فرهنگ، تاریخ و تمدّن تورک


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: Познавательное


این کانال تلاش دارد با نشر مطالبی مفید اعضای خود را در سطحی عمومی و اولیه با فرهنگ، تاریخ و تمدن تورک آشنا کند.

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Статистика
Фильтр публикаций


قهرمانانی که از چهار گوشه جهان تورک به چاناق‌قالا آمده و جان خود را فدای هستی تورک نمودند.

بر اساس اسناد وزارت دفاع تورکیه، مشهدی علی فرزند زین‌العابدین متولد ۱۸۷۷ م. روستای یوخاری وئشله (ویشلق علیا) خوی از گردان دوم هنگ ۵۷، در ۲۳ ژولای ۱۹۱۵ در جنگ معروف چناق قلعه در خلال جنگ جهانی اول شهید شده است. سرباز دیگری هم با نام محمد فرزند عباس از اهالی روستای بالو  اورمیه از سپاه سوم در ۵ نوامبر ۱۹۱۵ در بیمارستان باندرما شهید شده است. روحشان شاد

جنگ معروف و سرنوشت‌ساز چاناق قالا در سال ۱۹۱۵ بین نیروهای مسلمان تورک-عثمانی از یک سو و دول غربی چون انگلیس و فرانسه از سوی دیگر در نزدیکی استانبول روی داد که با پیروزی تورکان-مسلمانان همراه بود. در نتیجه این جنگ صدها هزار نفر از عساکر تورک-مسلمان عثمانی شهید و زخمی شدند.

Kaynak: İrade Memmedova, "Şark Cephesi ve İstiklal Harbi'nde Azerbaycan Türkleri", Hacı Zeynelabidin Tagiyev ve Kafkas İslam Ordusu, Ankara 2015, s. 54.

@TurkUygarligi


«لال قلعه» یادگار امپراتوری تورک بابور در دهلی


زمانی که شاه جهان (پنجمین امپراتور تورک سلسله بابور از نوادگان امیر تیمور) پایتخت خود را از آگرا به دهلی منتقل نمود فرمان بنا کردن این قلعه را به سال ۱۶۳۹ صادر کرد. ساخت این قلعه ۹ سال طول کشید محل قرارگیری آن در کنار رود یامونا و به شکل یک هشت ضلعی نامنظم می‌باشد. دور تا دور قلعه را دیوار قرمز رنگی به طول ۵.۲ کیلومتر و ارتفاع ۱۶ تا ۳۳ متر احاطه کرده است. این قلعه اقامتگاه خانواده سلطنتی بوده و تمامی مراسم های سیاسی و تشریفاتی در آن مکان انجام می‌شده است.

این قلعه شگفت انگیز که در سال ۲۰۰۷ در لیست میراث جهانی یونسکو ثبت گردیده است، از نمونه های مهم معماری تورکی در هندوستان می‌باشد و دیگر ساختمان‌ها و باغ‌ها در دهلی، کشمیر، روح الخاند، راجستان، پنجاب و براج از آن تاثیر و ایده گرفته‌اند.

هم اکنون در این بنا دو موزه وجود دارد موزه اول شامل منسوجات کتابها، اشیا و دست نوشته‌های تاریخی و هنری می‌باشد که به دوران امپراتوری تورک بابور ارتباط دارد. موزه دوم اکثراً متعلق به نمایش جنگ افزار های تاریخی آن زمان تا دوران اشغال انگلیس است.

بادان و ساوان از عمارت‌های مخزن‌دار این بنا می‌باشند و همچنین حمام شاهی که دارای دو قسمت ممتاز محل و رنگ محل در بخش زنان یا اندرونی می‌باشد، دعوت خانه که محل اقامت شاهزاده بوده و در نهایت مسجد مروارید یا موتی که توسط جانشین شاه جهان بنا شد.


قسمت‌های مهم لال قلعه:

حیاط خارجی بزرگ و مستقلی با سنگ های مرمری سفید دیوان عام یکی از بخش‌های زیبای این قلعه است شاه برای اینکه با عموم مردم دیداری انجام دهد روی ایوانی در دیوار شرقی می‌ایستاد.

اما دیوان خاص مختص ملاقات های خصوصی شاه و میهمانان بود و تخت مشهوری به نام تخت طاووس قرار دارد همان تختی که به وسیله نادر شاه به ایران آورده شد.

از دیگر اتاق‌ها می توان از کاخ رنگی یا رنگ محل با زیباترین تزئینات طلایی،حوض مرمرین و سقف نقش‌دار اقامتگاه همسر اصلی یاد کرد. و اتاق خصوصی شاه به نام ممتاز محل که شامل عبادتگاه‌ها و اتاق خواب‌ها و ایوان‌ها می‌باشد.

از بخش‌های مختلف لال قلعه  می‌توان به درواز لاهور، دروازه دهلی، دروازه فیل، چاتاچوک، نقاره خانه، باغ حیات بخش، خاص محل، بُرج مثمن، نهر بهشت، دیوان عام، کرسی یا تخت شاهی اشاره کرد. لال در زبان هندی به معنی سرخ می‌باشد.

آخرین امپراطور تورک بابور توسط انگلیسی‌ها در سال ۱۸۵۸ در لال قلعه محاکمه و به رانگون تبعید شد و همان کاخی که زمانی محل زندگی قدرتمندترین پادشاهان تورک بود به پادگان نظامی تغییر کاربری داد.

#معماری_تورک

@TurkUygarligi


«لال قلعه» یادگار امپراتوری تورک بابور در دهلی هندوستان

#معماری_تورک

@TurkUygarligi


فوتبال تورکی در ۲۰۰۰ سال پیش: تَپوک


بر اساس اطلاعاتی که از منابع چینی بدستمان رسیده، ۲۰۰۰ سال پیش کودکان تورک با پر کردن پشم و موی حیواناتی مانند گوسفند و بز به داخل یک پارچه چرمی، توپ درست کرده و با زدن ضربات پا یک نوع بازی شبیه فوتبال بازی می‌کرده‌اند.

نام این بازی که محمود کاشغارلی نیز در کتاب دیوان لغات التورک بدان اشاره کرده «تَپوک» (TEPÜK) بوده است.

#فرهنگ_تورک

@TurkUygarligi


روستای تورک در بلژیک


در روستای فایمونوویل در بلژیک که با نام «روستای تورک» شناخته می‌شود بر اساس یک سنت قدیمی هرسال کارناوال بزرگ تورک برگزار می‌شود.

این کارناوال، که مردمان روستاهای اطراف و مسافران زیادی از سایر نقاط بلژیک و همچنین کشورهای همسایه در آن شرکت می‌کنند، با حمل پرچم تورکیه برگزار می‌شود.

تیم فوتبال روستا با عنوان RFC Turkania (اتحاد جوانان تورک) هم‌اکنون در لیگ آماتور بلژیک با لوگوی پرچم تورکیه بازی می‌کند. تنها هتل روستای فایمونوویل نیز Le Vieux Sultan (سلطان قدیمی) نام دارد.

این روستا در نزدیکی مرز آلمان و در منطقه کوهستانی آردن واقع شده است. بر روی سنگ مرمر در وردوی ساختمان کتابخانه در مرکز این روستا علامت ماه و ستاره حک شده است. در داخل ساختمان، نقوش پرچم تورکیه بر روی شیشه ها به چشم می خورد.

در خصوص نام‌گذاری روستای فایمونوویل به نام «روستای تورک» که اهالی آن خود را تورک‌ می‌دانند روایت‌های متعددی از قرن‌های گذشته وجود دارد. برخی روایت‌ها حاکی از آن است که اهالی روستا شرکت در جنگ‌های صلیبی را رد کرده بودند.

