رخداد تازه(مصطفی مهرآیین)


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: Telegram


ما فقیر شده ایم.ما از میراث انسانی یکی پس از دیگری دست
برداشته ایم.(والتر بنیامین)
@mostafamehraeen1975

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
Telegram
Статистика
Фильтр публикаций


عقب گرد سیاسی در ایران: نفرت اصلاح طلبان از اصلاحات

نفرت از اصلاحات چیز جدیدی نیست.همراه با  آغاز این جریان در ایران دو نوع تنفر از آن شکل گرفت.اما شکل سوم تنفر از اصلاحات امر جدیدی است و آن نفرت خود اصلاح طلبان از اصلاحات است.
۱.شکل اول نفرت از اصلاحات توسط نیروهای محافظه کار حاکم بر قدرت در ایران، بویژه هسته اصلی قدرت متمرکز شده در نهاد رهبری، صورتبندی شد.هنر این نیروها این بود که کوشیدند خود را با اصلاحات به عنوان واقعیتی که نمی توان آن را دور زد وفق دهند.شکل دادن به بازی انتخابات میان بد و بدتر نمونه ای از تلاش این نیروی اصلی قدرت برای ایجاد موازنه نهادی میان محافظه کاری و اصلاح طلبی با هدف کنترل اصلاحات بود: نیروهای سیاسی دارای اسم اصلاح طلب وارد قدرت می شوند ولی به آنها اجازه انجام هیچ اصلاحاتی نمی دهیم.

۲.شکل دوم نفرت از اصلاحات، نفرت نیروهای سیاسی خارج از محدوده جمهوری اسلامی مثل مارکسیست ها و لیبرال ها یا بازماندگان رژیم پیشین از اصلاحات بود.این گروه معتقد بودند اصلاحات راه یا ابزاری است که بواسطه آن رژیم جمهوری اسلامی قادر است در عین توتالیتر بودن و حذف مخالفان جدی خود مدعی دموکراسی شود و به خود ظاهر دموکراتیک بدهد.این گروه معتقد بودند اصلاحات واقعی را باید ممکن ساخت: اصلاحاتی که در آن اصلاحات محدود به نهادهای دولتی نمی ماند، بلکه می توان تجسم آن را در همه وجوه زندگی مادی و تجربه شده و محسوس جامعه دید و مشاهده کرد.

۳.شکل سوم نفرت از اصلاحات اما جدید است: منادی این نوع نفرت از اصلاحات خود اصلاح طلبان هستند.این جریان اکنون هیچ شکل واقعی تری از اصلاحات را دنبال نمی کند، بلکه می گوید آن اصلاحاتی که تاکنون می خواستیم زیادی واقعی بوده است.آن ها هیچ نقدی بر نهادهای اقتدارگرا ندارند و هیچ تمهیدی برای مهار این نهادها هم مطرح نمی کنند.آنها با نهادن نام اصلاحات هویت گرا یا اصلاحات تقابلی بر جریان از پیش موجود اصلاحات، معتقدند مشکل اصلی خود ما بوده ایم و اصولا شکل نادرست اصلاحات، اصلاحاتی بوده است که باعث ناراحتی نهادهای اقتدارگرا شده و امکان براندازی جمهوری اسلامی را در خود نهفته داشته است.تنها یک اصلاحات وجود دارد و آن هم اصلاحاتی است که فاجعه احتمالی بوجود آمدن تغییر در نظام جمهوری اسلامی را سرکوب کند.این نگرانی را به خوبی می توان در تاکید کاندیدای این جریان در انتخابات بر اجرای سیاست های مورد تایید رهبری، تاکید بر همکاری همه نیروهای نظام در حل مشکلات،تاکید بر از بین بردن بی اخلاق سیاسی و رازداری سیاسی، و تاکید همزمان بر اهدافی چون عدالت احمدی نژاد، اعتدال روحانی، اصلاحات خاتمی، مردمی بودن رئیسی، اصول گرا و سرسخت بودن میرحسین، و توسعه گرایی هاشمی دید.
http://t.me/mostafamehraeen




Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
در ضرورت پرسشگر بودن، منتقد بودن، وصله ناجور بودن و نپذیرفتن فریب های دوران
http://t.me/mostafamehraeen


