دوزخ امّا سرد


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: Искусство


Star Treatments سابق.
lasciate ogni speranza, voi ch'entrate.
فرهنگ، ادبیات و فلسفه.
کمی هم سیاست.
دانش‌آموزِ ازلی.
@MojtabaTreatmentsBot :ارتباط
- t.me/etrazatvapasokh/1530 :کانال‌ها

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
Искусство
Статистика
Фильтр публикаций


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram


برای این‌که تصور نکنید مشکل غرب آسیایی بودنه، فهرست عربی رو بنگرید. خیلی وضع به‌تری از ما داره.
از صد تا بالای پنجاه تاش شرح اندام‌های جنسی و روش‌های آمیزش جنسی و امثاله.
حالا باز خوب بود می‌خوندن، به احتمال بالا فقط عکس‌هاش رو می‌بینن.
وقتی اینترنت نبود در دهه‌های پیشین نوجوانان با احکام آمیزش رساله‌های عملیه کار رو می‌بردن جلو.
حالا تصور کنید در این جامعه یه عده دنبال قانون عفاف و حجاب‌اند که کسی با موی بقیه تحریک نشه. خب مشخصه سطح عقل‌شون.




اهمیت ایران در منطقه هرروز بیش از پیش کاهش می‌یابد و زیرساخت‌های اساسی کشور فرسوده شده و مهم‌ترین چیز یعنی محیط زیست نیز زیر فشار طمع‌ورزان نابود می‌شود.
ما باید از این توهم که «اگر حکم‌ران خوبی داشته باشیم رقیب آمریکا و چین هستیم.» پایین بیاییم. ایرانِ امروز یک کشور معمولی با تاریخی دراز است که اگر پول نداشته باشد همین تاریخ‌اش هم از دست خواهد داد.


Репост из: یادداشت‌های سید احمدرضا قائم‌مقامی
زبان ما

۱. استرابون که در حدود میلاد مسیح می‌زیسته سخنی دربارهٔ زبانهای ایرانی از پیشینیان خود نقل کرده که ظاهراً نمودار وضع زبانی در زمان فتوحات اسکندر است. محققان امروز این سخن را مکرر بازگفته‌اند (از جمله استاد ارانسکی در مقدمهٔ فقه‌اللغهٔ ایرانی، ترجمهٔ مرحوم کشاورز، ص ۱۳۷). می‌گوید: ساکنان پارس و ماد و بلخ و سغد با جزئی تفاوت همزبانند، یعنی در واقع یک زبان دارند.

۲. مقدسی در احسن التقاسیم، ضمن آنکه متوجه اختلافات میان زبانها و گویش­های مناطق مختلف ایران بوده و سعی کرده این اختلافات را شرح دهد، گفته است که زبان اقلیمهای هشتگانهٔ عجم عجمی است، بعضی دری و فصیح و بعضی گنگ، و همه را «فارسی» می‌نامند. جز این، مقدسی از فارسی در یمن نیز یاد کرده است (از جمله رجوع فرمایند به تاریخ زبان فارسی استاد خانلری، ۱ / ۲۷۳؛ مقالهٔ مرحوم آیت‌الله‌زادهٔ شیرازی در مقالات و بررسیها، ش ۴۵-۴۶).

۳. عزیز استرآبادی، که بزم و رزم خود را در قرن هشتم هجری در آناطولی نوشته، دربارهٔ رواج و تداول فارسی در بین «همهٔ» («همگنان» یعنی «همگان») اهل روم، یعنی ترکیهٔ امروز، در کار دیوانی و در زبان خاص و عام، و سبب تألیف کتاب خود به فارسی می‌گوید (ص ۵۳۷، چاپ استانبول):
«خواستم که مضمون کتاب به زبان تازی تقریر کنم، اما چون جمهور اهالی ممالک روم به زبان پارسی مایل و راغب بودند و اغلب سُکّان و قُطّان آن بلاد به لغت دری قائل و ناطق و جمیع امثله و مناشیر و مکاتبات و محاسبات و دفاتر احکام و غیر آن بدین لغت مستعمل و متداول و دواعی و خواطر همگنان به نظم و نثر پارسی مصروف و مشغول، مبنی بر این مصلحت، فرمان مطاع لازم‌الاتّباع ... بر آن جمله بارز شد که این کتاب به زبان پارسی مسطور گردد و این درّ طری در سلک عبارت دری انتظام پذیرد تا فواید آن میان خاص و عام شایع و مستفیض شود و منافع و مستودعات آن جمله را مفهوم و مستفاد گردد.»