بنابر رایج‌ترین روایت در قرن شانزدهم و هفدهم ساکنین روستای مذکور از پرداخت مالیات اعمال‌شده توسط کلیسا علیه عثمانی امتناع کرده و به عنوان متحد تورک‌ها، از طرف سایر اهالی «تورک» نامیده شدند.

@TurkUygarligi


پروفسور آلمانی فریتز نیومارک:

شاید تورک‌ها زیاد توجه نکنند، اما اروپایی‌ها به این واقعیت آگاهی کامل دارند که اگر تورک‌ها از تاریخ حذف شوند، دیگر چیزی به نام تاریخ باقی نمی‌ماند.

🌐 @TurkUygarligi


ترجمهٔ فارسی بخشی از پیشگفتار کتاب «دیوان لغات‌التورک» به قلم محمود کاشغرلی:

تابش خورشید بخت و دولت در برج‌های تورکان از سوی خداوند و گردش دوائر آسمان‌ها بر مملکت و فرمانروایی آنان را دیدم. خداوند آنان را «تورک» نام نهاد و بر روی زمین فرمانروا ساخت. خاقانان روزگارمان را از میان آنان به‌در آورد، زمام امور ملت‌های جهان را بر کف آنان نهاد. ایشان را از هر کس برتر ساخت و به‌حق آنان را نیرومند گردانید و کسانی را که به آنان وابسته گشتند و در خدمت آنان به کوشش برخاستند، گرامی داشت و به خاطر توركان، آنان را به نهایت مراد و آرزوهاشان رسانید و این اشخاص را از گزند و شرّ لگد فرومایگان ایمن و بر کنار داشت.

هر خردمند نیز اندر یافت که راه مصون ماندن این اشخاص از اصابت تیر آنان، گراییدن به روش تورکان است.

برای راز گفتن از درد و راه یافتن به دل تورکان نیز، راهی جز سخن گفتن به زبان آنان موجود نیست. اگر کسی از گروه خویشتن جدا شود و به تورکان پناه آورد. از واهمه و هراس آن گروه رهایی یابد. و همراه او، دیگران نیز توانند [بدانان] پناهنده شوند.

سوگند یاد می‌کنم که من از یکی از امامان ثقهٔ بخارا و نیز از یکی از امامان اهل نیشابور شنیدم، و هر دو با سلسله سند روایت کنند که پیامبر ما چون نشانه‌های رستاخیز و فتنه‌های آخرالزمان و نیز خروج تورکان اوغوز را بیان داشت، چنین فرمود: «زبان تورکی را بیاموزید، زیرا که آنان را فرمانروایی دراز آهنگ در پیش است».

اگر این حدیث صحیح باشد - بر عهدۀ آن راویان - پس آموختن زبان تورکی کاری بس واجب است و اگر هم درست نباشد، خرد اقتضاء می‌کند که [مردم] فرا گیرند.

من در حالی که روشن‌بیان‌ترین و باریک‌اندیش‌ترین نژاده و اصیل‌ترین و نیکونگارترین و نیزه‌گذارترین آنان بودم، سراسر سرزمین‌ها و دیارشان را گشتم. شیوه‌های گویشی تیره‌های تورک و سروده‌های‌شان را فرا گرفتم و ضبط کردم و بهره‌ها بردم. بدان‌گونه که لهجۀ هر تیره‌ای از آنان با بهترین اسلوبی در پیش من گرد آمد. من آن همه را به رساترین صورت، نظم دادم و به آراسته‌ترین ترتیب بیاراستم. و به فضل الهی، این کتاب را به عنوان یادگاری جاویدان و اندوخته‌ای ابدی تألیف کردم و «دیوان لغات‌التورک» نام نهادم.

@TurkUygarligi


دیوان لغات‌التورک


دیوان لغات‌التورک نخستین فرهنگنامه‌ زبان تورکی دربرگیرندهٔ نخستین نقشهٔ زیستگاه تورکان در جهان آن روزهاست و به شیوه تورکی-عربی است که محمود کاشغری در سال ۴۶۶ هجری قمری برابر با ۱۰۷۲ میلادی آن را نوشته‌است. این کتاب در اصل برای یاد دادن تورکی به خلیفه‌های عباسی بغداد نوشته شده که زیر فرمان تورکان سلجوقی بودند اما همچنین به تاریخ، فرهنگ عامیانه، اسطوره‌شناسی، جغرافیا، مردم‌شناسی و ادبیات تورکان پیش و پس از اسلام، قواعد دستوری لهجه‌های زبان تورکی و گویش‌شناسی آن‌ها می‌پردازد. این فرهنگنامه در هشت کتاب و هر کتاب در دو بخش سامان یافته و حاوی ۷٬۵۰۰ تکواژ، ۲۹۰ گفتاورد و ۲۲۰ چکامه است.

دیوان لغات التورک نخستین واژه‌نامه در سمت و سوی تدوین کلیاتی از تورکی پژوهی و با صیغه دانشنامه‌ای است که کاشغری با طرح‌ریزی عجیب و سخت‌باوری در آن مخزن واژگان تورکی را در سیستمی بهنجار و با سامان و با شرح ظرایف و دقایق فرهنگ تورکی و نمونه‌های ادبیات شفاهی و حماسه‌ها و اساطیر کهن مردمی، سازه‌بندی کرده‌است. کاشغری این اثر را در ۸۲ سالگی تألیف کرده و در ۹۷ سالگی در اواخر قرن پنجم وفات کرده‌است.
 
دیوان لغات التورک در هشت کتاب و هر کتاب به دو بخش «اسما» و «افعال» تقسیم شده‌است. در هر دو بخش با توجه به صور و اَشکال املای لغات تورکی در آن عصر، نخست لغات دو واجی، سپس سه واجی، چهار واجی، پنج واجی و سرانجام واژه‌های شش واجی به ترتیب الفبایی آمده‌است. این سازه‌نگاری، در هرجا لغات سالم را از غیرسالم جدا کرده و الفاظ مهموز، اجوف، لفیف، مثال، مضاعف و ناقص را نیز جداگانه تنظیم کرده‌است.

تمام اشعار مذکور در کتاب دارای وزن هجایی هستند. وزن هجایی، وزن بومی و ملی تورکی است که از گذشته‌های بسیار دور تغذیه می‌شود. برخی از قالب‌های هجایی بسبب کاربرد بیشتر، نامهای خاصی یافته‌اند، نظیر: گرایلی، قوشما، بایاتی و جز آن. حداکثر شمارش هجایی یک مصراع ۱۶ هجاست به سبب تناسب و انتظام هجاهای مصاریع، قانون تقطیع نیز برای هر مصراع جاری است

با تدبر در کتاب می‌توان قالبهای شعری رایج در آن عهد  را دانست که چندی از آنها به این شرح‌اند:

۱. قالب پنج هجایی با تقطیع آزاد

۲. قالب شش هجایی با تقطیع آزاد

۳. قالب هفت هجایی با تقطیع آزاد

۴. قالب هشت هجایی با تقطیع ۴+۴

۵. قالب ده هجایی با تقطیع ۵+۵

۶. قالب یازده هجایی با تقطیع ۷+۴

۷. قالب دوازده هجایی با تقاطیع ۴+۴+۴ و ۶+۶ و ۷+۵

۸. و...

#آثار_تمدن_تورکی

@TurkUygarligi


ناصرالدین‌شاه سلطان عدالت‌گستر، سیاح، عکاس، شاعر، داستانسرا، سفرنامه‌نویس، نقاش، ترانه‌سرا، موسیقی‌دوست و نوازنده تار، شاه خاطره‌نویس، خطاط و پادشاه اولین‌ها


ناصرالدین شاه علاوه بر زبان تورکی، به زبان‌های عربی، فرانسه و انگلیسی نیز صحبت می‌کرد.

