ن نمیره
حتی سر کیرشم نرفت
_فکر نمیکردم انقدر تنگ بشی
کیرشو دوباره خیس کرد همون جوری سرپا گذاشت لای پاهای تپلم شروع کرد عقب جلو کردنم تندتند عقب جلو میکرد و سینه هامو میمالید لای پاهام احساس داغی کردم فهمیدم آبش اومده همون لحظه هانی هم اومد طرف ما شورت و شلوارمو کشیدم بالا تیشرتمو پوشیدم هانی رسید بغلم کرد
_خوبی مریم؟
+اره خوبم نگران نباش
فرهاد گفت نرفت توش خیلی تنگه
هانی خندید و منم مانتو و شالمو پوشیدم و راه افتادیم سوار ماشین شیم موقع راه رفتن آبشو لای پاهام حس میکردم
ما رو که داشتن پیاده میکردن فرهاد گفت افتتاح میشه برای هفته ی بعد من گفتم نه قرارمون نبود فرهاد گفت قرارمون افتتاح بود
به هانی گفت بازش کن برای هفته ی بعد که اذیت نشه و بعد گاز دادن رفتن
رفتیم خونمون رفتیم تو اتاق سریع شلوار و شورتمو درآوردم آبش لای پاهامو خیس خیس کرده بود
هانی اومد پشتم دست کشید لای پاهام با خیسی اب فرهاد انگشتشو مالید به سوراخ کونم خواست انگشتشو فشار بده داخل
+ااااااخ هااانی ااااخ نکن
انگشتشو برداشت
_نه واقعا تنگی دختر به این کون گنده نمیخوره اینقدر تنگ باشه
+هانی چیکار کنم اون کیر تو کون من نمیره اونم دست بردار نیست
_یه دونه زد رو کونم از امشب خودم بازش میکنم خوراکش روغن زیتون و انگشت هانی
از لپتم بوسید و گفت شب بیا خونمون روغنش با من خندید و رفت
من موندم فکر رضا و فکر کیری که تا تو کونم نره ول کن نیست
رفتم حموم و یه دوش گرفتم زیر دوش ذهنم پیش رضا بود کیری که امروز لای پاهام بود برای اولین بار حس بدی داشتم بدنمو تو ایینه ی حموم برانداز کردم بدن تپل یه دختر 16 17 ساله که دست خورده ی یه پسر خلافکار شده بود خودمو شستم و اومدم بیرون هانی پیام داده بود شام برم خونشون اما حالشو نداشتم گفتم بعد شام میام انگار هانی بیشتر از فرهاد انتظار کونمو میکشید
شام و خوردم با مامانم هماهنگ کردم و رفتم خونه ی هانی اینا وارد خونه شدم و بعد احوال پرسی با خانواده ی هانی رفتیم اتاقش
دیدم روغن زیتون رو گذاشته کنار تخت
+هانی امشب حال و حوصله ندارم بیخیال امشب شو
_خانوم خانوما انقدر گرفته نباش چه شبی از امشب بهتر
+نه اصلا حوصلشو ندارم
+هانی امروز تو اتاق چیکار کردی؟ منم دیدی؟
_بعد اینکه شما رفتید ته باغ محمد از اتاق اومد بیرون منم پشتش اومدم بیرون
+محمد هم یعنی بدن منو دید؟
_اره که دید هم محمد هم فرهاد تو کف بدن تو هستن دختر
+یعنی بعد فرهاد باید به محمدم بدم؟
_نه تا اونجایی که من میدونم بعد اینکه فرهاد کونتو افتتاح کنه همه چی تموم میشه
+مطمئنی هانی؟
_آره نگران نباش
+خب بعد اینکه منو دید زدید چی؟
_محمد گفت چه کونیه همه محل دنبال این کونن
+خب بعدش چی؟
_منو برد تو اتاق جلوی پاش زانو زدم شروع کردم کیرشو خوردن
+کیر محمدم مثل کیر فرهاده؟
_نه کیر محمد بزرگ تر
بعدم محمد منو خوابوند رو فرش خودشم اومد پشتم و کیرشو کرد تو کونم و شروع کرد تلمبه زدن
+هانی درد نمیاد؟
_نه دیگه مریم نمیدونم باهام چیکار کردن کونم تشنه ی آبشونه همیشه التماسشون میکنم ابشونو بریزن تو کونم
بعدم که کارش تموم شد ابش اومد سریع بعد شدم اومدم سمت تو نگرانت بودم
اروم دراز کشیدم رو تخت هانی منو چرخوند رو شکم و نشست پایین کونم
