اسکندر، کوروش و پاسارگاد
اسکندر در بازگشت از هند در سال ۳۲۵ پیش از میلاد، هنگامی که پی برد آرامگاه کوروش تاراج شده و مورد بیاحترامی قرار گرفته است به شدت عصبانی شد:
اسکندر دید که همه چیز را برداشته اند به جز تابوت سنگی و چهار پایه. غارتگران حتی به پیکر کوروش بیاحترامی کرده بودند زیرا در تابوت را برداشته بودند و پیکر او را بیرون انداخته بودند؛ آنها سعی کرده بودند تابوت را به شکل قابل حملی در آورند تا بتوانند آن را با خود ببرند؛ بخشهایی از آن را قطعهقطعه کرده و بخشهای دیگر را شکسته بودند. با وجود این آنها در این کار موفق نشدند و تابوت را به شکلی که بود رها ساخته و فرار کردند.
اسکندر مغی را که مسئول حفاظت از آرامگاه بود دستگیر کرد، اما چون در زیر شکنجه به چیزی اعتراف نکرد او را آزاد ساخت. سپس اسکندر ماموریت زیر را به آریستوبولوس سپرد:
آرامگاه را دوباره به شکل مناسبی در آورید، دوباره پیکر او را در تابوت گذاشته و در تابوت را بر روی آن قرار دهید، جاهایی که خراب شده بود تعمیر کنید، و تخت را با استفاده از پوششهای تزئینی بپوشانید و هر چیز دیگری که در آنجا وجود داشته درست مانند شکل اصلی شان برگردانید و بیارایید، درها را با دیوارهای سنگی مسدود کنید و بر آن لایه ای از خاک رس بکشید، و سپس بر روی خاک رس مُهر سلطنتی بزنید.
اسکندر نابود کننده آئین نیاکانی پارسی ها نبود، بلکه میخواست احترام فراوان خود را به یاد و خاطره کسی که دو سده پیش شاهنشاهی پارسی را بنیانگذاری کرده بود، نشان دهد؛ شاهنشاهیای که اسکندر فقط بر آن غلبه کرده بود. حتی امروز آرامگاه کوروش در پاسارگاد مكان برجستهای است که یادآور خاطره هخامنشیان می باشد و به خاطر ماهیت کم نظیرش تأثیر گذارتر از آرامگاه های صخره ای جانشینانش در نقش رستم و تخت جمشید است.
کوروش کبیر، گردآورنده تورج دریایی، برگ 18
@apageofhistory