ناصرالدین شاه در دوران پادشاهی‌اش کارهایی را انجام داد که برای اولین بار در ایران انجام می‌شد. بسیاری از این موارد، اقدامات مهمی بودند که در بهبود کیفیت زندگی و یا پیشرفت کشور تاثیر مثبت داشتند. برخی از آنها را می‌توان بشرح ذیل نام برد:

اولین پادشاه سفر کرده‌ی مُلک تورک (ایران) به اروپا

ساخت اولین مدرسه در ایران

تاسیس عدلیه‌ی اعظم و دیوان مظالم

ضرب نخستین سکه‌ی نوین

تاسیس نخستین بانک در ایران

چاپ اولین اسکناس

چاپ اولین تمبر

ارسال نخستین تلگراف در ایران

ایجاد اولین خیابان مدرن

خدمات ناصرالدین شاه به ایران

تاسیس اولین موزه‌ی ملی ایران

تاسیس اولین باغ وحش

ساخت اولین عمارت ۵ طبقه

اولین ساعت ایران (ساعت بزرگ قابل نصب شده بر روی برج ویا ساختمان)

اولین قطار در ایران

نخستین مجسمه‌ی شهری ایران

نخستین کارخانه‌ی صنعتی ایران

راه‌اندازی اولین خط تلفن در ایران

نخستین عکاسخانه‌ی ایران

اولین عکس از پادشاه؛ اولین پادشاه عکاس

تأسیس «نظمیه»، «سازمان خفیه»، «قراول‌خانه (شهربانی)»، «اداره‌ی پلیس»

ورود صنعت برق به ایران

اصلاح چاپارخانه و تأسیس اداره‌ی پست

همچنین «اصلاح ساختار ارتش»، «اصلاح سیستم مالیاتی و دو برابر کردن عواید مالیاتی ظرف مدت سه سال»، «اعزام دانشجو به اروپا»، «کاهش حقوق پادشاه به دو هزار تومان»، «حذف اوراق بهادار بی‌اعتبار»، «تأسیس اولین رسانه‌ی دولتی (روزنامه‌ی دولت علیه‌ی ایران)»، «ممنوعیت قمه‌کشی و لوطی‌گری»، «ملی کردن جواهرات سلطنتی و قرار دادن آنها به عنوان پشتوانه‌ی پول ملی»، «ساخت مارش دولت تورک قاجار و نخستین سرود ملی ایران با عنوان مارش بی‌کلام «سلام شاهی»، «حمایت از هنر معماری و ساخت بناها و کاخ‌های بسیار که نمونه‌هایی بی‌بدیل از معماری تورک هستند»، «ایجاد تغییرات اساسی در سیستم شهرسازی و معابر تهران» و... دیگر اقدامات بی‌نظیری بودند که توسط خاقان کبیر ناصرالدین شاه قاجار برای اولین بار در ایران انجام شدند.

#پادشاهان_فرزانه_تورک

@TurkUygarligi


این مقاله قدیمی به بهانه مخالفت مجلس شورای اسلامی با طرح «تدریس ادبیات زبان‌های محلی و قومی در مدارس کشور» در تاریخ ٨ اسفند ١۴٠٣ با توجیهات عجیبی مانند «با تصویب این طرح زبان فارسی که زبان رسمی کشور است، تضعیف می‌شود»، بازنشر می‌شود:


📚 آیات الهی برای شناخته شدن خلق شده‌اند یا نابودی؟

جوابیه به مقاله «تيرهايی كه زبان ملی فارسی را نشان گرفته‌است» به قلم آقای علی سعیدی که در شماره ۲۷۴۰۸ روز دوشنبه ۲۹ مهرماه سال ۱۳۹۸ در روزنامه اطلاعات به چاپ رسیده بود.


نویسنده: نادر تیموری
 
بخش اول

بخش دوم

بخش سوم

بخش چهارم

بخش پنجم


منبع: نشریه آغری، شماره ۱۹۵، صفحه ۵، سال شانزدهم، ۱۹ مرداد ۱۳۹۹

@TurkUygarligi


آیات الهی برای شناخته شدن خلق شده‌اند یا نابودی؟ (۵/۵)

نادر تیموری
 

در این میان زبان مادری هر انسانی زبان اول و اصلی وی بوده و زبانهایی که بعداً یاد می‌گیرد زبانهای ثانوی و غیر اصلی می‌باشند. هر شخصی احساسات، عواطف و اندوخته‌های ذهنی خود را به بهترین وجه با زبان مادری بیان می‌دارد. آموزش به زبان مادری از نظر پرورش و تکامل ذهنی و همچنین شکل گیری شخصیت و هویت کودک اهمیت فوق‌العاده‌ای دارد. بهمین دلیل است که در کشوری مانند سوئد در صورت وجود حداقل پنج دانش‌آموز، زبان مادری در مدارس آموزش داده می‌شود ویا کشورهای بسیاری مانند سوئیس، کانادا، بلژیک، آفریقای جنوبی و حتی افغانستان و عراق و ... چندین زبان رسمی وجود دارد.

با توجه به آنچه ذکر گردید هیچ دلیل منطقی، عقلی، حقوقی، اخلاقی، شرعی، قانونی، روانشناختی و ... نمی تواند حقوق فرهنگی و زبانی شهروندان را انکار نماید. درک این مسأله زیاد هم سخت نیست. برای درک دردهای هموطنان خود، کافیست خودخواهی را کنار گذاشته و با هموطنان خود همدلی داشته باشیم. توانایی همدلی با دیگران ـ بدین معنی که بتوانیم خود را جای دیگران قرار داده، دنیا را از دریچه چشم آنان ببینیم و سعی در درک احساسات آنها داشته باشیم ـ یک اصل طلایی اخلاقی است که مولانای بزرگ با گفتن «همدلی از همزبانی بهتر است» ما را بدان توصیه می‌کند و سعدی با بیان «تو کز محنت دیگران بی غمی / نشاید که نامت نهند آدمی» ما را از اهمال آن بر حذر می‌دارد.

با ارائه مثالی می‌خواهم به ارتقاء حس همدلی و توانایی درک مسأله توسط آقای علی سعیدی و همفکرانشان کمک نمایم: فرض کنید که انگلیس موفق نمی‌شد رضا پهلوی را بر مقدرات ایران بگمارد و سلسله قاجار و حکومت ترکان هنوز دوام داشت. همچنین فرض کنید قاجارها بر خلاف سنن حکومتهای ترک، زبان ترکی را تنها زبان رسمی کشور کرده و هیچ امکان و حقی برای رشد و توسعه زبانهای دیگر از جمله فارسی قائل نمی‌شدند. آیا آقای سعیدی و همفکرانشان باز هم به سیستم اعتراضی نداشتند و قبول می‌نمودند که قوانین بین‌المللی و داخلی حتی بیش از اندازه در مورد زبان فارسی از خود نرمش نشان داده است که اجازه تکلم به زبان فارسی برای فارس‌زبانها وجود دارد؟ آیا آقای سعیدی و همفکرانشان هیچ تلاشی برای حفظ فرهنگ و زبان فارسی (که به علت غیر رسمی بودن با خطر نابودی روبرو بود) انجام نمی‌دادند؟ البته که اعتراض نموده و برای حفظ زبان خود تلاش می‌نمودند. افرادی که به رغم رسمی بودن، به رغم میلیاردها تومان بودجه دولتی، به رغم حمایت دهها سازمان و تشکیلات عریض و طویل دولتی و غیر دولتی و ...، هنوز هم هر از چندگاهی از گوشه و کنار فریاد «زبان فارسی در خطر است» می‌زنند، مگر آن موقع می‌توانستند حرفی نزنند؟

طبیعی است که ایرانیان غیرفارس حق دارند از امکانات حفظ و توسعه زبان و فرهنگ خود برخوردار باشند. این حق خدادادی، طبیعی و انسانی هر ایرانی غیرفارس است و هیچ کس حتی با تصویب قانون نمی‌تواند آن را سلب یا محدود کند. فراموش نکنیم که «آنچه برای خود می‌پسندی برای دیگران نیز بپسند؛ وآنچه برای خود نمی‌پسندی برای دیگران نیز نپسند».


