Фильтр публикаций


Репост из: Diary of Darkness
Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram


Upon the freshly turned grave, where earth becomes a prison for love, she rests, her beauty silenced, her spirit entombed with the dreams they once shared. Atala lies still, her frail heart no longer bound by the agony that consumed it, and yet, her departure leaves a void too vast for words. He kneels at her side, his trembling hands tracing the contours of her cold eternity, as if the weight of his despair might awaken her. Every tear that falls is an unanswered plea, a love condemned to linger in the hollow chambers of his chest. Her name is now a song without a voice, a prayer cast into the void, and in burying her, he buries himself a man shackled to a sorrow that will never die.

👤 Gustave-Claude-Etienne Courtois

🎭 The Burial of Atala

@Dairy_of_Darkness


تو از دنیای بی‌روحی می‌آیی، جایی که اعداد و اشکال سرد، حقیقت را می‌سازند و عمیق‌ترین رازهای روح در میان زمزمه‌های بی‌جان گم شده‌اند. تو در جستجوی یقین به سطح خزیده‌ای، اما آیا حقیقت در سطح است؟ آیا می‌توان در آیینه‌ی آب چیزی بیش از سایه دید؟
مردمان به آنچه آشکار است، قناعت می‌کنند و تو نیز چنین کرده‌ای. اما هیچ روحی نمی‌تواند از این سطح سرد و بی‌جان زنده بماند. در ژرفای تاریک و گاه وحشتناک است که زندگی می‌جوشد، در جایی که تنها جرأت دیدن، دریچه‌ای به حقیقت است.

ای انسان، آیا نمی‌بینی که روح زمانه تو را به زنجیر کشیده است ؟ هرچند خود را آزاد می‌پنداری؟ تو حقیقت را در ظاهر و جلوه‌های گذرا جستجو می‌کنی و آن را به هزاران تکه‌ی بی‌جان و بی‌روح می‌گشایی، از ژرفای وجود خود غافل مانده‌ای.
زندگی هرگز در پس نقاب‌های گذرا به حقیقت نمی‌رسد. از ژرفا بیمناک باش، اما آن را انکار مکن؛ چرا که انکار آن، مرگ جوهر وجود و حقیقت درونی توست.

👤 Carl Gustav Jung

📚 The Red Book

@Dairy_of_Darkness


I weave through the minefield
of feelings
Breaking the locks
On Pandora's box
And maybe in another lifetime
Another paradox
But for now I see you
I see through it all


Band : Lorǝlǝi
Album : Oneiro
Vocalist : Heike Langhans
Released : 2023
Composer
: Mike Lamb
Genres :
#Atmospheric_Rock #Melancholic_Rock

@Dairy_of_Darkness


ما از این جهانیم، اما به آن تعلق نداریم. دنیا ما را در میان خود تحمل می‌کند، اما هرگز ما را نمی‌پذیرد. دنیای امروز با ارزش‌هایی سطحی و بی‌معنا که بر اساس سود و سرگرمی بنا شده، برای انسان‌هایی مثل من و تو یک زندان است. ما در میان انسان‌هایی زندگی می‌کنیم که شادی‌های کوچک و بی‌ارزش آن‌ها برایشان کافی است، در حالی که ما به دنبال چیزی فراتر هستیم، چیزی که دیگر در این دنیا یافت نمی‌شود. ما در این میان همچون بازیگران ناشی‌ای هستیم که در نمایشی احمقانه به صحنه رانده شده‌ایم، بی‌آنکه نقشی برای ما نوشته باشند.

👤 Hermann Hesse

📚 Steppenwolf

@Dairy_of_Darkness


Oh, my son too young
To understand that
Life is dark sometimes
There is just not enough light
And you, you broke me everyday
But I fought you back
I think I could die in the next room
Without you noticing
Where do we go,
Where do we go from here
And where do we go?
Where do we go
Where do we go from here
What happened to us?

