@twitter_farsyدوری،
تقاص سختِ ناسپاسی ثانیه های رابطه است.
بودنش که قطعی شد، کم کم ضربان تند قلبت آرام می شود. حواست نیست، کمتر نگاهش میکنی، کمتر صدایش را می نوشی، کمتر دوستش میداری.
کمتر بی هوا می بوسیش، کمتر وقتی خواب است می ایستی به نگاه کردنش و شنیدن موسیقی دلچسب نفسهایش، کمتر دلتنگیت را ابراز میکنی
کمتر برای خنداندنش برنامه می ریزی، کمتر وقتی از دور به سمتت می آید با شوق به سمتش می روی، کمتر در خیابان کنارش طوری راه می روی که دنیا بداند داری به همه فخر می فروشی
کمتر دلبریهایش را می بینی، کمتر دلت پر می کشد برای صدایش وقتی می خندد و لابلای خنده ها اسم کوچک تو را صدا می زند و یک میم می چسباند آخرش. کمتر عاشقی میکنی.
و بعد،
حُکمَت را می خوانند و دوری از راه می رسد.
تازیانه ای وحشی که بر پوست نازک روحت می نشیند و خونابه های رنج در هر نفست راه می روند.
دنیا،
گور تنگی می شود برایت و دلت از بس که دلتنگی، می خواهد بمیرد و خلاص شود از فشار مهلک قبر.
هر ثانیه را به مرور آنچه داشتی و قدر ندانستی می گذرانی، تا روزها و شبها بگذرند و کمی آرام بگیری.
نه که عذاب تمام شود، نه!
به درد خو می کنی.
دوری،
تقاص سخت ناسپاسی ثانیه های رابطه است. کاش کنار چشمه شراب که هستی، یادت باشد به اندازه بنوشی.
نه چنان فراوان که بدمستی کنی و عهد بشکنی، نه چنان اندک که تا ابد در حسرت جام بعدی بمانی....
👤حمید سلیمی
Lidia
@twitter_farsy