-اولین ترانهی پاییز-چه زود، بر سیاهیهای سرد غوطه میخوریم
بدرود، آی زلالی جوشان تابستانهای ناپایا
و اکنون، طنین فروافتادن حزین درخت بر بستر بیشه
به تمامی، بر هستیام، پا مینهد، زمستان
زمستان خشم و نفرت، سرما و هراس!
کار و کار و کار
تودهی سرخ منجمد است قلب من
خورشیدی، در دوزخی یخزده
لرزان، گوش میسپارم
به نالهی درختان فرو افتاده
طنین چوبهی دار است که برپا میکنند؟
روح من بلندبارویی است که به ضربهای وحشی فرو میپاشد
درختها میافتند، میپندارم، دورترها
بر تابوتی سرد، بیوقفه میخ میکوبند
تابوت؟ از آن که؟
از آنِ تابستان که دیروز بود
پاییز آمده اکنون و این طنین رازناک
که رفتن را فریاد میکند
#شارل_بودلر
https://t.me/voresangst