سرای شعر


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: не указана


ارتباط بامدیر درتلگرام t.me/HOS_SE_IN
سرای شعر (شوریده دلان)
گلچینی ازبرترین ونابترین اشعارکهن ومعاصربا زیباترین اهنگهای خاطره انگیز و موزیک ویدیوهای جذاب

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


خوشبحالم که نگاری چو تو لیلا دارم
با تو در دشت دلم جلوه ی دریا دارم

خلوتم با تو شود همچو بهاری زیبا
با تو انگار که صدها گل زیبا دارم

در دلم نقش تو را تا به ابد خواهم زد
من فقط مهر تو را از تو تمنا دارم

گر چه رفتی ز کنارم دل من می ماند
تا که یکبارِ دگر شوق تماشا دارم

عاقبت بار غمت جان به فنا خواهد داد
تو ندانی که فقط یک دل تنها دارم

گر نباشی به دلم لشکر غم می تازد
گر چه من با دل خود قصد مدارا دارم

#سیدعلی_خوش_قامت


خدا می خواست در قاب نگاهم دیدنی باشی
معطردر بلوغ شاخه هایم چیدني باشی

نمی گنجید حجم تو در آغوش زمین دیگر
توراميخواست تااز آسمان باريدني باشی

ضریح خاطراتت را زیارت میکنم هرشب
عزیز دل خدا میخواست تا بوسيدني باشی

غمت را منتشر کردند در ذهن کبوترها
که بذر عشقی و باید فقط پاشيدني باشی

شبیه شیشه ی عطری شکستی روی  دامانم
ندانستم که با باد صبا برچيدني باشی

#اکرم_نورانی




Репост из: سرای شعر
صنما جفا رها کن کرم این روا ندارد
بنگر به سوی دردی که ز کس دوا ندارد

ز فلک فتاد طشتم به محیط غرقه گشتم
به درون بحر جز تو دلم آشنا ندارد

ز صبا همی‌رسیدم خبری که می‌پزیدم
ز غمت کنون دل من خبر از صبا ندارد

به رخان چون زر من به بر چو سیم خامت
به زر او ربوده شد که چو تو دلربا ندارد

هله ساقیا سبکتر ز درون ببند آن در
تو بگو به هر کی آید که سر شما ندارد

همه عمر این چنین دم نبدست شاد و خرم
به حق وفای یاری که دلش وفا ندارد

به از این چه شادمانی که تو جانی و جهانی
چه غمست عاشقان را که جهان بقا ندارد

برویم مست امشب به وثاق آن شکرلب
چه ز جامه کن گریزد چو کسی قبا ندارد

به چه روز وصل دلبر همه خاک می‌شود زر
اگر آن جمال و منظر فر کیمیا ندارد

به چه چشم‌های کودن شود از نگار روشن
اگر آن غبار کویش سر توتیا ندارد

هله من خموش کردم برسان دعا و خدمت
چه کند کسی که در کف به جز از دعا ندارد

#مولانا


مجنونم و خو کرده به هرگز نرسیدن
با این‌همه سخت است دل از چون تو بریدن

از تو، فقط آزردن و هِی کوزه شکستن
از من، همه دل دادن و پا پس نکشیدن

دل، کفترِ ماتم‌زده‌ای بود که با عشق
کارش شده بی‌واهمه از بام پریدن

چون سرخ‌ترین سیب در آغوش درختی
سخت است تو را دیدن و از شاخه نچیدن

آنگونه دچارت شده یوسف که خودش هم
افتاده به عاشق‌شدن و جامه‌دریدن!

اعجاز تو، مغرورترین ساحره‌ها را
وادار نموده‌ست به انگشت‌گَزیدن

تا اینکه به هرجا ببرد عطرِ تنت را
واداشته‌ای باد صبا را به وزیدن

ای چادر گلدارِ پریشان‌شده در باد!
خوب است به دنبال تو یک دشت دویدن...

#امیر_توانا
@onlyshear


‌ چه‌بگویم‌سحرت‌خیر؟توخودت صبح‌جهانے
من شیدا چه بگویم؟که توهم این وهم آنے

به که گویم که دل ازآتش هجرتوبسوخت؟
شده اے قاتل دل حیف ندانے که ندانے

همه شب سجده برآرم که بیایے تو به خوابم
و در آن خواب بمیرم که تو آیے و بمانے

چه نویسم که قلم شرم کند از دل ریش ام
بنویسم ولے افسوس نخوانے که نخوانے

من و تو اسوه ے عالم شده ایم باب تفاهم
که من ام غرق تو و تو به تمناے کسانے

به گمانم شده اے کافر و ترسا شده اے
کآیتے از دل شیدای مسلمان تو نخوانے

بشنو صبح بخیر از من درویش و برو
که اگر هم تو بمانے غم ما را نتوانے

@onlyshear
#استاد_شـــهریار


صبح است و هوا و‌ نفسِ دِلکِشِ پاییز
من هستم و یک سینـه‌ٔ از مِهرِ تو لبریز

زیباست تو را دیدن از این پنجره‌ٔ صبح
زیباست هوای تو دراین صبحِ دل‌انگیز


سلام صبح بخیر ❤️😊
@onlyshear💞


می خواســـــــــتم، ولی نشدم ایده آل تو
قــــــابل نبـــود این دل من در قـــــبال تو