Gotta breathe in, gotta breathe out
Up on your feet, gotta think twice
The future is vile
, The future is dark
Without you there's no tomorrow


The anguish I carry inside feels like I am a drowning flame, consumed from within, while the world sees only the surface unaware of the storm raging beneath my skin. I suffer in silence, burdened by a weight that others cannot see, and none can bear. It’s like the fire inside me is drowning in the very water that was supposed to extinguish it, the coldness surrounding me failing to soothe the pain. I’m trapped in a voiceless lament, where my suffering is mine alone, and my scream falls unheard.

@Dairy_of_Darkness


Band : All My Faith Lost
Album : The Hours
Released : 2007
Vocalist : Viola Roccagli
Songwriter : Federico Salvador
Genres :
#Gothic_Rock #Darkwave

@Dairy_of_Darkness


«من همه‌ی سال‌ها منتظر بودم، منتظر یک نگاه، یک جمله، یک لمس. اما تو حتی وقتی کنارت بودم، در جایی دیگر زندگی می‌کردی؛ جایی که من نمی‌توانستم وارد شوم. شاید عشق من کافی نبود، یا شاید اصلاً هیچ عشقی کافی نیست برای کسی که خودش را دوست ندارد. تو هیچ‌وقت نخواستی که کسی بهت نزدیک بشه. همیشه خودت رو پشت زخم‌هات قایم کردی، انگار اونا گنج‌هایی هستن که باید ازشون محافظت کنی. و من، احمق بودم، فکر می‌کردم می‌تونم اون دیوارها رو بشکنم. اما حالا می‌دونم..اون دیوارها، خودِ تو هستن. اگه اونا فرو بریزن، تو هم فرو می‌ریزی.»

فرانتس که در سکوت به حرف‌های لنی گوش می‌دهد، به شکلی مبهم سعی می‌کند از خودش دفاع کند:

«من نخواستم کسی رو از خودم دور کنم..فقط نمی‌خواستم کسی ببینه..اون چیزی که من شدم...»

لنی در پاسخ، با لحنی تلخ و تیز می‌گوید:

«اما فرانتس، تو حتی به خودت هم اجازه ندادی که ببینی. این خودت بودی که از همه فرار کردی، حتی از خودت. و حالا، این تنهایی رو با افتخار به عنوان یک مدال به سینه زدی من از اینجا می‌رم، فرانتس. نه چون دیگه دوستت ندارم، بلکه چون اگه بمونم، خودم رو هم مثل تو گم می‌کنم.»

فرانتس (با صدای آرام، انگار به خودش): «شاید از اول هم قرار بود همه‌ی ما گم بشیم.»

لنی: «فرانتس، یه چیزی ازت می‌خوام، فقط یه چیز. برای یک بار هم که شده، به خودت نگاه کن. به تمام اون چیزی که هستی، نه به چیزی که فکر می‌کنی باید باشی. به زخم‌هات، به ترس‌هات..حتی به اون نفرتی که از خودت داری. بهشون نگاه کن. شاید اونجا چیزی پیدا کنی که هنوز ارزش نجات دادن داشته باشه.»

👤 Jean Paul Sartre

📚 The Condemned of Altona

@Dairy_of_Darkness


I don’t know who I am anymore. I’ve worn so many masks for so long that I can’t tell where they end and I begin. I’m afraid to take them off, afraid there’s nothing left of the person I used to be, if that person ever existed at all.

@Dairy_of_Darkness


می‌گویند : شمشیر قلاف خود را می‌فرساید، این زبان حال من است.

تمام عمرم در میان مردم بودم، اما هرگز از تنهایی و انزوایی که در دل داشتم گریزی نداشتم. هیچ‌کس حقیقت وجود مرا درک نکرد و من نیز هیچ‌گاه نتوانستم رنج‌هایم را با کسی قسمت کنم. این دردهای ناگفته، در درونم خانه کرده و مرا به‌تدریج از درون تهی کرده است.

"On dit quelquefois : l’épée use le fourreau; c’était véritablement mon cas."

J'ai vécu dans la foule et n'ai pourtant jamais cessé d'être seul; nul n'a jamais connu mon véritable moi, et je n'ai jamais pu partager mes peines. Ces douleurs muettes se sont enfoncées en moi et m'ont peu à peu vidé de mon être.