منبع: نشریه آغری، شماره ۱۹۵، صفحه ۵، سال شانزدهم، ۱۹ مرداد ۱۳۹۹

@TurkUygarligi


آیات الهی برای شناخته شدن خلق شده‌اند یا نابودی؟ (۴/۵)

نادر تیموری
 

سپس در ماده ۲۹ از «توسعه‌ احترام‌ به‌ هویت‌ فرهنگی‌ و زبان»‌ و «دوستی‌ بین‌ تمام‌ مردم‌، گروههای‌ قومی‌، مذهبی‌ و ملی‌» صحبت کرده و نهایتاً در ماده ۳۰ چنین مقرر می‌دارد: در كشورهایی‌ كه‌ اقلیتهای‌ قومی‌ و مذهبی‌ و یا اشخاص‌ بومی‌ زندگی‌ می‌كنند، كودكی‌ كه‌ متعلق‌ به‌ این‌ اقلیتها است‌ باید به‌ همراه‌ سایر اعضای‌ گروهش‌ از حق‌ برخورداری‌ از فرهنگ‌ و تعلیم‌ و انجام‌ اعمال‌ مذهبی‌ خود و یا زبان‌ خویش‌ برخوردار باشد.

همچنین «اعلامیه جهانی حقوق زبانی» از ابتدا تا انتها پر است از ماده‌هایی مرتبط که جهت اجتناب از تطویل کلام آوردن صرفاً چند مورد ذکر می گردد: «حق گروه‌های زبانی برای آموخته شدن زبان و فرهنگشان»، «حق گروه‌های زبانی برای دستیابی به خدمات فرهنگی»، «حق گروه‌های زبانی برای حضور برابر زبان و فرهنگهایشان در رسانه‌های ارتباطی»، «حق گروه‌های زبانی در دریافت توجه و اعتناء نهادهای حکومتی و در روابط اجتماعی ـ اقتصادی تهیه شده به زبان خود»، «حق داشتن حقوق برابر برای جمعیتهای زبانی»، «حق همه جمعیتهای زبانی در بکار بردن رسمی زبانشان در سرزمین ـ قلمرو خود»، «حق تحصیل به زبان خود»، «حقوق فرهنگی» و ...

ناگفته نماند که حقوق فوق‌الاشاره همگی مربوط به اقلیتهای قومی هستند که در ایران شامل گروه‌هایی چون عربها، بلوچها، و ... می‌گردد. وضعیت تورکها در ایران بالکل متفاوت است. بدین معنی که برخلاف سایر گروه‌های زبانی (حتی فارسها)، ترکها در ایران نه جمعیتی محلی بلکه سراسری بوده، و اکثریت نسبی جمعیت ایران ـ عنصر اصلی جغرافیای ایران ـ را تشکیل می‌دهند. به همین دلیل اطلاق کلمه اقلیت برای ترکها صحیح نبوده و صحبت از اعطای حقوق مربوط به اقلیتها در مورد تورکها، حق مطلب را ادا نخواهد کرد.

در نهایت، شایان تأکید است که زبان در زندگی انسان از جایگاه والایی برخوردار است. زبان، علاوه بر وسیله ارتباط بودن، ابزاری برای درک جهان و دستیابی به حقایق نیز بوده و موجودی جاندار است که نه تنها نیاز به پرورش و تغذیه داشته و در صورت استفاده توسعه یافته و پیشرفت می‌کند بلکه در صورتی که مورد بی‌مهری قرار گیرد، افناء می‌گردد. رابطه‌های جداگانه تنگاتنگی بین «زبان» از یک طرف و «تفکر» و «فرهنگ» از طرف دیگر وجود دارد. زبان در توسعه، ارتقاء و انتقال تفکر و فرهنگ بشری نقش بسزایی بازی کرده و در اجتماعی شدن، کسب هویت، یادگیری قوانین اجتماعی و درونی شدن ارزشهای فرهنگی کارکرد منحصر بفردی دارد ولی اندیشه و خلاقیت انسان در زبان مادری می‌تواند به بهترین نحو تجلی یابد.


منبع: نشریه آغری، شماره ۱۹۵، صفحه ۵، سال شانزدهم، ۱۹ مرداد ۱۳۹۹

@TurkUygarligi


آیات الهی برای شناخته شدن خلق شده‌اند یا نابودی؟ (۳/۵)

نادر تیموری
 

ـ ﻣﻮﻟﻮﯼ ﻋﺒﺪﺍﻟﻌﺰﯾﺰ: ﯾﻌﻨﯽ ﻫﻢ ﮐﺘﺎﺏ ﺗﻬﯿﻪ ﺑﮑﻨﺪ، ﻫﻢ ﻣﻌﻠﻢ ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ ﺑﮕﯿﺮﺩ؟

ـ ﺑﻬﺸﺘﯽ: ﺑﻠﻪ، ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ

این دیالوگ ﺣﺎﮐﯽ ﺍﺯ «ﻣﻮﻇﻒ ﺑﻮﺩﻥ» ﺩﻭﻟﺖ ﺩﺭ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﻧﻤﻮﺩﻥ ﺯﯾﺮﺳﺎﺧﺘﻬﺎی ﻻﺯﻡ ﺟﻬﺖ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺯﺑﺎﻥ ﻣﺎﺩﺭﯼ ایرانیان ﻏﯿﺮﻓﺎﺭﺱ می‌باشد. بعلاوه، با نگاهی کوتاه به متون حقوقی بین‌المللی می‌توان دریافت که ادعای آقای سعیدی مبنی بر اینکه دولتها صرفاً موظف هستند «حق تکلم مشروط به زبانهای محلی» را رعایت نمایند، اساساً بی‌خود است.

مطابق ماده ۲۶ «اعلامیه جهانی حقوق بشر» هر كس حق دارد از تعليم و تربيت استفاده كند و هدف تعليم و تربيت نیز بايد شكوفايی كامل شخصيت بشری و تقويت احترام به حقوق بشر و آزاديهای اساسی باشد ...

با توجه به اینکه شکوفایی کامل شخصیت هر انسانی در گرو یادگیری و حفظ زبان مادریش بوده و انکار هویت، فرهنگ و زبان انسانها در تضاد با تقویت احترام به حقوق بشر و آزادیهای اساسی بوده و باعث لطمات جبران ناپذیری به شخصیت انسانها و روند تعلیم و تربیت کودکان می‌گردد، نمی‌توان حق یادگیری و حفظ فرهنگ و زبان را از یک گروه قومی (اتنیکی) سلب کرد.

