💥كلمۀ قبيحۀ آزادى...!
✍️علی مرادی مراغه ای
ماريانا! آدمي چيست بی آزادی
به من بگو، اگر آزاد نباشم چه سان توانم دوستت داشته باشم؟
چگونه قلب خويش را ـ اگر از آن من نباشد ـ به تو هديه كنم؟
لوركا
✅اولین بار «كلمۀ قبيحۀ آزادى» را ملاعلی کنی، متمولترین و متنفذترین روحانی زمان ناصرالدین شاه بکار برد...
♦️با مرگ امیرکبیر، ۲۰ سال پرونده تجددخواهی بسته شد تا صدارت حسین خان سپهسالار.
اصلاحات و قانونگرایی صدراعظم سپهسالار با مخالفت گروههای مختلف روبرو شد، اولین گروه شاهزادگان و حاکمان ولایات بودند چون قانونگرایی باعثِ معین شدن میزان مالیات هر ولایت و كاهش سایر وجوهاتی كه از مردم گرفته میشد می گردید پس، خشم حکام خون آشامِ ولایات و ایالات را برانگیخت!.
مخالفان بعدی کثیری از علما بودند و مهمترین اش حاج ملاعلی کنی که آزادی را مترادف با بی بندوباری می دانست و مغایر با شریعت.
او در نامه به ناصرالدین شاه نوشت:
«كلمۀ قبيحۀ آزادى... به ظاهر خيلى خوش نماست و خوب، و در باطن سراپا نقص است و عيوب. اين مسأله برخلاف جميع احكام رسل و اوصياء است...آزادی یعنی هركس هرچه بخواهد بگويد و از طريق تقلب و فساد، نهب اموال نمايد...»
( خان ملك ساسانى، رجب ۱۲۹۰)
♦️این مخالفتها و رویارویی ملاعلی کنی با اصلاحات سپهسالار بر سر امتیاز رویتر و مخصوصا كشیدن راه آهن به اوج خود رسید هر قدر كه سپهسالار برای احداث راه آهن تلاش می نمود، روحانیون مخالف وی، سعی میكردند تا جلوی این كار را بگیرند. کنی در مخالفت با کشیدن راه آهن می نویسد:
«ساختن راه آهن موجب میشود كه جماعات اروپایی به ایران سرازیر شوند با هجوم عموم فرنگیان در بلاد ایران، كدام عالمی در ایران خواهد ماند و اگر بماند جانی و نفسی داشته باشد كه یکدفعه وادینا و واملتا بگوید...»
(آدمیت، اندیشه ترقی...ص۱۶۱)
مخالفت روحانیون با سپهسالار محدود به احداث راه آهن و یا امتیاز رویتر نبود، آنان شایع كردند كه سپهسالار میخواهد ایران را مسیحی كند و گفتند اگر ناصرالدین شاه سپهسالار را عزل نکند «نه تنها از پایتخت، بلکه از ایران مهاجرت خواهند كرد»
(همان..ص۱۷۹)
♦️بدین ترتیب، آن پرونده اصلاحات که با عباس میرزا در دارالسلطنه تبریز باز شده بود بار دیگر با کنار گذاشتن سپهسالار بسته شد.
سپهسالار، شاه را تشویق میکرد به مسافرت اروپا تا تحولات دنیای غرب را از نزدیک ببیند و این، خوش آیندِ سنتی ها و متقدمین نبود پس به زمان بازگشت از سفر اروپا، به منجیل که رسیدند، نامه های تندی از حاج ملاعلی کنی و سیدصالح عرب رسید که تیر خلاص را بر صدراعظم متجدد زد.
حاج ملاعلی کنی به شاه، خبر داد اگر پایِ صدراعظم به تهران رسد تاج از سرِ تو برداشته خواهد شد! و سید صالح نیز صدراعظم را واجب القتل دانست!
(اندیشه ترقی، آدمیت...ص۲۶۷).
با این تهدیدها، شاه مجبور شد صدراعظم را عزل و به تهران نیاورد و به رشت بازگرداند!.
♦️کسانی چون سید جعفر کشفی، میرزای قمی، ملا احمد نراقی از علمای دوره قاجار با اتکاء به نظریه "سلطان مأذون" با "ظل الله" خواندن پادشاهان، بر مشروعیت سلاطین قاجاری مهر تائید زده و مردم را به اطاعت از آنها فرا میخواندند در این دیدگاه اگرچه در مقام نظر، سلطان، مأذون از فقیه است و اِعمال قدرت آن به اعتبار شریعت مشروعیت می یابد؛ ولی در عمل انقیاد و اطاعت حکام و سلاطین واجب است.
