⚖آرا حقوقی قضایی و نظریات مشورتی⚖


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: Право


✴کانال آرا حقوقی قضایی و نظریات مشورتی⚖

☣لینک کانال
🆔️ https://t.me/+THiXtbzwK_K5qDjl

ارتباط با ما 📌
@BaHaRiYM
@Khorsheeeeed

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
Право
Статистика
Фильтр публикаций


Репост из: دعاوی ملکی
📚طرح دعوای الزام همسایه به اجازه دسترسی به پشت بام جهت تعمیرات و پذیرش این دعوا توسط دادگاه با در نظر گرفتن قاعده لاضرر به عنوان اصل برتر حقوقی/دادرس


@vakil_melki


Репост из: دعاوی ملکی
#نظریه_مشورتی

۱-تغییر شغل مستاجر به شغل قبلی نیز تخلف است
۲-انباری هم اگر به عنوان محل کسب یا پیشه یا تجارت اجاره داده شود مشمول مقررات محل کسب یا پیشه یا تجارت است.
۳- تغییر شغل به هر مدت و نسبت به هر قسمت از مورد اجاره موجب تخلیه است.
۴- الزام موجر به تغییر شغل در قانون روابط موجر ومستاجر مصوب ۵۶ پیش بینی نشده است.

@vakil_melki


✴️توقیف مال غیر منقولی که سابقه ثبتی ندارد به عنوان مال محکوم‌علیه با منع قانونی مواجه نیست.



شماره نظریه : 7/1401/968
شماره پرونده : 1401-3/1-968 ح
تاریخ نظریه : 1401/09/27

☣استعلام :

چنانچه محکوم‌علیه در اجرای ماده 101 قانون اجرای احکام مدنی مصوب 1356، سهم‌الارث خود از یک باب منزل مسکونی فاقد سابقه ثبتی متعلق به مورث خود که در تصرف وراث می‌باشد را جهت فروش و پرداخت بدهی موضوع محکومیت معرفی کند، خواهشمند است به پرسش‌های زیر پاسخ دهید: الف- آیا پذیرش مال مذکور با توجه به شرایط یادشده امکانپذیر است؟ در صورت منفی بودن پاسخ، علت را بیان فرمایید. ب- در صورت پذیرش مال مذکور، با توجه به مواد 51 و 140 قانون اجرای احکام مدنی مصوب 1356 که به توقیف مال محکوم‌‌علیه به میزان محکوم‌به و به میزان مشاع تصریح دارد و از آنجایی که مال فوق فاقد سابقه ثبتی است و توقیف و فروش به میزان مشاع امکان‌پذیر نیست، آیا در صورت عدم موافقت دیگر شرکا (دیگر وراث)، توقیف و فروش کل ملک و پرداخت بدهی محکوم‌علیه از محل سهم وی و پرداخت سهم دیگر وراث به آنان امکان‌پذیر است؟ ج- در فرض فروش سهم‌الارث محکوم‌علیه از ملک فوق (فاقد سابقه ثبتی)، از آنجایی که صدور حکم به خلع ید مشاعی و صدور دستور فروش در املاک فاقد سابقه ثبتی در محاکم امکان‌پذیر نیست، تکلیف خریدار با فرض قبول چنین سهمی چگونه است؟

⚖ نظریه مشورتی اداره کل حقوقی قوه قضاییه

الف و ب - اولاً، در فرض پرسش که محکوم‌علیه سهم‌الارث خود از یک باب منزل مسکونی فاقد سابقه ثبتی که در تصرف دیگر وراث است را جهت فروش و پرداخـت محـکوم‌به معرفی کرده اسـت؛ با لحاظ حکم مقرر در ماده 140 قانون اجرای احکام مدنی، توقیف سهم‌الارث مشاعی محکوم‌علیه در مال غیر منقول به میزان محکوم‌به و سهم‌الارث مشاعی وی جایز است. ثانیاً، توقیف مال غیر منقولی که سابقه ثبتی ندارد به عنوان مال محکوم‌علیه با رعایت شرایط مقرر در ماده 101 قانون اجرای احکام مدنی مصوب 1356 با منع قانونی مواجه نیست. ثالثاً، در فرض پرسش، هرچند ملک در تصرف محکوم‌علیه نمی‌باشد؛ چنانچه تصرفات مالکانه مورث وی در منزل مسکونی و تعلق آن به مورث و ماترک بودن آن محرز باشد، توقیف سهم‌الارث مشاعی محکوم‌علیه به نسبت سهم وی در منزل مسکونی (ماترک) وفق مواد 51، 101 و 140 قانون اجرای احکام مدنی مصوب 1356 مجاز است و فروش و مزایده آن با رعایت مقررات فوق و مواد 868 و 871 قانون مدنی بلامانع است. بنا به مراتب یادشده و در اجرای بخش اخیر ماده 51 قانون اجرای احکام مدنی مصوب 1356، توقیف سهم مشاع محکوم‌علیه به نسبت سهم‌الارث وی در منزل مسکونی (ماترک) از طریق تحقیق و معاینه محل و تنظیم صورتجلسه ممکن است و در این خصوص موافقت دیگر شرکا و ورثه شرط نیست و مزایـده و فروش آن نیز با رعـایت ماده 140 قانـون یادشده و نیز مواد 868 و 871 قانون مدنی صورت می‌گیرد. ج- در فرض فروش سهم‌الارث محکوم‌علیه و عدم توافق خریدار با دیگر شرکا و وراث در خصوص نحوه تصرف در ملک، چنانچه طرح دعوای خلع ید ضروری باشد، شخصی که برنده مزایده سهم مشاعی از مال غیر منقول شده و این سهم به وی منتقل شده است، صورت‌جلسه تنظیمی دلیل مالکیت وی تلقی می‌شود و چون ملک فرض سؤال فاقد سابقه ثبتی است، هرگاه برنده مزایده قصد اقامه دعوا داشته باشد، به استناد صورت‌جلسه مزایده و مستندات موجود در پرونده می‌تواند با لحاظ ماده 581 قانون مدنی و ماده 43 قانون اجرای احکام مدنی مصوب 1356 دعوای خلع ید اقامه کند.


