دل من پنجره ای رو به عبورت می خواست
رو به تنها شدن قلب صبورت می خواست
کوچه ای را که مزین به قدم های تو بود
مست رقصیدن و احساس غرورت می خواست
من دلم آینه ای غرق نگاهت می جست
یک دل سوخته با حس حضورت می خواست
توی تاریکی سردی که مرا می سوزاند
باغی از ماه پر از شاخه ی نورت می خواست
جاده ای را که به تنهایی من ختم شود
رو به نزدیک ترین خانه ی دورت می خواست
یاد موسیقی و آهنگ کلامت هر روز
در سه گاه نفست نغمه ی شورت می خواست
@sokhen_nab