۴. آقا نجفی قوچانی، که کم از یک قرن قبل درگذشته، و برای تحصیل در ایران سفر کرده و به نجف رفته، می‌گوید (سیاحت شرق، چاپ امیرکبیر، ص ۲۰۷): «تمام نقاط ایران، که غالباً یک زبان هستند، کأنّهُ خانهٔ خود انسان است؛ سهل بود رفتن از طرفی به طرفی و هم به واسطهٔ وحدت جامعهٔ هیئتِ دولت و ملت یک اُنس ارتکازی بود بین افراد، ولو ملتفت الیهِ افراد نبود.»

نشر این یادداشت همزمان شد با درگذشت استاد برت فراگنر. خداوند او را بیامرزاد که خدمات شایان به ایرانشناسی کرد.

@YaddashtQaemmaqami


«در این کشور آسایش و خُرّمی
ندید و نبیند به چشم آدمی

مگر کاین سیه‌نامهٔ بی‌صفا
به دوزخ برد لعنت اندر قفا
...
تفو بر چُنان مُلک و دولت که راند
که شُنعت بر او تا قیامت بماند
...
نمانَد ستم‌کارِ بد روزگار
بمانَد بر او لعنتِ پایدار»

- سعدی، بوستان، باب اول: در عدل و تدبیر و رای،
بخش ۲۸: حکایت پادشاه غور با روستایی
.
@startreatments


خدمت اساسی عبدالحسین نوشین به زبان فارسی سرپرستی تصحیح دوبارۀ شاهنامه (مشهور به نسخۀ مسکو) در مؤسسۀ خاورشناسی فرهنگستان علوم جماهیر شوروی بود. نوشین با وجود گرایش واضح چپ -که معمولاً از سوی سلطنت‌طلبان ضد ایرانی نامیده می‌شود- کاری کرد که تا سال‌ها بعد -و انتشار تصحیح خالقی- اثر سترگ فردوسی به به‌ترین شکل نشر یابد. هنوز پرخواننده‌ترین چاپ شاهنامه نیز همین چاپ مسکوست.


یک واقعیت اینه که با 'تن‌گرایی غیرآرمان‌گرایانه' مبارزۀ 'آگاهانه' زیاد معنا پیدا نمی‌کنه؛ چون به‌هرروی با دودوتا چهارتا هرگونه خطر صدمۀ اساسی به خودش رو کاملاً دور می‌کنه، پس احتیاطی پیش از اون داره تا به کنش برسه.
چرا روی واژۀ آگاهانه تأکید کردم؟ چون خیلی موارد آدم‌ها بدون آگاهی درست نسبت به مخاطرات به میان میدان می‌رن و هزینه‌ای می‌دن که فکرش هم نمی‌کردن و وقتی آگاهی رو داشته باشن، انجام‌اش نمی‌دن.
این لزوماً به معنای دید ماوراءالطبیعه داشتن با ماجرا نیست. یک مادی‌گرای آرمان‌خواه هم می‌تونه تن‌گرای صرف نباشه. اما همون‌طور که گفتم، آرمان‌خواهی بخش جُداناپذیر ماجراست. جایی که میشه گفت:

«غمِ آزادگی دارم
به تن دل‌بستگی تا کی؟
...
خوشا از بندِ تن رستن پی آزادیِ انسان
نمی‌ترسم من از بخشش، که اینک سر، که اینک جان»




داشتم آهنگ 'مرگ شب' رو گوش می‌کردم. ترانه‌اش از ایرج جنتی عطاییه.
این قسمت‌اش فوق‌العاده‌ست. توصیف دقیق هرگونه مبارزه‌ست علیه هیولاهای زنده و قدرتمند اما با امیدی ژرف که ندایی از نابودی اون رو فریاد می‌زنه. در ادامه تأکید بر تأسیس امر نوین بر گور شب داره، حتی اگر مسیرش خطرناک و سخت باشه.

«قفس بشکن که بیزارم از آب و دانه در زندان
خوشا پرواز ما حتی به باغ خشک بی باران»

و در آخر درخواست کمک از فریادِ دادخواه شنونده‌ست.

«برای فتح شهر خون
تو را کم دارم ای فریاد»


«خوشا در چنگ شب مُردن
ولی از مرگ شب گفتن»


فرخی سیستانی به زیبایی می‌گوید تکرارگویی و پیش‌بینی‌پذیر بودن یک روایت، ضعفی جدی‌ست. سیاست‌مداران کارکشته اگر یک چیز را درست بلد باشند فرار از همین است. فرار از این‌که شخصیتی دگم و تغییرناپذیر از خود نشان دهند. کشوری که باتوجه به بازآرایی نوین شرایط، راه‌برد خود را عوض نکند، سیاه‌بخت است.




