ㅤㅤ𝖥𝗂s̸a͟𝗅𝗂𝗌


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: Цитаты


ㅤㅤㅤㅤㅤ” lamira dew.
Уважаемый @durov !!

Связанные каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
Цитаты
Статистика
Фильтр публикаций




Репост из: ㅤㅤㅤГH‌‌‌‌E‌‌‌‌X‌‌‌‌
Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
ㅤㅤㅤㅤㅤㅤ
ㅤㅤ
‌𝗗𝗢 𝗬𝗢𝗨 𝗥𝗘𝗠𝗘𝗠𝗕𝗘𝗥 𝗜 𝗧𝗢𝗟𝗗 𝗬𝗢𝗨 , 𝗬𝗢𝗨'𝗥𝗘 𝗠𝗬 𝗠𝗢𝗢𝗡 ?!ㅤ
ㅤㅤ
ㅤㅤ




Репост из: 🐈‍⬛
✔️فور کنید ؛
ببینم کیا اینجارو چک میکنن ، تگاتونو سیو میکنم و متقابل حمایت میشه ازتون




Репост из: ㅤㅤ𝗑︎𝗈𝗑︎𝗈
سـاعت ها میـگذرند و من همـچنان در خـلاءِ باتلاق سپـری میـکنم عقـربه های سـاعت مدام حرکـت می‌کـنند و من خـیره به آن هـا در باتـلاق افکـارم تا جـناغ سیـنه فـرو رفـته ام
نمـی‌دانم چـه طالعیـست که اینـگونه رنجـور و گمراهـم کرده

افکار عظـیم الجـثه روی خـرمن ها فکـر کشف نشـده تلنـبار خواهنـد شد و با ایـن روند سـطح باتـلاق می‌تـواند از جـناغ سیـنه تا به اسـتخوان فک سرایـت کند
کسـی که تـمام وجودم را زیر فریـب عشـقش احاطـه کرده اسـت که تمام سـلول های بدنـم عطر باقی مانـده از آخـرین ممـاسِ تنـش بر روی تنـم را استـشمام می‌کنـند که حتـی لحـظه ای افکارم قـادر به رها کـردن خاطـرات نیست
مـن در باتـلاق فرو رفتـه ام دیـگر هر چقـدر تـقلا هم کنـم بـی فایـدست چون بیشـتر مرا داخـل خـودش می‌کـشد من شیـفته نگـاه آن مرد مـغرور و بـی رحم شدم
آن موجـود سیـاه رنگ در سـینه ام لحـظه ای از تپـش و تراوش عشـق او دسـت برنـمی‌دارد که

این کالبـدِ در حـال سقـوط روحـش را رها نمـی‌کند




Репост из: 𝑩𝒍𝒂𝒄𝒌 𝑺𝒘𝒂𝒏
فورکنید به عنوان یک شخص ، نام ادکلن و
برند مخصوصتون ، نوع شخصیت و سنتون
رو حدس بزنم
جوین باش چک میشه


Репост из: 𝑩𝒍𝒂𝒄𝒌 𝑺𝒘𝒂𝒏
اکانتم خالیه ، فورکنید چنل های جدید
جوین شم و مشخص کنم چند درصد
وایب فرد پروفایل چنلتون رو میدید .
جوین باش چک میشه




Репост из: 𝑆𝑎𝑘𝑢𝑟𝑎🌸🌱
فورکنین هرچندتا پست میخواین انتخاب کنین فوربزنم.




Репост из: 𝗦‌𝗶𝘅 𝗖𝗶𝘁𝘆(new post)
زمــزمــه مــاه در قـعــرِ کـتـابـخــانـهِ مـارگـارت پــال ؛
چه شخص متین و آرامی کت بژ رنگ‌ موهای اتو کشیده مشکی مخملی بر فراز باد، سخت میشد به وضوح صورتش را ببینم کتابی که در دست داشت مانند ابری بنظر می رسید که جلوی ماه را گرفته است، همان گونه که به او زل زده بودم ابر کمی کنار رفت و ناگهان ماه‌ لبخند ژکوندی به خود گرفت، آیا اثر لئوناردو مرا ملاقات کرده است صفحه ها را با دست های گندمی اش آهسته ورق می زد گویا مطلبی طنز به چشم هایش خطور کرده است نگفته ام که چشم هایش تمام مدت خنثی بنظر می رسد اما بگویم طوفان در آنها رقص کنان بازی می کند مگر ذهن مرا می خواند که زمزمه کرد تو "انسان خیلی متفاوتی هستی" لحن گرفته ای داشت، ولی آبرو ریزی محض حرفش را به خود گرفتم سریع از جا پریدم و گفتم من! این تعریف خیلی بزرگیه از من کمی آرام تر.. چرا کنار او مانند گربه ای خیس و از پا افتاده بنظر میرسیدم کم مانده بود جلویش زانو بزنم عذر بطلبم سرش را بالا اورد و با همان لحن گفت "کافکا در کرانه _ هاروکی موراکامی" قلب عمیق و زیبایی داشت نیمچه لبخند و صورتش با به خجالت افتادن من تغییری نکرد بنظر نمی رسید بخواهد مانند دیگران نگاهی به سر و رویم بی اندازد و تحقیرم کند حتی باقی کلمات کتاب را هم زمزمه کرد. "باید بپذیری که برخی افراد برای همیشه در قلبت جای خواهند داشت،  بدون اینکه جایی در زندگی ات داشته باشند." چقدر حقیقی و قاطعانه، در قلبم هست اما زندگی ام خیر، فرد با تجربه ای بنظر می رسید برای همین  بود که مانند من تنها با یک جمله حیرت زده نشد و دهانش باز نماد فقط نفس عمیقی کشید و کتاب را بست ، اگر کتاب باز می ماند و صفحاتش تا ابد و بر ادامه داشت داستان من و او هم به این زودی به پایان نمی رسید مگر نه؟ حتی ذره ای دلیر نبودم که نامش را بپرسم کاش زمزمه هر حرف کتاب سال ها زمان می برد ، میتوانستم کل زندگی ام را به تماشایش بنشینم..
- نویسنده مَست و رُویا پردازِ قهار.




Репост из: ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ 𝖣𝖾𝗌𝗏𝖾𝗅𝗈
‌ ‌ ‌ ‌ ‌🕋 ‌ ‌‌ ‌ La ley de la naturaleza🩸nunca nos miente


Репост из: ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ 𝖣𝖾𝗌𝗏𝖾𝗅𝗈




Репост из: ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌𝗐𝗈𝖾𝖿𝗎𝗅
‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌➖𝖲𝗁𝗎𝗍 𝗎𝗉 𝖺𝗇𝖽 𝗃𝗎𝗌𝗍 𝖼𝗅𝗈𝗌𝖾 𝗒𝗈𝗎𝗋 𝖾𝗒𝖾𝗌
‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌𝖠𝗇𝖽 𝗍𝗁𝖾𝗇 𝗄𝗂𝗌𝗌 𝗆𝖾 𝖽𝖾𝖾𝗉𝗅𝗒.




Репост из: ㅤㅤㅤㅤ𝖱𝗂𝖽𝖾 𝗈𝗋 𝖽𝗂𝖾.
     ✅— 𝖷𝖮 @. 𝕿𝖺𝗍𝗍𝖾𝖽 ▫️ 𝖺𝗅𝗅 𝗈𝗏𝖾𝗋
                            #𝕭𝗈𝖽𝗒          😒
   ☠️  Она просто хочет кататься 💋

Показано 20 последних публикаций.