@ARA_HOGHOOGHI_GHAZAIE


✴️توقیف مال غیر منقولی که سابقه ثبتی ندارد به عنوان مال محکوم‌علیه با منع قانونی مواجه نیست.



شماره نظریه : 7/1401/968
شماره پرونده : 1401-3/1-968 ح
تاریخ نظریه : 1401/09/27

☣استعلام :

چنانچه محکوم‌علیه در اجرای ماده 101 قانون اجرای احکام مدنی مصوب 1356، سهم‌الارث خود از یک باب منزل مسکونی فاقد سابقه ثبتی متعلق به مورث خود که در تصرف وراث می‌باشد را جهت فروش و پرداخت بدهی موضوع محکومیت معرفی کند، خواهشمند است به پرسش‌های زیر پاسخ دهید: الف- آیا پذیرش مال مذکور با توجه به شرایط یادشده امکانپذیر است؟ در صورت منفی بودن پاسخ، علت را بیان فرمایید. ب- در صورت پذیرش مال مذکور، با توجه به مواد 51 و 140 قانون اجرای احکام مدنی مصوب 1356 که به توقیف مال محکوم‌‌علیه به میزان محکوم‌به و به میزان مشاع تصریح دارد و از آنجایی که مال فوق فاقد سابقه ثبتی است و توقیف و فروش به میزان مشاع امکان‌پذیر نیست، آیا در صورت عدم موافقت دیگر شرکا (دیگر وراث)، توقیف و فروش کل ملک و پرداخت بدهی محکوم‌علیه از محل سهم وی و پرداخت سهم دیگر وراث به آنان امکان‌پذیر است؟ ج- در فرض فروش سهم‌الارث محکوم‌علیه از ملک فوق (فاقد سابقه ثبتی)، از آنجایی که صدور حکم به خلع ید مشاعی و صدور دستور فروش در املاک فاقد سابقه ثبتی در محاکم امکان‌پذیر نیست، تکلیف خریدار با فرض قبول چنین سهمی چگونه است؟

⚖ نظریه مشورتی اداره کل حقوقی قوه قضاییه

الف و ب - اولاً، در فرض پرسش که محکوم‌علیه سهم‌الارث خود از یک باب منزل مسکونی فاقد سابقه ثبتی که در تصرف دیگر وراث است را جهت فروش و پرداخـت محـکوم‌به معرفی کرده اسـت؛ با لحاظ حکم مقرر در ماده 140 قانون اجرای احکام مدنی، توقیف سهم‌الارث مشاعی محکوم‌علیه در مال غیر منقول به میزان محکوم‌به و سهم‌الارث مشاعی وی جایز است. ثانیاً، توقیف مال غیر منقولی که سابقه ثبتی ندارد به عنوان مال محکوم‌علیه با رعایت شرایط مقرر در ماده 101 قانون اجرای احکام مدنی مصوب 1356 با منع قانونی مواجه نیست. ثالثاً، در فرض پرسش، هرچند ملک در تصرف محکوم‌علیه نمی‌باشد؛ چنانچه تصرفات مالکانه مورث وی در منزل مسکونی و تعلق آن به مورث و ماترک بودن آن محرز باشد، توقیف سهم‌الارث مشاعی محکوم‌علیه به نسبت سهم وی در منزل مسکونی (ماترک) وفق مواد 51، 101 و 140 قانون اجرای احکام مدنی مصوب 1356 مجاز است و فروش و مزایده آن با رعایت مقررات فوق و مواد 868 و 871 قانون مدنی بلامانع است. بنا به مراتب یادشده و در اجرای بخش اخیر ماده 51 قانون اجرای احکام مدنی مصوب 1356، توقیف سهم مشاع محکوم‌علیه به نسبت سهم‌الارث وی در منزل مسکونی (ماترک) از طریق تحقیق و معاینه محل و تنظیم صورتجلسه ممکن است و در این خصوص موافقت دیگر شرکا و ورثه شرط نیست و مزایـده و فروش آن نیز با رعـایت ماده 140 قانـون یادشده و نیز مواد 868 و 871 قانون مدنی صورت می‌گیرد. ج- در فرض فروش سهم‌الارث محکوم‌علیه و عدم توافق خریدار با دیگر شرکا و وراث در خصوص نحوه تصرف در ملک، چنانچه طرح دعوای خلع ید ضروری باشد، شخصی که برنده مزایده سهم مشاعی از مال غیر منقول شده و این سهم به وی منتقل شده است، صورت‌جلسه تنظیمی دلیل مالکیت وی تلقی می‌شود و چون ملک فرض سؤال فاقد سابقه ثبتی است، هرگاه برنده مزایده قصد اقامه دعوا داشته باشد، به استناد صورت‌جلسه مزایده و مستندات موجود در پرونده می‌تواند با لحاظ ماده 581 قانون مدنی و ماده 43 قانون اجرای احکام مدنی مصوب 1356 دعوای خلع ید اقامه کند.


@ARA_HOGHOOGHI_GHAZAIE


Репост из: کانال تبادل برترین ها
💢💢


لیست برترین کانال های تلگرام


♦️ آیا موافق مذاکره ایران با آمریکا هستید؟

۱- بلی  ........

۲- خیر .........

🔺 لطفا همه شرکت کنید 🔺


⭐️⭐️


✴️چنانچه راجع به یک ملک به نفع دو نفر، حکم به تحویل مبیع صادر و منجر به صدور اجراییه شده باشد، حکم اول قابل اجراست و حکم دوم مانع اجرای حکم اول نیست.