به عنوان نکتۀ آخر امشب باید دوباره خاطرنشان کرد که کم‌تر چیزی اندازۀ یک مدافع اسلام‌گرای انقلاب ۵۷ که مخالف خیزش‌های اسلامی (!) در کشورهای گوناگون است خنده‌دار می‌نماید. در واقع هرگونه نفی این‌ها نفی همان ته‌ماندۀ بنیان‌های فکری اسلام‌گرایی داخلی خودمان است. از رد امکان جهاد علیه حاکم طاغوتی گرفته تا برپایی حکومتی بر مبنای قوانین اسلامی و... که باعث پررنگ‌تر شدن تزهای مبتنی بر ولایت و عرفان ولایی در برابر تزهای جهادی اخباری قدیمی‌تر بین شیفتگان می‌شود -شاید نوعی تشیع صفوی-.
ترکیب زمین سفت سیاست و تقلیدِ صرف در اندیشه -آن هم تقلید از جاهلان- حاصل‌اش صدها تناقض حل‌نشدنی‌ست.


بینش مترقی امکان پیش‌رفت/برون‌رفت مخاطره‌آمیز را به بن‌بستِ قطعی ترجیح می‌دهد. هرجا این را در خود نیافتید، محافظه‌کارید. همین‌جاست که صفوف انقلابیون و تحول‌خواهان از استمرارطلبان جُدا می‌شود؛ حالا هرجای دنیا که می‌خواهد باشد. البته این در شرایطی‌ست که درگیر مزخرفاتی چون "دفاع از وطن حتی به ننگ" نباشید. در آن صورت استبداد برای‌تان چیزی جز نمکِ "رئال پولیتیک" نیست. چون تصورتان از وطن نیز مفهومی نه الزاماً پشتیبان آزادی‌، بل‌که حتی ضد آن است.


به‌شکل شگفت‌آوری برای هزاران چیز اصطلاح‌هایی داریم که امروزه کم‌تر به‌کار می‌رن و تا دهه‌های پیش رایج بودن. زبان فارسی هم مثل دیگر زبان‌هایی که روزانه می‌خونیم و بیش‌تر ازشون یاد می‌گیریم، آموختنیه و این فقط در سطح دستور زبان یا متن‌های کهن نیست. در بیشینه کردن تعداد واژه‌ها و اصطلاح‌های روزمره هم هست.
یکی از راه‌های تقویت این امر، خوندن داستان‌های فارسیه. ترجمه‌ها دستِ آخر به شما یک برگردانِ ناقص می‌دن که بیش‌تر وقت‌ها از عنصرهای بومی خالیه. اما داستان‌ها، خصوصاً داستان‌های خوب، مارو به شناخت هرچه‌بیش‌تر فرهنگ زبانِ فارسی نزدیک می‌کنن و حتی لحن‌های گوناگون‌ شهروندان رو به‌درستی درمی‌آرن. از این روست که باید بیش از پیش روی فارسی‌خوانی نثر و داستان -در کنار شعر که فراگیر‌تره- تأکید کنیم.


حالا من زیاد تو ظاهر نشون نمی‌دم اما هر التفاتی که به بنده می‌کنید و در ناشناس و شناس و کانال‌هاتون می‌گید بسیار خوش‌حالم می‌کنه و قدردان حمایت‌هاتون هستم. امیدوارم چیزهایی که در کانال‌هام بهتون می‌گم و می‌ذارم به‌دردتون بخوره. همیشه نگران اینم یک چرت‌وپرتی نگم/نذارم که وقت‌تون تلف بشه. نقدی هم بود حتماً بگید تا باعث پیش‌رفت بشه. دوست‌تون دارم شدید، به مدت مدید.


دریغا که بگذشت عمر عزیز
بخواهد گذشت این دمی چند نیز

کنون وقت تخم است اگر پروری
گر امید داری که خرمن بری

غنیمت شمار این گرامی نفس
که بی مرغ قیمت ندارد قفس

مکن عمر ضایع به افسوس و حیف
که فرصت عزیز است و الوقت سیف

- سعدی، بوستان.


امروز ۱۹ سالم می‌شه. از قدیم کمی احساس 'پیری' به معنای خوبش رو داشتم. نوعی آرامش و روی آتش روزگار بالا و پایین نرفتن. اما خوش‌بینی و امید جوانی هم در خودم حس می‌کردم و می‌کنم. آیندۀ خوب برام ملموسه، هرچند که با دید جزئی شک و شبهه داشته باشه.


قسمت بزرگی از هنر به اصطلاح پسامدرن هم درگیر همینه. پیدا کردن معنا/خاصیت در وسایلی بی‌هدف.

Показано 20 последних публикаций.