👤 Jean Jacques Rousseau

📚 Confessions

@Dairy_of_Darkness


Band : Blackfield
Album : Welcome to My DNA
Released : 2011
Pianist : Aviv Geffen

Songwriter : Aviv Geffen
Vocalist : Steven Wilson
Genres :
#Progressive_Rock #Art_Rock

@Dairy_of_Darkness


توده‌های مردم هرگز به تفکر فلسفی روی نمی‌آورند، چرا که تنها به خواسته‌ها و نیازهای زودگذر و سطحی خود مشغول‌اند. آن‌ها زندگی را در ظواهر می‌جویند و ترجیح می‌دهند با جریان همراه شوند تا اینکه با حقایق تلخ و عمیق زندگی روبرو شوند.انسان به جای اینکه به سوی حقیقت گام بردارد، خود را به باورهای جمعی و پسندیده‌ی جامعه می‌سپارد و درگیر تقلیدهای بی‌ارزش و تاییدهایی می‌شود که هیچ ارتباطی با درک عمیق‌تر از خویشتن ندارد. افراد به‌طور طبیعی به‌سوی اجتماعی بودن و هم‌رنگ شدن با توده‌ها متمایل‌اند، اما همین تمایل است که آنان را از خویشتن و حقیقت دور می‌سازد. آنان وقت و انرژی خود را صرف تلاش‌های بیهوده برای دست‌یابی به تایید دیگران و حفظ موقعیت اجتماعی می‌کنند، در حالی که تنها راه رهایی، درک فردیت و فاصله‌گیری از جمع است. کسانی که با جدیت به جستجوی حقیقت و فهم خود می‌پردازند، درمی‌یابند که بسیاری از رنج‌ها، نتیجه‌ی وابستگی به افکار عمومی و تقلید از دیگران است.

👤 Arthur Schopenhauer

📚 The World as Will and Representation

@Dairy_of_Darkness


She carried a silent storm, haunted by demons no one else could see. They gathered around her, hovering close, their unseen hands gripping her arms like a cruel embrace. She couldn’t tell if they were there to see her through the darkness or savor her every struggle. Yet their twisted comfort, the absurd pain of their touch was almost preferable to the emptiness without them. In their ghostly hold, she felt both hunted and, somehow, whole.

@Dairy_of_Darkness


تاریکی به‌گونه‌ای مرا احاطه کرده است که گویی دیگر نوری در کار نیست. دمیان، اگر در گذشته حضور داشتی، اکنون تو را گم کرده‌ام. و این دردناک‌ترین حقیقت است: اینکه در نهایت، حتی کسانی که مرا درک می‌کردند، نمی‌توانند در کنارم بمانند. باید خودم را بپذیرم؛ با همه ضعف‌ها و زخم‌هایم. شاید این همان چیزی است که دمیان می‌خواست به من بیاموزد؛ اینکه حتی در تاریک‌ترین لحظات، باید به تنهایی راه خود را پیدا کنم.

احساس می‌کنم دمیان دیگر در کنارم نیست. شاید همیشه تنها بوده‌ام و این امید که کسی مثل او مرا درک می‌کند، تنها توهمی بوده است. با خودم فکر می‌کنم آیا واقعاً کسی در این جهان وجود دارد که بتواند این بار سنگین را با من سهیم شود؟ یا اینکه من برای همیشه محکوم به این تنهایی هستم؟

👤 Hermann Hesse

📚 Demian

@Dairy_of_Darkness


Band : Die Among Strangers
Album : Ave Atque Vale
Released : 2013
Label
: Seventh Crow Records
Composer : Christophe
DN
Genres :
#Indie #Dark_Folk #Neo_Folk

@Dairy_of_Darkness


I drifted through that place as if it were my prison, a dim world heavy with shadows and silences that twisted and clung. Creatures stirred in the murky corners of my vision silent figures with hollow eyes and hands that seemed almost human, yet too long, too thin, too real and not real all at once. The walls breathed with whispers I could never fully hear, fragments of voices that might’ve once been mine. It wasn’t home, wasn’t anywhere I belonged. And yet, I couldn’t shake the feeling that this place was bound to me, or perhaps I to it, caught, lost, and left to wonder if I was the intruder in my own mind.