شماره نظریه : 7/1400/1395
شماره پرونده : 1400-3/1-1395 ح
تاریخ نظریه : 1400/12/28


☣استعلام :

در یک پرونده خواهان با ارایه مدرکیه هم مدعی خرید از خوانده شده است ، و با طرح دعوا تنفیذ و تحویل مبیع حکم به محکومیت صادر می گردد . در پرونده دیگر خواهان دیگری با مدرکیه دیگری با همان خوانده پرونده اول ، حکم به محکومیت تحویل مبیع صادر میگردد . و دادگاه از هر دو پرونده بی اطلاع و هر دو حکم قطعی و به مرحله اجرای احکام پس از صدور اجراییه می رسد . حال دو محکوم له برای یک ملک اجراییه گرفته اند. در این صورت تکلیف اجرا چیست ؟ کدام حکم مقدم یا موخر معتبر است آیا مجرای اعاده ی دادرسی است یا اعتراض ثالث توسط کدام یک؟



⚖ نظریه مشورتی اداره کل حقوقی قوه قضاییه

در فرض سؤال که راجع به یک ملک به نفع دو نفر، حکم به تحویل مبیع صادر و منجر به صدور اجراییه شده است، با توجه به ملاک مواد 376 و بند 4 ماده 426 و 439 قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور مدنی مصوب 1379 و اصل معتبر بودن حکم اول، حکم اول قابل اجراست و حکم دوم مانع اجرای حکم اول نیست و در فرض سؤال محکوم‌له حکم دوم می‌تواند نسبت به حکم اول اعتراض ثالث حکمی نماید و تا زمانی‌که دادگاه برابر ماده 424 قانون یادشده، قرار تأخیر اجرای حکم اول را صادر نکرده است، این حکم اجرا خواهد شد. شایسته ذکر است از آن جا که در فرض سؤال اصحاب احکام فوق متفاوت هستند، موضوع از مصادیق اعاده دادرسی نیست. همچنین در صورتی که قضات ذی‌ربط، حکم اول را خلاف شرع بیّن بدانند، برابر ماده 3 دستورالعمل اجرایی ماده 477 قانون آیین دادرسی کیفری مصوب 7/9/1398 ریاست محترم قوه قضاییه، رفتار می‌شود و با تجویز اعاده دادرسی توسط رئیس قوه‌ قضاییه وفق تبصره ماده 9 دستورالعمل یادشده، اجرای حکم به تعویق می افتد.

@ARA_HOGHOOGHI_GHAZAIE


✴️ تعیین یکی از طرفین به عنوان داور منتخب صحیح نیست و ذی‌نفع نمی‌تواند به عنوان داور تعیین شود.



شماره نظریه : 7/1400/1515
شماره پرونده : 1400-139-1515 ح
تاریخ نظریه : 1400/12/28


☣استعلام :

در قراردادی یکی از طرفین به عنوان داور تعیین می‌شود. همان شخص به عنوان خواهان به طرفیت شریک دیگر دعوای مطالبه خسارت مطرح و خود به به عنوان داور به نفع خود رأی صادر می‌کند؛ آیا حکم مقرر در ماده ۹۱ قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور مدنی مصوب 1379 در مورد داور نیز صادق است؟



⚖ نظریه مشورتی اداره کل حقوقی قوه قضاییه

مستفاد از ماده 454 قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور مدنی مصوب 1379 و بند 2 ماده 469 همان قانون، تعیین یکی از طرفین به عنوان داور منتخب صحیح نیست و ذی‌نفع نمی‌تواند به عنوان داور تعیین شود. بنا به مراتب فوق اعمال ماده 91 قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور مدنی مصوب 1379 در فرض سؤال موضوعاً منتفی است. حکم مقرر در بند 3 ماده 1 دستورالعمل «ساماندهی حل و فصل اختلافات از طریق داوری و ایجاد و توسعه نهادهای داوری» که در تعریف داور مقرر می‌دارد: «شخص ثالث حقیقی که به صورت مستقیم یا غیر مستقیم از سوی طرفین به منظور حل و فصل اختلاف انتخاب می‌شود» مؤید این دیدگاه است.

@ARA_HOGHOOGHI_GHAZAIE


Репост из: دعاوی ملکی
بیشتر بدانیم :

حقوق هر مالک در قسمت اختصاصی و حصه او در قسمت‌های مشترک غیر قابل
تفکیک بوده و در صورت انتقال قسمت اختصاصی به‌هر صورتی که باشد انتقال قسمت مشترک #قهری خواهد بود./ماده ۳ قانون تملک آپارتمان ها مصوب ۱۳۴۳


@vakil_melki


Репост из: دعاوی ملکی
آیا می دانید ؟

تشخيص موات بودن اراضي خارج از محدوده شهرها به عهده وزارت كشاورزي است كه از طريق هيأت 7 نفره اقدام مي‌ نمايد و
تشخيص عمران و احياء و تأسيسات متناسب و تعيين نوع زمين دائر و تميز بائر از موات اراضی شهری (محدوده قانونی و حریم استحفاظی شهرها و شهرکها ) به ‏عهده وزارت راه و شهرسازي است (کمیسیون ماده ۱۲ قانون زمین شهری )، هر دو تشخيص قابل اعتراض در دادگاه صالحه مي‌ باشد./ تبصره یک ماده واحده قانون مرجع تشخیص اراضی موات و ابطال اسناد آن مصوب 30/09/1365 و ماده ۱۲ قانون زمین شهری


✍🏻محسن رفعتی


@vakil_melki


✴️ دادرس اجرای احکام مدنی موظف به احراز صحت جریان مزایده است و هرگاه به هر دلیلی متوجه اشکال در جریان مزایده شود، باید با دستور مقتضی از صدور دستور انتقال سند رسمی خودداری کند و چنانچه این دستور را صادر کرده و متوجه اشتباه بودن آن شود، با احراز اشتباه و به نحو مستدل میتواند از این دستور عدول کند.




