سودای گُم و گور شدن و دست از همهچیز شستن، شبیه هیچچیز نشدن، و از بن ویرانکردن هر آن چیزی که ما را آن کرده که هستیم، و برنامهی حال حاضر را فقط تنهایی و هیچبودن قرار دادن و بازگشت به یگانه برنامهای که میتواند سرنوشت ما را ناگهان از نو بسازد. این وسوسهای همیشگی است. باید در برابرش مقاومت کرد یا خود را به آن واداد؟ آیا میتوان زندگی یکنواخت و تکراری را زیست و دائما در تسخیر اندیشهی اثری بود که باید آفرید، یا باید زندگی ِ خود را با این اثر هماهنگ کرد و برق صاعقه را دنبال کرد؟ دلبستگی من به زیبایی و به آزادی است که بیش از همه مایه ی عذابم میشود..
آلبرکامو
یادداشتها (جلد اوّل ، دفتر سوّم، صفحه ی ۱۵۷)
خشایار دیهیمی / شهلا خسروشاهی
نشر ماهی
آلبرکامو
یادداشتها (جلد اوّل ، دفتر سوّم، صفحه ی ۱۵۷)
خشایار دیهیمی / شهلا خسروشاهی
نشر ماهی