من همیشه آدم خود خوری بودم. اونقدری که تو هیچوقت غم توو صدا یا درد توی نگاهمو حس نکردی. نفهمیدن این قضایا توسط اطرافیانم، باعث شده فکر کنن که همیشه حالم خوبه.
میدونی عزیزم! من آدم احساساتی هستم، اونقدر احساساتی که با کوچیکترین حرف یا بیتوجهی توسط کسی که دوستش دارم میتونم همهی بغضهای کرده و نکرده عمرم رو گریه کنم و در عین حال چیزی به روی خودم نیارم. اونقدری که تو هیچوقت نمیتونی متوجه این موضوع بشی. اما میدونی چیه؟ حساسیت و دل نازک بودنم هیچوقت باعث نشد که من بخوام واسه نگه داشتن کسی بجنگم یا التماسش کنم، یا ازش بخوام عشق و علاقهای رو بهم بده که دلی نیست و همش ظاهریه. درسته که هیچوقت نتونستم کسی رو توو زندگیم نگه دارم ولی عوضش تونستم خیلی راحت کسی که میخواد بره رو راهی کنم و دیگهام پشت سرش آب نریزم که بخواد برگرده.
میدونی عزیزم! من آدم احساساتی هستم، اونقدر احساساتی که با کوچیکترین حرف یا بیتوجهی توسط کسی که دوستش دارم میتونم همهی بغضهای کرده و نکرده عمرم رو گریه کنم و در عین حال چیزی به روی خودم نیارم. اونقدری که تو هیچوقت نمیتونی متوجه این موضوع بشی. اما میدونی چیه؟ حساسیت و دل نازک بودنم هیچوقت باعث نشد که من بخوام واسه نگه داشتن کسی بجنگم یا التماسش کنم، یا ازش بخوام عشق و علاقهای رو بهم بده که دلی نیست و همش ظاهریه. درسته که هیچوقت نتونستم کسی رو توو زندگیم نگه دارم ولی عوضش تونستم خیلی راحت کسی که میخواد بره رو راهی کنم و دیگهام پشت سرش آب نریزم که بخواد برگرده.