شماره نظریه : 7/1400/1148
شماره پرونده : 1400-3/1-1148 ح
تاریخ نظریه : 1400/12/28


☣استعلام :

با توجه به مفاد ماده 142 قانون اجرای احکام مدنی که نحوه شکایت از فرایند اجرای حکم را مشخص کرده و همچنین با توجه به قید قطعی بودن دستور تملیک مال در ماده 143 همان قانون آیا بعد از برگزاری مزایده و احراز صحت جریان مزایده و صدور دستور تملیک مال به خریدار و احتمالا نقل و انتقالات بعدی آن امکان تقدیم دادخواست ابطال مزایده و سند انتقال اجرایی و انتقالات بعدی به اعتبار تخلفات صورت گرفته در فرایند اجرا از قبیل عدم رعایت مقررات راجع به مستثنیات دین و ... و در نتیجه صدور حکم وفق خواسته مذکور وجود دارد؟


⚖ نظریه مشورتی اداره کل حقوقی قوه قضاییه

اولاً، طرح دعوای ابطال عملیات اجرایی دادگاه (در فرض سؤال ابطال مزایده)، فاقد وجاهت قانونی است؛ بنابراین دادگاهی که این دعوا نزد آن مطرح می‌شود، مجوز قانونی برای صدور حکم به ابطال عملیات اجرایی ندارد و باید به استناد ماده 2 قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور مدنی مصوب 1379 آن را مردود اعلام کند. ثانیاً، با عنایت به ماده 143 قانون اجرای احکام مدنی مصوب 1356، دادرس اجرای احکام مدنی موظف به احراز صحت جریان مزایده است و هرگاه به هر دلیلی از جمله عدم رعایت مقررات راجع به مستثنیات دین متوجه اشکال در جریان مزایده شود، باید با دستور مقتضی از صدور دستور انتقال سند رسمی خودداری کند و چنانچه این دستور را صادر کرده و متوجه اشتباه بودن آن شود، با احراز اشتباه و به نحو مستدل میتواند از این دستور عدول کند.

@ARA_HOGHOOGHI_GHAZAIE


✴️چکیده : تقسیم ترکه غیرمنقول و فروش ماترک اگرچه منحصر به یک مال غیرمنقول با سابقه ثبتی باشد، از صلاحیت واحد ثبتی محل وقوع مال خارج و در صلاحیت دادگاه حقوقی است.


تاریخ دادنامه قطعی :
1393/05/05

شماره دادنامه قطعی :

9309970221200542


☣دادنامه دادگاه بدوی :

در خصوص دعوی گ.ک. به‌طرفیت خواندگان به خواسته صدور دستور فروش ملک مشاع پلاک ثبتی 1777/6974 بخش 2 تهران حسب گواهی حصر وراثت که خواهان اعلام نموده از ورثه مرحوم ع. می‌باشد که مدت‌هاست مورث آنان فوت نموده تکلیف ماترک معلوم نشده خواستار صدور دستور فروش ماترک پدری پلاک موصوف به قدرالسهم حصر وراثت گردیده است دادگاه هرچند خواسته خواهان منطبق بر مقررات قانون افراز و فروش املاک مشاع مصوب 22/8/1357 نیست و خواهان تصمیم واحد ثبتی مربوطه در خصوص غیرقابل افراز بودن پلاک موصوف را ارائه ننموده قطع‌نظر از آن نظر به اینکه خواسته خواهان ازجمله امور حسبی و منطبق با قانون امور حسبی مصوب 1319 می‌باشد که طرح دعوی به کیفیت مطروحه فاقد وجاهت قانونی است آنچه که خواسته خواهان است مطالبه سهم‌الارث ماترک مرحوم مورث در واقع تقسیم ترکه می‌باشد لذا دادگاه به استناد ماده 2 قانون آ.د.م. قرار رد دعوی مطروحه را صادر و اعلام می‌نماید رأی در فرجه 20 روزه پس از ابلاغ در دادگاه استان قابل تجدیدنظر می‌باشد.

🔸رئیس شعبه 128 دادگاه عمومی حقوقی تهران ـ طاهری


⚖دادنامه قطعی دادگاه تجدیدنظر استان :

تجدیدنظر خواهی خانم گ.ک. به‌طرفیت آقایان الف. و ع. و خانم ش. همگی ک. و ق.ر. نسبت به‌قرار رد دعوی شماره 1432-25/12/92 شعبه 128 دادگاه عمومی حقوقی تهران وارد نیست. تقسیم و فروش ماترک اگرچه منحصر به یک یا دو مال غیرمنقول باسابقه ثبتی نیز باشد و به دلالت رأی وحدت رویه شماره 719-20/2/90 هیئت محترم عمومی دیوان عالی کشور در صلاحیت دادگاه حقوقی است و دعوی و ترتیب عمل تجدیدنظرخواه برخلاف مقررات مذکور و قرار تجدیدنظر خواسته خالی از اشکال می‌باشد دادگاه به استناد ماده 353 قانون آیین دادرسی مدنی تجدیدنظرخواهی را رد و دادنامه مذکور را تأیید می‌نماید این رأی قطعی است.

🔸رئیس شعبه 12 دادگاه تجدیدنظر استان تهران ـ‌ مستشار دادگاه دوبحری ـ قیصری


@ARA_HOGHOOGHI_GHAZAIE


✴️چکیده : هزینه هایی را که یکی از شرکاء در مال مشاع انجام داده است، در صورتی می تواند مطالبه کند که از طرف بقیه شرکاء مأذون در اداره و هزینه کردن باشد.