@Dairy_of_Darkness


کسی که می گوید خواب مترادف و معادل امید است، شهودی عمیق به اهمیت ترسناک نه تنها خواب بلکه بی خوابی هم داشته است! اهمیت بی‌خوابی چنان عظیم است که من وسوسه می‌شوم انسان را حیوانی تعریف کنم که نمی‌تواند بخوابد. چه دلیلی دارد حیوانات دیگر را که به اندازه انسان معقول هستند، ما انسان ها را حيوان منطقی بناميم ؟ ما آگاه هستیم، حیوان دیگری در کل آفرینش وجود ندارد که بخواهد، اما نتواند بخوابد. خواب فراموشی است؛ درام زندگی، پیچیدگی ها و وسواس های آن کاملا از بین می روند و هر بیداری آغازی تازه و امیدی نوین است. بنابراین زندگی نا‌پیوسنگی دلپذیر خود را حفظ می‌کند، توهم احیای دائمی ایجاد می شود. از طرف دیگر، بی‌خوابی باعث ایجاد احساس غم و اندوه، ناامیدی و عذاب غیر‌قابل جبران می شود. برای انسان سالم بی‌خوابی فقط یک سرگرمی تازه است: او از کسانی که حاضرند برای یک ساعت خواب تمام جهان را به تباهی بکشند چیزی نمی‌داند، یا آنان‌ که از دیدن تختخواب هماند دیدن شکنجه گاه وحشت می‌کنند، هم هیچ چیز نمیداند. بین بیخوابی و ناامیدی ارتباط تنگاتنگی وجود دارد. از دست دادن امید با از دست دادن خواب همراه است.
این دقیقا تفاوتی است که بین بهشت و جهنم وجود دارد : شما همیشه می توانید در بهشت بخوابید، اما در جهنم هرگز نمی توان خوابید. خداوند انسان را با گرفتن خواب از او و دادن دانش و آگاهی به او انسان را مجازات می کند. آیا محرومیت از خواب یکی از ظالمانه ترین شکنجه هایی نیست که در زندان ها اعمال می شود ؟ بسیاری از انسان های دیوانه دچار بی‌خوابی می شوند و از آن رنج می‌برند؛ همین امر دلیل افسردگی های آنها ، انزجار از زندگی و انگیزه های خودکشی آنها می‌باشد. آیا احساسات، توهمات شب زنده داری، که از خواص خواب زدگان است، نوعی جنون نیست ؟

Whoever said that sleep is the equivalent of hope had a penetrat ing intuition of the frightening importance not only of sleep but also of insomnia! The importance of insomnia is so colossal that I am tempted to define man as the animal who cannot sleep. Why call him a rational animal when other animals are equally rea sonable ? But there is not another animal in the entire creation that wants to sleep yet cannot. Sleep is forgetfulness: life's drama, its complications and obsessions vanish completely, and every awakening is a new beginning, a new hope. Life thus maintains a pleasant discontinuity, the illusion of permanent regeneration. Insomnia, on the other hand, gives birth to a feeling of irrevo cable sadness, despair, and agony. The healthy man only dabbles in insomnia: he knows nothing of those who would give a kingdom for an hour of unconscious sleep, those as terrified by the sight of a bed as they would be of a torture rack. There is a close link between insomnia and despair. The loss of hope comes with the loss of sleep. The difference between para dise and hell: you can always sleep in paradise, never in hell. God punished man by taking away sleep and giving him knowledge. Isn't deprivation of sleep one of the most cruel tortures practiced in prisons? Madmen suffer a lot from insomnia; hence their de pressions, their disgust with life, and their suicidal impulses. Isn't the sensation, typical of wakeful hallucinations, of diving into an abyss, a form of madness?


👤 Emil Cioran

📚 On the Heights of Despair

@Dairy_of_Darkness


Band : Thought Trials
Album : Full of Sound and Fury, Signifying Nothing
Released : 2022
Songwriter : Lauren Davis
Lead Guitar
: Erin Malone
Composer : Josh Martin
Genres :
#Shoegaze #Post_Rock

@Dairy_of_Darkness

Показано 20 последних публикаций.