مادرش از پشت در بهمون شب بخیر گفت و رفت بخوابه
هانی شلوار و شورتمو کشید پایین شروع کرد کونمو مالیدن این کارش تازگی نداشت قبلا هم انجام داده بود کونمو از هم باز کرد یه بوس محکم از سوراخ کونم کرد اروم با زبونش کونمو لیس میزد و نوک زبونشو تو کونم فشار میداد چند بار این کار رو تکرار کرد و سرشو بلند کرد
_خدا شانس بده کاش یکی هم اینجوری به ما خدمت میکرد
خندم گرفت
با انگشتش سوراخ کونمو میمالید
روغن رو برداشت ریخت لای کونم و با انگشت شروع کرد سوراخ کونمو مالیدن
تو حس حال خودم بودن که سوختم
+اااااخ هانی دربیااااار
_یکم صبر کن مریمی
+دربیاااار دربیاااااار
اروم نوک انگشتشو درآورد
+هانی نکن دوست ندااارم دردم میاااد
_خب چجوری میخوای به فرهاد کون بدی
+نمیخوام اصلا نمیدم
تو بغل هم خوابیدیم نزدیکای ظهر بیدار شدم دیدم هانی نیست یهو وارد اتاق شد تو چهرش پر ذوق بود نشست کنارم
_یه خبر دارم برات یه خبر خوب
+چی هانی؟
_بدون مشتلق بگم؟
+هرچی بخوای قبوله
_باشه مریمی جون
محمد و فرهاد رو گرفتن
+چجوری؟
_تو ماشینشون مواد بوده
+وااااقعاااا؟
_بله مریمی کونت دیگه خلاص شد
محکم هانی رو بغل کردم کللللی بوسیدمش
گوشیمو برداشتم و به رضا پیام دادم تا غروب باهاش برم بیرون
بعد از هماهنگ کردن با رضا رفتم خونه اماده شدم و رفتم بازار یه نیم تنه و دامن کوتاه خریدم برگشتم خونه تنم کردم جلوی آینه خودمو برانداز کردم دامن تنگ و کوتاه بود جوری که نصف کونمو پوشش میداد و نیم تنه هم به زور سینه هامو نگه داشته بود
اره تصمیمم رو گرفته بودم امرو
حتی سر کیرشم نرفت
_فکر نمیکردم انقدر تنگ بشی
کیرشو دوباره خیس کرد همون جوری سرپا گذاشت لای پاهای تپلم شروع کرد عقب جلو کردنم تندتند عقب جلو میکرد و سینه هامو میمالید لای پاهام احساس داغی کردم فهمیدم آبش اومده همون لحظه هانی هم اومد طرف ما شورت و شلوارمو کشیدم بالا تیشرتمو پوشیدم هانی رسید بغلم کرد
_خوبی مریم؟
+اره خوبم نگران نباش
فرهاد گفت نرفت توش خیلی تنگه
هانی خندید و منم مانتو و شالمو پوشیدم و راه افتادیم سوار ماشین شیم موقع راه رفتن آبشو لای پاهام حس میکردم
ما رو که داشتن پیاده میکردن فرهاد گفت افتتاح میشه برای هفته ی بعد من گفتم نه قرارمون نبود فرهاد گفت قرارمون افتتاح بود
به هانی گفت بازش کن برای هفته ی بعد که اذیت نشه و بعد گاز دادن رفتن
رفتیم خونمون رفتیم تو اتاق سریع شلوار و شورتمو درآوردم آبش لای پاهامو خیس خیس کرده بود
هانی اومد پشتم دست کشید لای پاهام با خیسی اب فرهاد انگشتشو مالید به سوراخ کونم خواست انگشتشو فشار بده داخل
+ااااااخ هااانی ااااخ نکن
انگشتشو برداشت
_نه واقعا تنگی دختر به این کون گنده نمیخوره اینقدر تنگ باشه
+هانی چیکار کنم اون کیر تو کون من نمیره اونم دست بردار نیست
_یه دونه زد رو کونم از امشب خودم بازش میکنم خوراکش روغن زیتون و انگشت هانی
از لپتم بوسید و گفت شب بیا خونمون روغنش با من خندید و رفت
من موندم فکر رضا و فکر کیری که تا تو کونم نره ول کن نیست