روز اضطراب دارم و شب آرزوی خــواب
بی من چگـــونه می گذرد ماه و سال تو؟

عشق و تمام حسـرت و غم هاش مال من
عشق و تمام شور و خوشی هاش مال تو

یک دم خـــــیال من به سرت هم نمی زند
اما هنــــــوز هم نشـــدم بی خـــــــیال تو

از خیر جان و مال گذشـتم، اگرچه سخت
جز آبـــــرو نمانده، که‌ آن هم حــــــلال تو

پرســـیدی از فــــراق ولی جای پاســــخم
جــــانم به لب رسید امان از ســــــوال تو

در یاد مـــــانده ای و تکان هم نمی خوری
یادت اگر تکـــــانده مرا، خوش به حال تو

#سید_جعفر_حیدری




تا نیست می از خود خبرم نیست که هستم

من هوش ندارم مگر آن لحظه که مستم

ز نار مرا کافر و مومن همه دانند

پنهان چکنم عاشق معشوق پرستم

در کوی تو آنم که چو گرد از سر عالم

برخاستم و بر سر راه تو نشستم

چون خویش پرستی بتر از باده پرستی است

المنه لله که بت خویش شکستم

تا در سر زلفش نزدم دست چو اهلی

سررشته مقصود نیفتاد بدستم

#اهلی




پرواز آفتاب و نسیم و پرنده را

می دانم و صفای دلاویز دشت را

اما ، من این میان

پرواز لحظه ها را

افسوس می خورم

پرواز این پرنده بی بازگشت را

مشیری


جنونی ناب

از این شبگردِ سرگردان بگیری کاش غربت را
نفس دارم، بیا تا زنده‌ام دریاب فرصت را

جنونی ناب می‌گیرم اگر دیوانه‌ام باشی
به بالا می‌برم در آتش احساس... سرعت را

شبی باید به آغوشت بگیرم با دلی مجنون
نمایان می‌کنم دیوانگی و عشق و جرأت را

چرا تنها بمانم تا تو را اینگونه می‌خواهم؟
رعایت کن برای حس من یک ذره حرمت را

بمان وقتی غریبم بعد تو هر جای این عالم
از این شبگردِ سرگردان بگیری کاش غربت را

#مهدی_ملکی_الف


نقشِ آغوشت کشیدم، اتفاق افتاد عشق
بوسه های داغ چیدم، اتفـاق افتاد عشق

هرچـه از زلفِ پریشانت پریشان تر شدم
چون به چشمِ تو رسیدم اتفاق افتاد عشق

شعرِ تصویرِ تـو را بـا قابِ بـاورهای خود
در دلِ آئیـنـه دیـدم، اتفـاق افتـاد عشق

بـا اِشـارت هـای ابـرویـت ، تمنّای دلـم
بـاغِ فـردوس آفریدم، اتفـاق افتاد عشق

شهدِ لبهای عسل خیزی که  می پرداختی
جان به لب آمدچشیدم اتفاق افتاد عشق

در اَزل بـا آفــرینـش آشنــا کـردی مـرا
از نگاهت می چکیدم، اتفـاق افتاد عشق

گرچه عقلم گفت ازچشمت بپرهیزم، ولی
نقشِ آغوشت کشیدم ، اتفاق افتاد عشق

#خلیل_فریدی


تو عاشقانه ترین
مشترک مورد نظر منے
ڪه من تو را
در میان هزاران هزاران مخاطب
با تمام دسترس نبودنت
دیوانه وار دوست مے دارم ...


                            ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌




خار خندید و به گل گفت سلام
و جوابی نشنید !
خار رنجید ولی هیچ نگفت ...

ساعتی چند گذشت ،
گل چه زیبا شده بود ...

دستِ بی‌رحمی نزدیک آمد ،
گل سراسیمه ز وحشت افسرد ...

لیک آن خار در آن دست خَلید ،
و گل از مرگ رهید !

صبح فردا که رسید ،
خار با شبنمی از خواب پرید !
گل صميمانه به او گفت سلام ...!

گل اگر خار نداشت ...
دل اگر بی غم بود ...
اگر از بهر كبوتر قفسی تنگ نبود ،
زندگی ، عشق ، اسارت همه بی معنا بود !





#فریدون مشیری

486 0 11 10 10

می کشد هر دم ز بی تابی به جایی دل مرا
نیست چون ریگ روان آسایش منزل مرا

شهری عشقم، به سنگ کودکان خو کرده ام
برنچیند دامن صحرا غبار از دل مرا

#صائب_تبریزی


.

محبوب من عـرضِ تـازه ای نیـست
جز همان دوسـتت دارمی
که هیــچ وقت
تـوی کَـتِ شما نـرفت ....

           #سعیده_سناوندی
‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎


هر_شب_به_شوقِ_تـــــو
            غزلی تـــــازه دم ڪنم....

   ای_شـاه_بیت__هر_غـزلم
             دوسـت دارمــت هنـوز...

#علیرضا_صادقی

Показано 20 последних публикаций.