برای پی بردن به پیوند عمیق و درهم تنیدگی قدرت مذهبی و قدرت سیاسی در دوره صفویه یا قاجاریه همین یک نمونه نقل قول از سیدجعفر کشفی کفایت میکند که میگوید:
اطاعت از سلطان ستمکار و جور پیشه چهل سال بهتر است از رعیتی که مهمل و سرخود باشند در یک ساعت از روز...!
(فصلنامه علوم سیاسی، ۱۳۷۴ ، ش۱۲، ص۱۶۶).
در مناسبات فردی نیز، علمایی که روابط خوبی با سلاطین قاجاری داشتند به نظرشان«فاِنَّ سُلطانُ الاِسلام، اَصلُ الاِسلام وَ مُجتَمِعُ اَرکانَهُ»
(قمی ۱۳۷۱، ص۳۷۰)
♦️وقتی در زمان مظفرالدين شاه، امين الدوله خواست مذهب را از سياست جدا كند علما نه تنها بر ضد وی حتى «شاه را بعنوان فساد عقيده و پيروى از طريقۀ شيخى، تهديد نمودند...»
( حيات يحيى... ج ۱، ص ۲۰۷)
به دوران مشروطیت شیخ فضل الله سرسخت ترین دشمن آزادى عقيده، قلم و مدارس جدید بود، مىگفت ممكن نيست آثار پارلمنت پاريس و انگليس مترتب گردد:
«ما اهالى ايران شاه لازم داريم، عين الدوله لازم داريم، چوب و فلكه و ميرغضب لازم داريم»
(تاریخ بیداری..ج ۱، ص ۲۵۷)
استواری شیخ بر آرمانش چنان بود که حاضر بر دار شد اما حاضر بر پناهندگی در هیچ سفارتخانه ای نشد!
به زمان رضاخان وقتی او در پی جمهوریت برآمد علما در مقابلش ایستادند اما در قم به او پیشنهاد شاهی کردند چون مسند شاه از اعماق سنت و پیوند دیرینه شاه و شیخ برمیآمد اما جمهوریت از غرب و بیگانه...!
http://www.upsara.com/images/b329071_.jpg
✍️علی مرادی مراغه ای
ماريانا! آدمي چيست بی آزادی
به من بگو، اگر آزاد نباشم چه سان توانم دوستت داشته باشم؟
چگونه قلب خويش را ـ اگر از آن من نباشد ـ به تو هديه كنم؟
لوركا
✅اولین بار «كلمۀ قبيحۀ آزادى» را ملاعلی کنی، متمولترین و متنفذترین روحانی زمان ناصرالدین شاه بکار برد...
♦️با مرگ امیرکبیر، ۲۰ سال پرونده تجددخواهی بسته شد تا صدارت حسین خان سپهسالار.
اصلاحات و قانونگرایی صدراعظم سپهسالار با مخالفت گروههای مختلف روبرو شد، اولین گروه شاهزادگان و حاکمان ولایات بودند چون قانونگرایی باعثِ معین شدن میزان مالیات هر ولایت و كاهش سایر وجوهاتی كه از مردم گرفته میشد می گردید پس، خشم حکام خون آشامِ ولایات و ایالات را برانگیخت!.
مخالفان بعدی کثیری از علما بودند و مهمترین اش حاج ملاعلی کنی که آزادی را مترادف با بی بندوباری می دانست و مغایر با شریعت.
او در نامه به ناصرالدین شاه نوشت:
«كلمۀ قبيحۀ آزادى... به ظاهر خيلى خوش نماست و خوب، و در باطن سراپا نقص است و عيوب. اين مسأله برخلاف جميع احكام رسل و اوصياء است...آزادی یعنی هركس هرچه بخواهد بگويد و از طريق تقلب و فساد، نهب اموال نمايد...»
( خان ملك ساسانى، رجب ۱۲۹۰)
♦️این مخالفتها و رویارویی ملاعلی کنی با اصلاحات سپهسالار بر سر امتیاز رویتر و مخصوصا كشیدن راه آهن به اوج خود رسید هر قدر كه سپهسالار برای احداث راه آهن تلاش می نمود، روحانیون مخالف وی، سعی میكردند تا جلوی این كار را بگیرند. کنی در مخالفت با کشیدن راه آهن می نویسد:
«ساختن راه آهن موجب میشود كه جماعات اروپایی به ایران سرازیر شوند با هجوم عموم فرنگیان در بلاد ایران، كدام عالمی در ایران خواهد ماند و اگر بماند جانی و نفسی داشته باشد كه یکدفعه وادینا و واملتا بگوید...»