تاریخ دادنامه قطعی :
1391/10/03

شماره دادنامه قطعی :

9109970222901110


☣دادنامه دادگاه بدوی :

در خصوص دعوی آقای ت.م.، خانم ص.ح. با وکالت آقای الف.ز. به طرفیت خانم ها ف.ج.، ل.ح.، ر.ح. به خواسته مطالبه هزینه های انجام شده برای ملک مشاعی به انضمام خسارات اعم از هزینه دادرسی حق الوکاله وکیل می باشد. دادگاه پس از جری تشریفات قانونی و دعوت طرفین به دادرسی و بررسی محتویات اوراق پرونده و مستندات ابرازی و با مداقه در آن، نظر به اینکه مطابق مقررات قانونی طرز اداره کردن اموال مشترک تابع شرایط مقرره بین شرکا خواهد بود و شریکی که در ضمن عقد به اداره کردن اموال مشترک مأذون شده است، می تواند هر عملی راکه لازمه اداره کردن است انجام دهد. علی هذا خواهان دلیلی که مأذون بر انجام عمل و هزینه کردن مال مشاعی از سوی شرکاء مشاعی باشد، به دادگاه ارائه و ابراز ننموده است و هزینه های انجام شده توسط خواهان در ملک مشاعی، به لحاظ سکونت نامبردگان در آن ملک بوده است و چون خواسته خواهان مستند به دلیل نمی باشد، با استنادبه ماده 197قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی، حکم به بی حقی خواهان ها صادر و اعلام می دارد. رأی صادره حضوری است، ظرف مدت بیست ر وز از تاریخ ابلاغ قابل تجدیدنظرخواهی در محاکم محترم تجدیدنظر استان تهران می باشد.

🔸رئیس شعبه 108 دادگاه عمومی حقوقی تهران ـ ملکی


⚖دادنامه قطعی دادگاه تجدیدنظر استان :

در خصوص تجدیدنظرخواهی ت.ص.، ص.ح. با وکالت الف.ز. به طرفیت ف.ج.، ل.ج.، ر.ح. نسبت به دادنامه شماره 1051 مورخ 20/12/90که در دادخواست تجدیدنظرخواهی، اشتباهاً90/231 قیدشده صادره از شعبه 108دادگاه عمومی تهران که حکم به بی حقی تجدیدنظرخواه ها به مطالبه هزینه های انجام شده برای ملک مشاع، به انضمام خسارات اعم از هزینه دادرسی و حق الوکاله صادرگردیده است. نظر به اینکه دادنامه تجدیدنظرخواسته با توجه به محتویات پرونده مطابق مقررات قانونی صادرگردیده است و ادعای تجدیدنظرخواه قابل انطباق با شقوق ماده 348 قانون آیین دادرسی مدنی مصوب سال 1379 نمی باشد، لذا اعتراض نامبرده غیرموجه تشخیص و به استناد ماده 358 قانون مذکور، ضمن رد اعتراض، دادنامه تجدیدنظرخواسته تأیید می گردد. رأی صادره قطعی است.

🔸رئیس شعبه 29 دادگاه تجدیدنظر استان تهران ـ مستشاردادگاه حسینی ـ احمدی


@ARA_HOGHOOGHI_GHAZAIE


Репост из: دعاوی ملکی
سوال ) آیا واگذاری مورد اجاره در قانون روابط موجر و مستاجر سال 1356 به منتقل الیه ( مستاجر دوم ) برای مالک حق طرح دعوای خلع ید ایجاد می کند ؟
پاسخ) با عنایت به مواد 1، 14 و 19 قانون مزبور و نظر به اینکه قانونگذار برای موجر حق فسخ و تخلیه را در این حالت پیش بینی نموده و با توجه به اینکه اگر چه انتقال بدون رضایت مالک صورت گرفته لکن روابط استیجاری تا زمان تخلیه همچنان باقی است بنابراین موجر در این حالت می تواند دعوای تخلیه مطرح کند

✍🏻محسن رفعتی


@vakil_melki


Репост из: دعاوی ملکی
موضوع
مطالبه اجرت المثل توسط شهرداری در مورد تخلفات سد معبر

پرسش
آیا شهرداری می¬تواند در پرونده¬های مربوط به تخلفات سد معبر، به تبع امر خلافی، دادخواست مطالبه اجرت‌المثل مربوط به ایام تصرف متخلف در معابر عمومی را به شورای حل اختلاف تقدیم کند؟ آیا صدور حکم به پرداخت اجرت‌المثل در حق شهرداری در چنین مواردی دارای وجاهت قانونی است؟