رفتم حموم و یه دوش گرفتم زیر دوش ذهنم پیش رضا بود کیری که امروز لای پاهام بود برای اولین بار حس بدی داشتم بدنمو تو ایینه ی حموم برانداز کردم بدن تپل یه دختر 16 17 ساله که دست خورده ی یه پسر خلافکار شده بود خودمو شستم و اومدم بیرون هانی پیام داده بود شام برم خونشون اما حالشو نداشتم گفتم بعد شام میام انگار هانی بیشتر از فرهاد انتظار کونمو میکشید
شام و خوردم با مامانم هماهنگ کردم و رفتم خونه ی هانی اینا وارد خونه شدم و بعد احوال پرسی با خانواده ی هانی رفتیم اتاقش
دیدم روغن زیتون رو گذاشته کنار تخت
+هانی امشب حال و حوصله ندارم بیخیال امشب شو
_خانوم خانوما انقدر گرفته نباش چه شبی از امشب بهتر
+نه اصلا حوصلشو ندارم
+هانی امروز تو اتاق چیکار کردی؟ منم دیدی؟
_بعد اینکه شما رفتید ته باغ محمد از اتاق اومد بیرون منم پشتش اومدم بیرون
+محمد هم یعنی بدن منو دید؟
_اره که دید هم محمد هم فرهاد تو کف بدن تو هستن دختر
+یعنی بعد فرهاد باید به محمدم بدم؟
_نه تا اونجایی که من میدونم بعد اینکه فرهاد کونتو افتتاح کنه همه چی تموم میشه
+مطمئنی هانی؟
_آره نگران نباش
+خب بعد اینکه منو دید زدید چی؟
_محمد گفت چه کونیه همه محل دنبال این کونن
+خب بعدش چی؟
_منو برد تو اتاق جلوی پاش زانو زدم شروع کردم کیرشو خوردن
+کیر محمدم مثل کیر فرهاده؟
_نه کیر محمد بزرگ تر
بعدم محمد منو خوابوند رو فرش خودشم اومد پشتم و کیرشو کرد تو کونم و شروع کرد تلمبه زدن
+هانی درد نمیاد؟
_نه دیگه مریم نمیدونم باهام چیکار کردن کونم تشنه ی آبشونه همیشه التماسشون میکنم ابشونو بریزن تو کونم
بعدم که کارش تموم شد ابش اومد سریع بعد شدم اومدم سمت تو نگرانت بودم
اروم دراز کشیدم رو تخت هانی منو چرخوند رو شکم و نشست پایین کونم
مادرش از پشت در بهمون شب بخیر گفت و رفت بخوابه
هانی شلوار و شورتمو کشید پایین شروع کرد کونمو مالیدن این کارش تازگی نداشت قبلا هم انجام داده بود کونمو از هم باز کرد یه بوس محکم از سوراخ کونم کرد اروم با زبونش کونمو لیس میزد و نوک زبونشو تو کونم فشار میداد چند بار این کار رو تکرار کرد و سرشو بلند کرد
_خدا شانس بده کاش یکی هم اینجوری به ما خدمت میکرد
خندم گرفت
با انگشتش سوراخ کونمو میمالید
روغن رو برداشت ریخت لای کونم و با انگشت شروع کرد سوراخ کونمو مالیدن
تو حس حال خودم بودن که سوختم
+اااااخ هانی دربیااااار
_یکم صبر کن مریمی
+دربیاااار دربیاااااار
اروم نوک انگشتشو درآورد
+هانی نکن دوست ندااارم دردم میاااد
_خب چجوری میخوای به فرهاد کون بدی
+نمیخوام اصلا نمیدم
تو بغل هم خوابیدیم نزدیکای ظهر بیدار شدم دیدم هانی نیست یهو وارد اتاق شد تو چهرش پر ذوق بود نشست کنارم
_یه خبر دارم برات یه خبر خوب
+چی هانی؟
_بدون مشتلق بگم؟
+هرچی بخوای قبوله
_باشه مریمی جون
محمد و فرهاد رو گرفتن
+چجوری؟
_تو ماشینشون مواد بوده
+وااااقعاااا؟
_بله مریمی کونت دیگه خلاص شد
محکم هانی رو بغل کردم کللللی بوسیدمش
گوشیمو برداشتم و به رضا پیام دادم تا غروب باهاش برم بیرون
بعد از هماهنگ کردن با رضا رفتم خونه اماده شدم و رفتم بازار یه نیم تنه و دامن کوتاه خریدم برگشتم خونه تنم کردم جلوی آینه خودمو برانداز کردم دامن تنگ و کوتاه بود جوری که نصف کونمو پوشش میداد و نیم تنه هم به زور سینه هامو نگه داشته بود
اره تصمیمم رو گرفته بودم امرو