(آدمیت، اندیشه ترقی...ص۱۶۱)
مخالفت روحانیون با سپهسالار محدود به احداث راه آهن و یا امتیاز رویتر نبود، آنان شایع كردند كه سپهسالار میخواهد ایران را مسیحی كند و گفتند اگر ناصرالدین شاه سپهسالار را عزل نکند «نه تنها از پایتخت، بلکه از ایران مهاجرت خواهند كرد»
(همان..ص۱۷۹)
♦️بدین ترتیب، آن پرونده اصلاحات که با عباس میرزا در دارالسلطنه تبریز باز شده بود بار دیگر با کنار گذاشتن سپهسالار بسته شد.
سپهسالار، شاه را تشویق میکرد به مسافرت اروپا تا تحولات دنیای غرب را از نزدیک ببیند و این، خوش آیندِ سنتی ها و متقدمین نبود پس به زمان بازگشت از سفر اروپا، به منجیل که رسیدند، نامه های تندی از حاج ملاعلی کنی و سیدصالح عرب رسید که تیر خلاص را بر صدراعظم متجدد زد.
حاج ملاعلی کنی به شاه، خبر داد اگر پایِ صدراعظم به تهران رسد تاج از سرِ تو برداشته خواهد شد! و سید صالح نیز صدراعظم را واجب القتل دانست!
(اندیشه ترقی، آدمیت...ص۲۶۷).
با این تهدیدها، شاه مجبور شد صدراعظم را عزل و به تهران نیاورد و به رشت بازگرداند!.
♦️کسانی چون سید جعفر کشفی، میرزای قمی، ملا احمد نراقی از علمای دوره قاجار با اتکاء به نظریه "سلطان مأذون" با "ظل الله" خواندن پادشاهان، بر مشروعیت سلاطین قاجاری مهر تائید زده و مردم را به اطاعت از آنها فرا میخواندند در این دیدگاه اگرچه در مقام نظر، سلطان، مأذون از فقیه است و اِعمال قدرت آن به اعتبار شریعت مشروعیت می یابد؛ ولی در عمل انقیاد و اطاعت حکام و سلاطین واجب است.
برای پی بردن به پیوند عمیق و درهم تنیدگی قدرت مذهبی و قدرت سیاسی در دوره صفویه یا قاجاریه همین یک نمونه نقل قول از سیدجعفر کشفی کفایت میکند که میگوید:
اطاعت از سلطان ستمکار و جور پیشه چهل سال بهتر است از رعیتی که مهمل و سرخود باشند در یک ساعت از روز...!
(فصلنامه علوم سیاسی، ۱۳۷۴ ، ش۱۲، ص۱۶۶).
در مناسبات فردی نیز، علمایی که روابط خوبی با سلاطین قاجاری داشتند به نظرشان«فاِنَّ سُلطانُ الاِسلام، اَصلُ الاِسلام وَ مُجتَمِعُ اَرکانَهُ»
(قمی ۱۳۷۱، ص۳۷۰)
♦️وقتی در زمان مظفرالدين شاه، امين الدوله خواست مذهب را از سياست جدا كند علما نه تنها بر ضد وی حتى «شاه را بعنوان فساد عقيده و پيروى از طريقۀ شيخى، تهديد نمودند...»
( حيات يحيى... ج ۱، ص ۲۰۷)
به دوران مشروطیت شیخ فضل الله سرسخت ترین دشمن آزادى عقيده، قلم و مدارس جدید بود، مىگفت ممكن نيست آثار پارلمنت پاريس و انگليس مترتب گردد:
«ما اهالى ايران شاه لازم داريم، عين الدوله لازم داريم، چوب و فلكه و ميرغضب لازم داريم»
(تاریخ بیداری..ج ۱، ص ۲۵۷)
استواری شیخ بر آرمانش چنان بود که حاضر بر دار شد اما حاضر بر پناهندگی در هیچ سفارتخانه ای نشد!
به زمان رضاخان وقتی او در پی جمهوریت برآمد علما در مقابلش ایستادند اما در قم به او پیشنهاد شاهی کردند چون مسند شاه از اعماق سنت و پیوند دیرینه شاه و شیخ برمیآمد اما جمهوریت از غرب و بیگانه...!
http://www.upsara.com/images/b329071_.jpg