نظر اکثریت
در فرض سؤال، شهرداری حق مطالبه اجرت‌المثل را ندارد و اصولاً صدور حکم از شوراهای حل اختلاف مبنی بر محکومیت سدمعبرکنندگان به پرداخت اجرت‌المثل در حق شهرداری فاقد وجاهت قانونی است زیرا اولاً: بر طبق تبصره 1 از بند (2) ماده 55 قانون شهرداری مصوب 11/4/1334 با اصلاحات و الحاقات بعدی، سد معابر عمومی، اشغال پیاده¬روها، استفاده غیرمجاز از آنها، میدان¬ها، پارک¬ها و باغ‌های عمومی برای کسب و یا سکنی و یا هر عنوان دیگری ممنوع است و شهرداری مکلف است از آن جلوگیری و در رفع موانع موجود و آزاد نمودن معابر و اماکن مذکور به وسیله مأمورین خود رأساً و سریعاً اقدام کند. ثانیاً: ماده 45 آیین‌نامه مالی شهرداری‌ها مصوب 12/4/1346 با اصلاحیه¬های بعدی اموال شهرداری¬ها اعم از منقول و غیرمنقول را به اموال اختصاصی و عمومی تقسیم و مقرر کرده است: اموال اختصاصی شهرداری اموالی است که شهرداری حق تصرف مالکانه نسبت به آنها را دارد. از قبیل: اراضی، ابنیه، اثاث و نظایر آن و اموال عمومی شهرداری، اموالی است که متعلق به شهر بوده و برای استفاده عموم اختصاص یافته است مانند: «معابر عمومی، خیابان¬ها، میادین و ...». بر طبق ماده 46 آیین‌نامه مذکور حفاظت از اموال عمومی شهرداری و آماده و مهیا ساختن آن برای استفاده عموم و جلوگیری از تجاوز و تصرف اشخاص نسبت به آنها برعهده شهرداری است. بنابراین، شهرداری در معابر عمومی که متعلق به شهر بوده و برای استفاده عموم و آحاد مردم اختصاص یافته، مالکیتی ندارد تا در صورت وجود سایر شرایط قانونی در مقام مطالبه اجرت‌المثل برآید. در چنین اموالی شهرداری صرفاً به عنوان متولی و متصدی، وظیفه حفاظت و نگهداری و جلوگیری از سد معبر را برعهده دارد و همان‌طور که نمی¬تواند اموال عمومی و خیابان و معابر را اجاره دهد، حق مطالبه اجرت‌المثل ناشی از عدم انجام وظیفه خود در جلوگیری از سد معبر را هم ندارد. ثالثاً: از حیث مبانی و منابع مسئولیت مدنی نیز عمل شخصی که اقدام به سد معبر نموده، در زمره هیچ¬کدام از مصادیق مسئولیت¬های قراردادی و غیرقراردادی نبوده و استناد به «در حکم غصب بودن» عمل شخص مذکور نیز فاقد وجاهت قانونی است زیرا منظور از اثبات ید بر مال غیر که مقنن در قسمت اخیر ماده 308 قانون مدنی آن را در حکم غصب اعلام کرده، ناظر بر موردی است که تصرف و شروع استیلا به اذن مالک باشد لکن این تصرفات و استیلا بدون مجوز و پس از قطع اذن، کماکان ادامه یابد، در حالی که در مانحن‌فیه همان¬طور که گذشت، شهرداری در معابر عمومی نه مالکیتی دارد و نه قانوناً مجاز به واگذاری آن است. رابعاً: اصولاً اجرت‌المثل اموالی برعهده غاصب است که در عرف برای آن اجاره منظور شده و به حکم عادت می¬توان اجاره داد، از قبیل: اتومبیل، حیوان و خانه. در مانحن‌فیه، معابر و سایر اموال و مشترکات عمومی، نه عادتاً قابلیت اجاره دادن را دارند و نه عرف، سدمعبرکننده را مسئول پرداخت اجرت‌المثل تلقی می¬کند.

نظر اقلیت
به موجب مواد 584 و 588 قانون تجارت، تشکیلات و مؤسساتی که برای مقاصد غیرتجارتی تأسیس شده یا بشوند از تاریخ ثبت، شخصیت حقوقی پیدا نموده و دارای کلیه حقوق و تکالیفی می¬شوند که قانون برای افراد قائل است مگر حقوق و وظایفی که بالطبیعه فقط انسان ممکن است دارای آن باشد، مانند حقوق و وظایف مربوط به ابوت، از طرفی تبصره ماده 96 و ماده 101 قانون شهرداری، شهرداری را مالک معابر می¬داند هر چند سند رسمی صادر نشده باشد. بنابراین، شهرداری به تبع مالکیت خود و به نمایندگی از مردم دارای حق و تکلیف بوده و حق مطالبه اجرت‌المثل در فرض سؤال از سدمعبرکننده را که در حکم غاصب است، در حد متعارف دارد. اگر در وقف، جهت موقوفه، استفاده عموم مردم باشد و شخصی غاصبانه اقدام به تصرف آن کند، مکلف به پرداخت اجرت‌المثل است اگر چه خود متصرف عدوان نیز جزو عموم است.
نظر هیئت عالی
نشست قضایی (1) مدنی: معابر عمومی که متعلق به شهر بوده و برای استفاده عموم اختصاص یافته است، در مالکیت اختصاصی شهرداری نیست تا شهرداری بتواند اجرت‌المثل ایام تصرف در آن را مطالبه کند. تکالیف و وظایف قانونی شهرداری در جلوگیری و رفع موانع موجود در معابر عمومی به معنای مالکیت اختصاصی شهرداری نیست. همان¬گونه که در نظر اکثریت استدلال شده است، معابر و سایر اموال و مشترکات عمومی نه عادتاً قابلیت به اجاره دادن را دارند نه سدمعبرکننده مسئول پرداخت اجرت‌المثل می‌باشد. بنابراین، نظر اکثریت تأیید می‌شود./نشست قضایی

@vakil_melki


✴️چکیده : اختلاف طرفین شکایت در مالکیت ملک مورد نزاع در بزه انتقال مال غیر از موارد صدور قرار اناطه است.


تاریخ دادنامه قطعی :
1396/03/23

شماره دادنامه قطعی :

9209982211100946


☣دادنامه دادگاه بدوی :

در خصوص اتهام آقای الف. م.خ. به اتهام فروش مال غیر 3870 متر مربع از اراضی پلاک 2 فرعی از 93 اصلی سربندان موضوع شکایت آقای الف. م.خ. با وکالت آقای ع. الف. وکیل محترم دادگستری ، نظر به شکایت شاکی خصوصی و کیفرخواست دادستان محترم و تحقیقات به عمل آمده ؛ دفاعیات وکیل محترم شاکی و اسناد و مدارک ارائه شده از سوی ایشان و استعلام به عمل آمده از اداره ثبت وکاشناسی های انجام شده و دفاعیات بلاوجه متهم در دادسرا و در دادگاه و سایر قرائن و امارات موجود ، بزهکاری متهم موصوف محرز و مسلم است . لذا مستنداً به ماده یک قانون تشدید مجازات مرتکبین ارتشاء ، اختلاس و کلاهبرداری متهم موصوف را به تحمل دو سال حبس تعزیری و استرداد زمین موضوع پرونده به شاکی و پرداخت مبلغ یک میلیارد و دویست میلیون ریال جزای نقدی محکوم می نماید . توضیح اینکه حسب محتویات پرونده زمین موصوف اشتراکی بین شاکی ( و ورثه پدرش ) و متهم بوده و شاکی صرفاً به میزان سهم الارث خود از این زمین سهم دارد . رأی صادره حضوری محسوب و ظرف بیست روز پس از ابلاغ قابل اعتراض در محاکم محترم تجدید نظراستان تهران می باشد .