ماده‌ ۲۷ «میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی» اعلام می‌دارد که در كشورهایی كه اقلیت های نژادی، مذهبی یا زبانی وجود دارند، افراد متعلق به این اقلیت ها را نباید از حق تشكیل اجتماع با سایر اعضای گروه خود، بهره‌مندی از فرهنگ و ابراز و انجام فرایض دینی و كاربرد زبان خودشان محروم نمود ... در دنیای مدرن سالانه با مرگ صدها زبان که جزو میراث بشری هستند مواجه هستیم که همه آنها زبانهای غیر رسمی هستند که در سیستم آموزشی کشورهای خود جایی ندارند. زبانهای غیر رسمی دیگر هم، با گذشت زمان ضعیف و ضعیفتر شده و هر سال زمان مرگشان نزدیکتر می‌شود. با توجه به اینکه مرگ هر زبان در حقیقت مرگ یک فرهنگ و یک ملت را رقم می‌زند، ساده‌لوحی است که بپذیریم در میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی منظور از «کاربرد زبان»، «تکلم به زبان مذکور در کوچه و بازار و محیط خانواده» باشد. اگر چنین بود، نباید هیچ زبانی با مرگ روبرو می‌شد.

«اعلامیه حقوق اشخاص متعلق به اقلیت‌های ملی یا قومی، مذهبی و زبانی» در ماده یک دولت‌ها را موظف به حمایت از وجود و هویت اقلیت‌ها نموده است: دولت‌ها باید، وجود و هویت اقلیت‌های ملی یا قومی، مذهبی و زبانی را در قلمرو سرزمینی خود حمایت نمایند و شرایط ترویج و ارتقای هویت آنان را ترغیب نمایند.

سپس در ماده ۲ برخی از مهمترین حقوق مربوط به اقلیت‌های مذکور را چنین مورد شناسایی قرار داده است: افراد متعلق به اقلیت‌های ملی یا قومی، مذهبی و زبانی حق دارند از فرهنگشان متمتع گردند، مذهبشان را اجرا و اظهار نمایند و از زبان خودشان در مجامع خصوصی و عمومی به طور آزادانه و بدون هرگونه مداخله‌ای یا هرگونه تبعیضی استفاده کنند.

ماده ۴ اعلامیه مذکور به تعهدات دولت‌ها در راستای تدابیری که باید جهت تحقق حقوق و آزادی‌های اقلیت‌ها اتخاذ نمایند پرداخته شده و در بندهای ۳ و ۴ چنین مقرر کرده است:

ـ دولت‌ها باید در حد امکانات‌شان، تدابیری را اتخاذ نمایند تا افراد متعلق به اقلیت‌ها امکان فراگیری یا آموزش به زبان مادری خود را داشته باشند.

ـ دولت‌ها در صورت مقتضی باید تدابیری در عرصه آموزشی اتخاذ نمایند تا آگاهی از تاریخ، سنت‌ها، زبان و فرهنگ اقلیت‌هایی که در قلمرو سرزمینی آنها به سر می‌برند را ترویج نمایند. افراد متعلق به اقلیت‌ها نیز باید امکان یادگیری و شناخت جامعه در تمامیت آن را داشته باشند.

«كنوانسیون‌ حقوق‌ كودک» در ماده‌ ۲۸ ضمن تأکید بر حق دستیابی به حق آموزش بر اساس ایجاد فرصتهای مساوی اعلام می‌دارد که: كشورهای‌ طرف‌ كنوانسیون،‌ حق‌ كودک‌ را نسبت‌ به‌ آموزش‌ و پرورش‌ به‌ رسمیت‌ می‌شناسند و برای‌ دستیابی‌ تدریجی‌ به‌ این‌ حق‌ و بر اساس‌ ایجاد فرصتهای‌ مساوی‌، اقدامات‌ ذیل‌ را معمول‌ خواهند داشت‌.


منبع: نشریه آغری، شماره ۱۹۵، صفحه ۵، سال شانزدهم، ۱۹ مرداد ۱۳۹۹

@TurkUygarligi


آیات الهی برای شناخته شدن خلق شده‌اند یا نابودی؟ (۲/۵)

نادر تیموری


اشتباه فاحش دیگری که متأثر از فضای نژادپرستانه دوران پهلوی دامنگیر آقای علی سعيدی شده، یکی دانستن زبانهای پارسی باصطلاح باستان، پهلوی و دری (فارسی/ تاجیکی) می‌باشد. امروزه معلوم گشته است این فرضیه نادرست که جهت تاریخسازی برای رژیم پهلوی ساخته شده بود، از نظر علمی بی‌اعتبار است. دلیل یکم آنکه خاستگاه زبان پارسی ادعایی باستان منطقه پارس و حوالی شیراز بوده در حالیکه زبان دری (فارسی / تاجیکی) در ماوراءالنهر ـ مناطقی از تاجیکستان و افغانستان کنونی ـ ظهور یافته است. ثانیاً زبانهای پهلوی (فارسی به اصطلاح میانی) ‌‌و‌ دری به صورت همزمان در یک دوره تاریخی وجود دارند و لذا هیچ یک ادامه تاریخی یا طبیعی دیگری نیست. ثالثاً زبانهای پهلوی و دری، از لحاظ گنجینه لغات و خصوصیات گرامری نیز تفاوت‌های بنیادی باهم دارند. نتیجه این بحث علمی بروز که تیتروار بیان گردید این است که اولاً هیچ رابطه ارگانیکی بین زبان فارسی که از قرن چهارم هجری از شرق وارد جغرافیای ایران شده و زبان هخامنشیان و همچنین زبان پهلوی که یک زبان باستانی مرده در نجد فلات ایران می‌باشد وجود ندارد؛ ثانیاً ایرانیان فارس زبان کنونی اعقاب هخامنشیان و یا به اصطلاح پارسهای باستان، پارتیان  و‌ ساسانیان نیستند. و نتیجتاً ادعای غیرعلمی و عجیب رسمیت هزاران ساله زبان فارسی در ایران خود بخود از درجه اعتبار ساقط می‌گردد.

لازم به ذکر است که «زبان رسمی» اصطلاحی مربوط به دوران مدرن، در ایران ۱۳۰۴ به بعد، می‌باشد که با قانون اساسی وارد عرصه حقوقی و سیستم اداری دولتهای مدرن شده و استفاده از آن برای دورانهای تاریخی امری نابجاست. بررسی زبانها در ادوار تاریخی را می‌توان از لحاظ میزان گستردگی اجتماعی‌شان مورد بحث و مداقه قرار داد. مثلاً در هزار سال گذشته در ایران زبان ترکی هم زبان آریستوکراسی، کاتبان و ارتش بود و هم نقش زبان لینگوفرانکا یعنی زبان رابط بین ایرانیان مختلف از اتنیکهای (اقوام) گوناگون را داشته است. زبان فارسی در کنار زبان ترکی نیز، زبان برخی کاتبان دربار یعنی بخش کوچکی از دستگاه عریض و طویل دولتی بود. بنابراین از منظر سوسیولینگویستیک اهمیت و اعتبار زبان ترکی به مراتب بیش از فارسی بوده است. برای مثال اسناد و مدارک فراوان موجود در آثار سیاحان و مسیونرهای اروپایی دوران صفوی می‌تواند برای مطالعه بیشتر خواننده علاقمند در این زمینه مفید باشد.

عجیب‌ترین بخش نوشته آقای سعیدی آنجاست که وی ادعا می‌کند که: در هیچ بخشی از قوانین بین‌المللی و در هیچ کدام از قوانین اساسی کشورهای جهان ـ از جمله ایران ـ «حقی» به نام «آموزش (به) زبان مادری» تعریف نشده است؛ و دولت‌ها نیز موظف به انجام آن نشده‌اند. سازمان ملل صرفاً از حکومت‌ها خواسته است که «حق تکلم» به زبان‌های محلی را رعایت کنند؛ آن هم با این تبصره که در صورت در خطر دیدن یگانگی ملی، امنیت ملی و یکپارچگی سرزمینی، حتی همین «حق تکلم» نیز می‌تواند محدود شود. ناگفته پیداست که متأسفانه دولت‌ها در ایران، تاکنون بسیار فراتر از تعهدات بین‌المللی خود در این زمینه عمل کرده‌اند.

