدم اسنتوکی را ترک کنم. تا آن در زمان، آرامش تا حدی آن جا حکم فرما شده و زندگی کمی آز نو جا افتـاده بود. اما به این آرامش اعتماد نمی کردم. لازم بود به خارج بروم. نخست بـه رسـتـوف رفـتم و سپس بـه اكـاترینودار Ekaterinodar نووروسیسک و سپس دوباره به اکاترینودار بازگشتم. اکاترینودار در آن زمان پایتخت روسیه بود. آن جا برخی از همراهانی که اسنتوکی را قبل از من ترک کرده بودند، دیدم و همچنین خویشان و دوستانی از سنت پترزبورگ را.
یکی از اولین صحبت هایی را که با آن ها داشتم به یاد دارم.
به هنگام صحبت در باره سیستم گورجیـف، دوستی از پترزبورگ از من پرسید، آیا می توانم هیچ نتیجه عملی از سیستم گورجیـف و کـار روی خود را برای او تشریح کند.
ادامه دارد ...
آسپنسکی
در جستجو معجزه آسا
ص 647 و 648
کانال گرجیف
@Gordjief
لازم بود به خارج بروم. لندن را مقصد خود ساختم. نخست به این دلیل که کسانی را در آن جا می شناختم و دوم به این دلیل که فکر می کردم می توانستم در میان انگلیسی ها واکنش بیشتر و علاقه بیش تری را به انگاره های جدیدی که حالا داشتم، بر انگیزانم. از این گذشته، وقتـی قبـل از جنگ سر راه سفر به هند، در لنـدن بـودم و در بازگشت از سفر در آغاز جنگ، تصمیم گرفته بودم کتابم را که در 1911 تحت نام فرزانگی خدایان شروع کرده بودم و در آخر بـا نـام مـدل جديـد عـالـم بـه چـاپ رسید، در آن جا بنویسم. در واقع این کتاب که در آن به پرسش دین و به ویژه روش های مطالعه انجیل، پرداخته بودم در روسیه امکـان چـاپ نمی یافت.
برای همین تصمیم گرفتم به لندن سفر کنم و سخنرانی ها و گروه هایی شبیه به آن چه در پترزبورگ داشتیم، در آن جا سازمان دهم. این تصمیم سه سال و نیم بعد عملی شد.
آغاز ژوئن 1919، سرانجام موفق شدم اسنتوکی را ترک کنم. تا آن در زمان، آرامش تا حدی آن جا حکم فرما شده و زندگی کمی آز نو جا افتـاده بود. اما به این آرامش اعتماد نمی کردم. لازم بود به خارج بروم. نخست بـه رسـتـوف رفـتم و سپس بـه اكـاترینودار Ekaterinodar نووروسیسک و سپس دوباره به اکاترینودار بازگشتم. اکاترینودار در آن زمان پایتخت روسیه بود. آن جا برخی از همراهانی که اسنتوکی را قبل از من ترک کرده بودند، دیدم و همچنین خویشان و دوستانی از سنت پترزبورگ را.
یکی از اولین صحبت هایی را که با آن ها داشتم به یاد دارم.
به هنگام صحبت در باره سیستم گورجیـف، دوستی از پترزبورگ از من پرسید، آیا می توانم هیچ نتیجه عملی از سیستم گورجیـف و کـار روی خود را برای او تشریح کند.
ادامه دارد ...
آسپنسکی
در جستجو معجزه آسا
ص 647 و 648
کانال گرجیف
@Gordjief