🔸رئیس شعبه 102دادگاه جزایی دماوند- سید روح الله مصطفی نژاد موسوی


⚖دادنامه قطعی دادگاه تجدیدنظر استان :

تجدیدنظر خواهی آقای الف. م. با وکالت آقای م. م.ب. و م. ب. نسبت به دادنامه شماره 232 مورخ 94/02/30 صادره از شعبه 102 دادگاه عمومی جزائی دادگستری شهرستان دماوند که به موجب آن تجدیدنظرخواه از بابت اتهام فروش مال غیر ( 3870 متر مربع از اراضی پلاک 2 فرعی از 93 اصلی سر بندان ) به تحمل دو سال حبس تعزیری و استرداد زمین به تجدیدنظر خوانده و مبلغ یک میلیارد و دویست میلیون ریال جزای نقدی به صندوق دولت محکوم شده است . نظر به اینکه ملک مورد نزاع با توجه به سابقه ثبتی فاقد مالک رسمی بوده و سند صادر نگردیده است و اسناد طرفین عادی بوده و مدعی مورثی بودن ملک مذکور می باشد و در میزان مالکیت آن نیز اختلاف دارند و اثبات مالکیت و تعیین میزان سهم در صلاحیت محاکم حقوقی است لذا دادگاه به استناد ماده 21 قانون آئین دادرسی کیفری قرار اناطه صادر می نماید مقرر است دفتر پرونده به صورت موقت بایگانی شود و به تجدیدنظر خوانده ( شاکی ) قرار اناطه ابلاغ تا ظرف یکماه از تاریخ ابلاغ قرار به دادگاه صالح مراجعه و گواهی مربوطه را نیز به این دادگاه ارائه نماید در غیر این صورت تصمیم مقتضی اتخاذ خواهد شد قرار صادره قطعی است.

🔸شعبه 22 دادگاه تجدیدنظر استان تهران - مستشار و مستشار بیژن خورشیدوند - احمد شیری خان

@ARA_HOGHOOGHI_GHAZAIE


✴️ چنانچه مالک، معامله فضولی و همچنین قبض ثمن را اجازه نماید، در این صورت حق مراجعه به طرف دیگر (خریدار) را ندارد.



نظریه : 7/1400/1322
شماره پرونده : 1400-76-1322 ح
تاریخ نظریه : 1400/12/25


☣استعلام :

اگر مالک، معامله فضولی و قبض ثمن را تنفیذ کند، با توجه به این‌که وفق ماده 260 قانون مدنی، مالک جهت مطالبه ثمن حق رجوع به معامل فضولی و یا مشتری را دارد؛ اما مالک به طرفیت هر دو نفر طرح دعوا کند، با توجه به اینکه مسئولیت آنان تضامنی یا به صورت تساوی نیست، تکلیف دادگاه چیست؟


⚖ نظریه مشورتی اداره کل حقوقی قوه قضاییه

در فرض سؤال که مالک، معامله فضولی و همچنین قبض ثمن را اجازه داده است، با توجه به حکم مقرر در ماده 260 قانون مدنی، حق مراجعه به طرف دیگر (خریدار) را ندارد و در صورت طرح دعوا به طرفیت معامل فضولی و خریدار برای مطالبه ثمن، با عنایت به عدم توجه دعوا به خریدار، موضوع مشمول حکم مقرر در بند 4 ماده 84 قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور مدنی مصوب 1379 با لحاظ ماده 89 همین قانون است.

@ARA_HOGHOOGHI_GHAZAIE


✴️ در موارد تعیین میزان نفقه و ترتیب پرداخت آن، دادگاه به طور معمول، حکم به پرداخت نفقه صادر نمی‌کند و فقط میزان و ترتیب پرداخت را تعیین و اعلام می‌کند و صرف تعیین نفقه، میزان آن و تعدیل بعدی آن به معنای صدور حکم به پرداخت نفقه نیست.



شماره نظریه : 7/1400/1145
شماره پرونده : 1400-9/1-1145 ح
تاریخ نظریه : 1400/12/25


☣استعلام :

شورای حل اختلاف حکم بر محکومیت زوج به پرداخت نفقه معوقه زوجه در مدت زمان معینی از تاریخ تقدیم دادخواست تا سه سال بعد از آن (سه سال نفقه معوقه) و تعیین نفقه مستمر در حق زوجه صادر کرده و این رأی مورد اعتراض زوج در دادگاه عمومی حقوقی قرار می‌گیرد. متعاقباً زوج دو سال بعد از دعوای زوجه، دادخواست الزام زوجه به تمکین را به دادگاه خانواده تقدیم می‌کند و حکم به نفع وی صادر می‌شود. در این فرض پرسش‌های زیر مطرح است: اولاً، دادگاه عمومی حقوقی کدام‌یک از تاریخ‌های قطعیت رأی یا تاریخ صدور رأی بدوی یا تاریخ تقدیم دادخواست اولیه مبنی بر حکم به الزام زوجه به تمکین را باید در دعوای نفقه ملاک اعتبار قرار دهد؟ به عبارت دیگر، از چه تاریخی به زوجه نفقه تعلق نمی‌گیرد؟ ثانیاً، در صورتی که زوج مدعی باشد نشوز زوجه پیش از تاریخ تقدیم دادخواست الزام به تمکین بوده و در رأی دادگاه خانواده به تاریخ نشوز اشاره نشده باشد، تکلیف دادگاه عمومی حقوقی چیست؟