معلوم نیست وی واقعاً از دنیا بی‌خبر است یا عمداً تجاهل می‌کند. چرا می‌خواهد به خواننده القاء کند که در هیچ یک از کشورهای جهان دولتها موظف به آماده‌سازی زیرساختهای آموزش به زبان مادری نیستند؟ آنهم در حالی که هر شخصی می‌داند از سوئیس گرفته تا همین عراق و افغانستان همسایه در کشورهای زیادی چندین زبان رسمی سراسری و غیر سراسری (رسمی منطقه‌ای) وجود دارد که همگی هم تحت حمایت دولت قرار دارند. در مورد ایران هم واضح است که نه تنها فراتر از تعهدات بین‌المللی عمل نشده، بلکه حتی برای اجرای اصل پانزدهم قانون اساسی نیز هنوز که هنوز است قدمی برداشته نشده است. ﻭﯾﺪﺋﻮی جلسه بیست و دوم مجلس تدوین قانون اساسی ایران (طرح تصویب اصل پانزدهم) موجود است و همه می‌توانند آن را مشاهده نمایند. دیالوگ بین مولوی عبدالعزیز عضو مجلس خبرگان قانون اساسی و آیت‌الله بهشتی نایب رئیس مجلس خبرگان قانون اساسی در جلسه مذکور از این قرار است:

ـ ﻣﻮﻟﻮﯼ ﻋﺒﺪﺍﻟﻌﺰﯾﺰ: ﯾﮑﯽ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﺪ ﻋﺮﺑﯽ ﺑﺨﻮﺍﻧﺪ، ﺁﯾﺎ ﺩﻭﻟﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭ ﻣﻌﻠﻢ ﻋﺮﺑﯽ ﻣﯽﮔﯿﺮﺩ، ﻣﻠﺰﻡ ﻫﺴﺖ ﯾﺎ ﻧﻪ؟

ـ ﺑﻬﺸﺘﯽ: ﺑﻠﻪ، ﺁﻗﺎ.

ـ ﻣﻮﻟﻮﯼ ﻋﺒﺪﺍﻟﻌﺰﯾﺰ: ﯾﮑﯽ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﺪ ﺯﺑﺎﻥ ﺑﻠﻮﭼﯽ ﺑﺨﻮﺍﻧﺪ، ﺩﻭﻟﺖ ﻣﻠﺰﻡ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﻌﻠﻢ ﺑﻠﻮﭼﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭ ﺑﮕﯿﺮﺩ.

ـ ﺑﻬﺸﺘﯽ: ﺑﻠﻪ، ﻣﻠﺰﻣﻪ، ﺁﻗﺎ. ﻭقتی ﻣﯿﮕﯿﻢ ﺁﺯﺍﺩﻩ، ﯾﻌﻨﯽ ﻣﻠﺰﻣﻪ.

ـ ﻣﻮﻟﻮﯼ ﻋﺒﺪﺍﻟﻌﺰﯾﺰ: ﯾﻌﻨﯽ ﺁﺯﺍﺩ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﻣﻠﺰﻡ ﻫﺴﺖ؟

ـ ﺑﻬﺸﺘﯽ: ﺑﻠﻪ. ﯾﻌﻨﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﻭﻧﻬﺎ ﺣﻖ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺯﺑﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﺪﺭﯾﺲ ﮐﻨﻨﺪ، ﻃﺒﻖ ﺍﯾﻦ ‏(ﺍﺻﻞ)، ﺁﻧﻮﻗﺖ ﺩﻭﻟﺖ ﻣﻮﻇﻒ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﮐﻪ آنها ﺣﻖ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ تأﻣﯿﻦ ﮐﻨﺪ.


منبع: نشریه آغری، شماره ۱۹۵، صفحه ۵، سال شانزدهم، ۱۹ مرداد ۱۳۹۹

@TurkUygarligi


آیات الهی برای شناخته شدن خلق شده‌اند یا نابودی؟ (۱/۵)

نادر تیموری
 

در شماره ۲۷۴۰۸ روز دوشنبه ۲۹ مهرماه سال ۱۳۹۸ روزنامه اطلاعات نوشته‌ای باعنوان «تيرهايی كه زبان ملی فارسی را نشان گرفته‌است» به قلم آقای علی سعیدی به چاپ رسیده که با ارائه اطلاعات نادرست و ناقص پسمانده از دوران رژیم منحوس پهلوی در حیطه‌های تاریخی، زبانشناختی، حقوقی و ... موجب تشویش اذهان و ایجاد شبهات فراوان می‌گردد. از اینرو، توضیح موارد مطروحه و تنویر افکار مردم ضرورتی ناگزیر است. لیکن از آنجا که یک نوشته کوتاه توان زدودن افکار نادرستی را که بیش از نیم قرن در بوق و کرنا شده بودند ندارد، و همچنین جهت تنظیم جوابیه‌ای متناسب با نوشته یاد شده، در این مقال مؤجز، سعی شده است به جای پاسخ مشروح و مفصل، صرفاً به چند مورد اشاره و توضیحاتی مختصر ارائه گردد. 
نویسنده در جای جای نوشته‌اش از زبان فارسی به عنوان «زبان ملی» یاد کرده، تقلای ایرانیان غیرفارس برای حفظ دارایی خدادای خود ـ زبان مادری ـ را با عباراتی چون «درخواست راه‌اندازی فرهنگستان برای نيم‌زبانها و گويش‌های محلی و استفاده از آنها در سیستم آموزشی کشور آن هم از محل بودجه عمومی، راه‌اندازی شبکه‌های صدا و سيمای دولتی به اين زبان‌ها، رسميت دادن اداری ـ سياسی به آن‌ها و...» تمسخر نموده و درخواستهایی بيجا و نسنجيده قلمداد می‌کند.

اگر همه ما تورکها، عربها، فارسها، بلوچها و ... ایرانی هستیم، چه معنی دارد که زبان یکیمان را ملی و زبان بقیه را غیرملی اعلام نماییم؟ چگونه ممکن است برای یک بلوچ ایرانی، زبان فارسی زبان ملی باشد ولی زبان بلوچی غیرملی محسوب شده و به نابودی رها گردد؟ چه معنی دارد با تحریف مضاعف و خودسرانه اصل پانزدهم قانون اساسی، هم کلمه «رسمی» مندرج در آن را به «ملی» تغییر دهیم و هم فرمان صادر کنیم که دولت هیچ وظیفه‌ای در قبال زبانهای دیگر ندارد؟ آیا تحریف و تعویج قانون اساسی و ارائه تفسیر دلخواه از آن، موجب رنجش روح قانون و کدورت خاطر ایرانیان غیرفارس و جبهه‌گیری آنان نسبت به زبان فارسی نخواهد شد؟