⚖ نظریه مشورتی اداره کل حقوقی قوه قضاییه

اولاً، همان‌گونه که از عنوان «نفقه معوقه» مشهود است، این نفقه ناظر بر گذشته است و مفروض آن است که دادگاه با احراز استحقاق زوجه نسبت به آن، حکم بر الزام زوج صادر کرده است و برای دوره زمانی مشمول حکم یادشده، تمکین زوجه به عنوان یکی از شرایط اساسی استحقاق وی احراز شده و این احراز مشمول قاعده اعتبار امر محکوم‌بها است. ثانیاً، در موارد تعیین میزان نفقه و ترتیب پرداخت آن، مطابق ماده 47 قانون حمایت خانواده مصوب 1391، دادگاه به طور معمول، حکم به پرداخت نفقه صادر نمی‌کند و فقط میزان و ترتیب پرداخت را تعیین و اعلام می‌کند و صرف تعیین نفقه، میزان آن و تعدیل بعدی آن به معنای صدور حکم به پرداخت نفقه نیست؛ بنابراین در موارد مزبور دعوا غیر مالی است و از صلاحیت شورای حل اختلاف خارج است. ثالثاً، رأی موضوع بند ثانیاً فوق‌الاشعار که اصولاً مرجع صادرکننده آن، دادگاه است و نه شورای حل اختلاف، صرفاً در مقام اعلام میزان نفقه است و صدور این رأی مانع از آن نیست تا در صورت طرح دعوای نشوز زوجه، دادگاه با رسیدگی به موضوع و احراز تاریخ دقیق نشوز، حکم بر اثبات نشوز صادر کند. رابعاً، چنانچه رأی صادره در خصوص نشوز از حیث تاریخ واجد ابهام باشد، رفع ابهام با مرجع صادرکننده رأی است و اظهار نظر راجع به آن از وظایف این اداره کل خارج است.

@ARA_HOGHOOGHI_GHAZAIE


Репост из: دعاوی ملکی
بیشتر بدانیم :

حقوق هر مالک در قسمت اختصاصی و حصه او در قسمت‌های مشترک غیر قابل
تفکیک بوده و در صورت انتقال قسمت اختصاصی به‌هر صورتی که باشد انتقال قسمت مشترک #قهری خواهد بود./ماده ۳ قانون تملک آپارتمان ها مصوب ۱۳۴۳


@vakil_melki


Репост из: دعاوی ملکی
آیا می دانید ؟

تشخيص موات بودن اراضي خارج از محدوده شهرها به عهده وزارت كشاورزي است كه از طريق هيأت 7 نفره اقدام مي‌ نمايد و
تشخيص عمران و احياء و تأسيسات متناسب و تعيين نوع زمين دائر و تميز بائر از موات اراضی شهری (محدوده قانونی و حریم استحفاظی شهرها و شهرکها ) به ‏عهده وزارت راه و شهرسازي است (کمیسیون ماده ۱۲ قانون زمین شهری )، هر دو تشخيص قابل اعتراض در دادگاه صالحه مي‌ باشد./ تبصره یک ماده واحده قانون مرجع تشخیص اراضی موات و ابطال اسناد آن مصوب 30/09/1365 و ماده ۱۲ قانون زمین شهری


✍🏻محسن رفعتی


@vakil_melki


✴️ در صورتی که رشد محکوم‌علیه کمتر از هیجده سال در دادگاه صالح احراز نشده باشد، پرداخت محکو‌م‌به (دیه یا رد مال) باید توسط ولی یا قیم محکوم‌علیه (فرد غیر رشید) از مال وی صورت پذیرد.


شماره نظریه : 7/1400/1654
شماره پرونده : 1400-26-1654 ح
تاریخ نظریه : 1400/12/21


☣استعلام :

آیا نسبت به محکوم‌علیه کمتر از هیجده سال تمام، می‌توان ماده ۳ قانون نحوه اجرای محکومیت‌های مالی مصوب 1394 را اعمال و وی را بابت رد مال یا پرداخت دیه بازداشت کرد؟


⚖ نظریه مشورتی اداره کل حقوقی قوه قضاییه

چنانچه رأی دادگاه با احراز ارتکاب بزه از ناحیه فرد بالغ دارای کمتر از هیجده سال سن، متضمن محکومیت مالی (دیه- رد مال) باشد، از آن‌جا که اجرای آن با مداخله این فرد در اموال و حقوق مالی وی ملازمه دارد و طبق رأی وحدت رویه شماره 30 مورخ 3/10/1364 هیأت عمومی دیوان عالی کشور و نیز تبصره 2 ماده 1210 قانون مدنی، رسیدن به سن بلوغ برای دخل و تصرف در اموال کافی نبوده، بلکه رشد شخص باید در محکمه احراز شود؛ لذا در فرض سؤال در صورتی که رشد محکوم‌علیه دارای کمتر از هیجده سال در دادگاه صالح احراز نشده باشد، پرداخت محکو‌م‌به (دیه یا رد مال) باید توسط ولی یا قیم محکوم‌علیه (فرد غیر رشید) از مال وی صورت پذیرد. ضمناً مفاد ماده 1216 قانون مدنی و ماده 416 قانون آیین دادرسی کیفری مصوب 1392 مؤید نظر فوق است؛ بنابراین از آن‌جا که شخص غیر رشید از مداخله در امور مالی خود ممنوع است و فاقد اهلیت قانونی برای پرداخت محکوم¬به است، ممتنع از پرداخت محسوب نمی‌شود و بازداشت وی به استناد ماده 3 قانون نحوه اجرای محکومیت های مالی مصوب 1394 فاقد موجب قانونی است.

@ARA_HOGHOOGHI_GHAZAIE

Показано 20 последних публикаций.