سعیدی در جای دیگر، سعی می‌کند تمام زبانهای غیرفارسی ایران را «نيم‌زبان و گویش محلی» قلمداد کند. هر خواننده عاقلی حق دارد بپرسد: آیا زبان ترکی با صدها میلیون گویشور در گستره‌ای از آسیای مرکزی تا اروپا و دهها میلیون گویشور در جای جای ایران که از لحاظ تعداد متکلم یکی از ده زبان اول دنیا نیز می‌باشد، «نيم‌زبان یا گویش محلی» محسوب می‌شود؟ آیا زبان عربی که بیش از دو سوم کلمات فارسی از آن وام گرفته شده و سخن گفتن به فارسی بدون استفاده از این کلمات ممکن نیست، «نيم‌زبان یا گویش محلی» است؟ آیا نویسنده از حجم بسیار بالای کتب، اسناد دولتی، مکاتبات بین‌المللی، معاهدات عقد شده و ... در ایران که به زبانهای ترکی و عربی نوشته شده‌اند بی‌اطلاع است یا عمداً سعی دارد با استفاده از عبارات تحقیرآمیز حقیقت را کتمان کند؟ با کدام منطق و حکم عقلی و اخلاقی می‌توان جمعیت دهها میلیونی غیرفارس ایران را قانع کرد که به بهانه در خطر بودن زبان فارسی باید سالانه میلیاردها تومان برای فرهنگستان زبان فارسی و سایر سازمانهای مشابه مانند بنیاد سعدی، مرکز گسترش زبان فارسی و ... هزینه نمود اما آموزش به زبان مادری برای خردسالان ایرانی غیرفارس درخواستی بیجا و نسنجیده، و مغایر منافع ملی است؟! روشن است که هیچ تيری زبان رسمی، مورد حمایت همه جانبه و دولتی فارسی را نشان نگرفته‌است، بلکه این زبانهای غیر رسمی هستند که در معرض نابودی هستند. زبانها بعنوان آیات الهی برای شناخته شدن خلق شده‌اند یا نابودی؟

نویسنده مقاله از مطالبات فرهنگی ـ زبانی ایرانیان غیر فارس با عنوان «پراکندن بذر کينه و دشمنی در ميان مردم و جدايی انداختن ميان آنان» یاد کرده و می‌خواهد به خواننده بقبولاند که اصرار ترک، عرب، بلوچ و ... بر حفظ زبان مادری خود فجایع هولناکی از آن نوع که در شوروی، يوگسلاوی، اوکراين، سودان، اتيوپی، عراق و افغانستان روی داده، رقم خواهد زد. این استدلال به قدری متزلزل و سفسطه آمیز است که مرغ پخته را درون دیگ به خنده وا می‌دارد. کدام انسان عاقلی قبول می‌کند که مقصر قتل عام مسلمانان بوسنی و هرزگوین خود مسلمانان بودند و نژادپرستی امثال میلوسوویچ تأثیری در فجایع یوگسلاوی سابق نداشت؟ تلاش برای مرتبط قلمداد نمودن تمامی فجایع بشری به خواست ملل مظلوم برای حفظ زبان و فرهنگ خود و گناهکار جلوه دادن ستمدیدگان بیشتر شبیه یک لطیفه بی‌مزه است.


منبع: نشریه آغری، شماره ۱۹۵، صفحه ۵، سال شانزدهم، ۱۹ مرداد ۱۳۹۹

@TurkUygarligi


حکایت پیر و جوان: داستانی به قلم ناصرالدین شاه قاجار


کتاب شامل دو قسمت است بخش اول، داستان حکایت پیر و جوان به قلم ناصرالدین شاه و قسمت دوم که اختصاص دارد به عکسهایی از این شاه قاجار.

ناصرالدین شاه احساسی لطیف و اندیشه‌هایی ظریف داشت. هم شعر می‌سرود (دیوان شعر وی بارها به چاپ رسیده)، هم نقاشی می‌کرد، هم به هنر و ادبیات بسیار عشق می ورزید و در نگارش داستان و خاطرات بشیوه داستان گونه دستی بر آتش داشت و هم آثاری به ترجمه از خود باقی گذاشته است.

حکایت پیر و جوان، نامی است که ناصرالدین شاه بر داستان کوتاهش گذارده و در این داستان چند چیز را همپای با هم به مخاطب یاد آور میشود: بیان چهار فصل، چهار دوره زندگی، آگاهی از طبیعت و حیوانات، شناخت از فرهنگ و آئین مردمان و سر انجام دانایی به تاریخ و آیین وطن.

این اثر در ۱۲۸۹ قمری (۱۵۰ سال پیش) نگاشته شده و ساختار داستان‌های اروپایی را دارد، اما در شخصیت سازی، چهره‌های اصلی و فرعی داستان چه از جهت ظاهر و چه از جهت باطن و خلق و خوی دارای خصوصیات محلی و بومی هستند.

#پادشاهان_فرزانه_تورک

@TurkUygarligi


‏سازمان دولت‌های تورک


سازمان دولت‌های تورک چیست؟ چه اهدافی دارد؟ و خواهان ایفای چه نقشی در سطح منطقه‌ای و جهانی است؟ متن زیر به این سؤال‌ها پاسخ می‌دهد.


‏سازمان دولت‌های تورک، که پیش‌تر با نام شورای همکاری کشورهای تورک شناخته می‌شد، در سال 2009 با هدف همکاری بین کشورهای تورک تأسیس شد و در نوامبر سال 2021 در شهر استانبول به سازمان دولت‌های تورک تغییر نام داد. این سازمان با حضور کشورهای عضو و ناظر، بستری برای تعامل و هم‌افزایی در زمینه‌های مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی فراهم کرده است. سازمان دولت‌های تورک امروز با پنج عضو اصلی (تورکیه، آذربایجان، قزاقستان، قیرغیزستان و ازبکستان)، هم‌چنین چهار عضو ناظر (مجارستان، تورکمنستان، جمهوری تورک قبرس شمالی و سازمان اکو) فعالیت دارد.

ساختار سازمان دولت‌های تورک شامل نهادهای مختلفی، از جمله شورای سران، شورای وزیران امور خارجه، شورای آق‌ساقال‌ها (ریش‌سفیدان)، کمیتۀ کارمندان ارشد دولتی و دبیرخانه می‌شود. هر یکی از این نهادها وظایف و کارکردهای خاص خود را در راستای تحقق اهداف سازمان بر عهده دارند.

اما این سازمان چه اهدافی دارد؟ تقویت اعتماد متقابل، ایجاد نگرش مشترک در سیاست خارجی، گسترش تعاملات اقتصادی، فرهنگی و علمی، تقویت همکاری‌های حقوقی، تبادل اطلاعات، مبارزه با تروریسم و افراط‌گرایی، و ترویج همکاری منطقه‌ای از جمله اهداف کلیدی این سازمان به شمار می‌رود.

برگزاری اجلاس‌ها و نشست‌ها، اجرای پروژه‌های مشترک، صدور بیانیه‌ها و اعلامیه‌ها، و همکاری با سازمان‌های بین‌المللی دیگر از جمله فعالیت‌های انجام‌شده توسط سازمان دولت‌های تورک در طول دوران فعالیت خود می‌باشد.

این سازمان، با ترسیم چشم‌اندازی روشن برای آینده، در تلاش است تا به یک اتحادیۀ قدرتمند در عرصۀ منطقه‌ای و جهانی تبدیل شود. این سازمان توانایی حل مسائلی مانند ایجاد کریدورهای بین‌المللی نظیر زنگه‌زور، و اختلافات مرزی و مسائل مرتبط با دریای خزر را دارد. همچنین می‌تواند در حفظ صلح و ثبات منطقه‌ای و جهانی مشارکت کند.

این ظرفیت‌ها و توانایی‌ها سازمان را به یک بازیگر مؤثر در عرصۀ بین‌المللی تبدیل می‌کند. سازمان دولت‌های تورک به‌عنوان یک سازمان نوپا با پتانسیل‌های چشمگیر فرصت‌های مناسبی را برای کشورهای عضو و کل منطقه فراهم می‌کند. اشتراکات زبانی، فرهنگی و تاریخی بین کشورهای عضو زمینه‌ای مساعد برای همکاری‌های گسترده در چارچوب این سازمان را مهیا کرده است. با اتخاذ رویکردی منسجم و برنامه‌ریزی هدفمند این سازمان می‌تواند به اهداف خود در راستای توسعه و پیشرفت کشورهای عضو و منطقه نائل آید.

#فرهنگ_تورک
#تاریخ_تورک
#تمدن_تورک
#سازمان_دولت‌های_تورک

@TurkUygarligi


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
خاطرات ژورنالیست لیتوانیایی در خصوص فاجعه قتل عام خوجالی توسط جلادان وحشی ارمنی

UNUTMAYACAĞIZ

🌐 @TurkUygarligi


مجلس ایران، طرح تدریس ادبیات زبان‌های مادری در مدارس کشور را رد کرد.


نمایندگان مجلس شورای اسلامی ایران در نشست علنی امروز (چهارشنبه، هشتم اسفندماه) با طرح «تدریس ادبیات زبان‌های محلی و قومی در مدارس کشور» مخالفت کردند.

طرح تدریس هفتگی دو ساعته ادبیات زبان‌های مادری در مدارس ایران با رای مخالف ۱۳۰ نماینده از مجموع ۲۴۶ نماینده حاضر در مجلس رد شد. همچنین ۱۰۴ نماینده به این طرح رای موافق و ۵ تن نیز رای ممتنع دادند.

به گزارش رسانه‌های ایران، محمد مهدی شهریاری، عضو کمسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس و یکی از نمایندگان مخالف این طرح، آموزش ادبیات زبان‌های مادری در مدارس را در تعارض با "تمامیت ارضی" ایران معرفی کرده است.

از سوی دیگر، علیرضا نوین، رئیس مجمع نمایندگان آذربایجان شرقی و از نمایندگان حامی این طرح در این باره اظهار کرد: طرح تدریس زبان‌های قومی و محلی طبق اصل ۱۵ قانون اساسی برای رأی‌گیری به مجلس ارائه شد. این طرح شامل ۲ ساعت آموزش هفتگی بود، اما نماینده دولت به‌عنوان مخالف سخنرانی کرد و اکثریت نمایندگان نیز همسو با دولت، آن را تصویب نکردند.

نماینده تبریز، اسکو و آذرشهر در مجلس با انتقاد از مخالفت دولت نسبت به آموزش‌ چندین ساعته ادبیات زبان‌های مادری در مدارس، افزود: اینکه تمامی روسای‌جمهور در انتخابات وعده‌ اجرای اصل ۱۵ را می‌دهند و پس از حضور در رأس قوه مجریه خلف وعده می‌کنند، دردی آشنا برای ماست و حداقل انتظار می‌رفت در کابینه‌ای که آقای پزشکیان رئیس آن است، نماینده دولت در مجلس در مخالفت با تدریس زبان‌ تورکی و سایر زبان‌های اقوام ایرانی در مدارس نطق نکند.

نوین تاکید کرد: نباید به اصل ۱۵ با نگاه امنیتی نگریست و اجازه داد رویکرد انحصارطلبانه‌ی فرهنگستان زبان فارسی و شورای عالی انقلاب فرهنگی، حق میلیون‌ها ایرانی را پایمال کند.

🌐 @TurkUygarligi


قتل‌عام خوجالی طبق کنوانسیون‌های‌ بین‌المللی مصداق «نسل‌کشی» است


الهام ممد‌وف، دادستان بازنشسته نظامی اهل آذربایجان که در تحقیقات مربوط به قتل عام خوجالی توسط نیروهای ارمنی در ۲۶ فوریه ۱۹۹۲ شرکت داشته، با بیان اینکه براساس کنوانسیون‌های بین‌المللی این کشتار «نسل‌کشی» است، تصریح کرد: وقتی آن را از منظر حقوقی ارزیابی کنیم، می‌بینیم که حادثه رخ داده در خوجالی درست مانند سربرنیتسا، یک نسل‌کشی بوده است.

هر چند ۳۳ سال از قتل‌عام خوجالی می‌گذرد، اما درد آن همچنان در دل شهروندان آذربایجان و ملت تورک تازه است و آنان خواهان محاکمه عاملان کشتاری هستند که طی آن ۶١٣ شهروند آذربایجان منجمله ١٠۶ زن، ۷۰ سالمند، ۶۳ کودک بی دفاع در خوجالی کشته شدند.

تا به امروز بیش از ۳۰ هزار مورد از اظهارات افراد مرتبط با خوجالی ثبت شده و حدود ۲۸ هزار و ۵۰۰ نفر به عنوان قربانیان یا وارثان قانونی قربانی‌ها شناخته شده‌اند.

در این راستا، دادستان آذربایجان اسامی ۴۰ نفر از عاملان این قتل‌عام را شناسایی کرده که دست به "نسل کشی"، "آوارگی اجباری" و "شکنجه" مردم خوجالی زده‌اند.

ممدوف، دادستان نظامی بازنشسته که در سال ٢٠٠۴ سمت معاون دادستان کل نظامی آذربایجان و رئیس گروه تحقیق خوجالی را بر عهده داشت، با اشاره به روند این تحقیقات و نتایج به دست آمده گفت: سرژ سرکیسیان و رابرت کوچاریان، رؤسای جمهور سابق ارمنستان مسئول مستقیم اتفاقات خوجالی بوده و باید به دست عدالت سپرده شوند.

به گفته وی، در همان زمان فرماندهان تیپ ٣۶۶ ارتش شوروی که در منطقه بودند نیز مستقیما در این کشتار شرکت داشته و باید محاکمه شوند.

ممد‌وف با بیان اینکه پیامدهای جنایات خوجالی، مبنای قانونی برای توصیف این فاجعه به عنوان «نسل کشی» است، افزود: تمام حوادث رخ داده در این کشتار طبق کنوانسیون‌های بین‌المللی «نسل‌کشی» تلقی می‌شود.

گفتنی است با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ١٩٩١، ارمنی‌ها تلاش‌ خود برای اشغال منطقه استراتژیک خوجالی که صاحب تنها فرودگاه منطقه بود را آغاز کردند. محاصره و حملات ارامنه به خوجالی در روز ٢۵ فوریه ١٩٩٢ به اوج خود رسید.

ارمنی‌ها آن شب با حمایت تیپ ٣۶۶ ارتش شوروی که در شهر خان کندی، مرکز قره‌باغ مستقر بود، از سه سمت به خوجالی حمله کردند و پس از اشغال آن، یکی از خونین‌ترین قتل‌عام‌های قرن را رقم زدند.

بر اساس آمارهای مجامع بین‌المللی از جمله آمار سازمان‌های حقوق بشری در آن شب، ١٠۶ زن، ٧٠ سالمند، ۶۳ کودک و در مجموع ۶۱۳ غیرنظامی قتل عام شدند. ۴٨٧ تن نیز به شدت مجروح شدند که ٧۶ نفر از آنان کودک بودند. ارامنه ١٢٧۵ شهروند آذربایجان را نیز به اسارت گرفتند. ١۵٠ تن از افراد ربوده شده هنوز مفقودالاثر هستند.

در این قتل‌عام همچنین تمام اعضای ٨ خانواده کشته شدند. ٢۵ کودک هر دو والدین و ۱۳۰ کودک نیز یکی از والدین خود را از دست دادند. البته سازمان دیده‌بان حقوق بشر معتقد است که این آمار ممکن است تا ۱۰۰۰ کشته نیز باشد.

یاد همه جان‌باختگان عزیزمان بدست ارامنه را گرامی می‌داریم.

@TurkUygarligi

Показано 20 последних публикаций.