دور عقب ماندگی

۱.بحران کلیدی این کشور " دور عقب ماندگی" است.دور عقب ماندگی چه معنایی دارد؟ در کلیتی به نام نظام سیاسی "جمهوری اسلامی" زندگی میکنیم که ریشه عمده مشکلات و بحران های کشور است و در عین حال همین نظام سیاسی به طور دوره ای این ذهنیت را در شما ایجاد می کند که بیاید با انتخاب رئیس جمهور در حل مشکلات کشور سهیم شوید و آرام آرام و به طور تدریجی تغییرات را ممکن کنید. ما می دانیم تا این کلیت تغییر نکند هیچ یک از ابعاد خرد این کشور تغییر نمی کند و در عین حال می دانیم تا جزییات و ابعاد خرد را تغییر ندهیم آن کلیت تغییر نمیکند.به این وضعیت می توان گفت گرفتار شدن در وضعیت " دور عقب ماندگی": تا کل درست نشود، اجزا درست نمی شوند و تا اجزا درست نشوند کل درست نمی شود.پرسش همه این است: چگونه می توان این چرخه دور عقب ماندگی را شکست و اندکی در آرامش زندگی کرد؟

۲. مشکل وقتی جدی تر می شود که نظام سیاسی به دلیل ضعف کارآمدی و ستمی که بر مردم روا داشته از مشروعیت برخوردار نیست و مردم جامعه نیز به دلیل تنفری که از نظام سیاسی در وجود خود درونی ساخته اند، باوری به این نظام سیاسی نداشته و به کمتر از سقوط آن راضی نمی شوند. باز پرسش آن است با چنین نظام سیاسی و مناسک آن چون انتخابات چگونه می توان برخورد کرد؟ اگر این مناسک تنها مکانیسم اصلاح جزء به جزء سیستم باشد چگونه باید با آن برخورد کرد؟ آیا راهی جز انتخابات در شکل شورای نگهبانی آن برای ایجاد تغییر در کلیت نظام سیاسی وجود ندارد؟ مهمترین پاسخ به این پرسش در مفهوم " جامعه مدنی" یا " قدرت جمعی مردم" نهفته است به خصوص آنکه می دانیم سیاست در معنای " حکمرانی عقلانی" در کشور ما پایان یافته است.

۳. جامعه مدنی چه می تواند بکند؟ مردم چه می توانند بکنند؟ مردم در ابتدا باید اعتماد به نفس کاذب نظام سیاسی مبنی بر وجود حمایت همیشگی مردم را از نظام سیاسی بگیرند و وجود این حمایت را منوط به پاسخگویی حکومت در برابر خواسته هایشان سازند.اینکار تنها با گفتن " نه" دائمی به نظام سیاسی و مناسک های مختلف آن از قبیل انتخابات و شرکت در راهپیمایی و ...ممکن می شود.دوم، مردم باید دائما به بیان مسالمت آمیز مطالبات و خواسته های خود در فضای مدنی بپردازند تا "حکومت را به شکل خود درآورند". اینکار نیازمند مطالبه گری دائمی مردم در حوزه های متفاوت زندگی اجتماعی ست که خود نیازمند شورمندی و تلاش مستمر مردم است.باید به سان یک عاشق برای دست یافتن به معشوق " زندگی خوب" شور داشت و وفادار بود: تغییرات سیاسی جز با وجود سوژه وفادار شورمند در فضای مدنی ناممکن است.اگر زندگی خوب می خواهید باید با وجود همه مشکلات تا بی نهایت خوب زندگی کنید.

۴. بنابراین، داشتن زندگی سیاسی شورمندانه تحول آفرین چندان کار سخت و پیچیده ای نیست: اول با حکومت همکاری نمی کنید، دوم از حکومت خواسته هایتان را به طور مستمر می خواهید. برخورد اول به حکومت می گوید چون مردم با تو نیستند ضعیفی و چون مردم با هم هستند قوی اند.برخورد دوم به حکومت می گوید خواسته های مردم را برآورده کن و گرنه از تو عبور می کنند. در چنین وضعیت هیچ مدل از سرکوب نمی تواند به کمک یک نظام سیاسی بیاید و آن را از ایجاد تغییر در خود بازدارد: نظام سیاسی یا به شکل مردم متحد خود در می آید یا مردم از آن عبور خواهند کرد.همه آنچه همچون مساله حجاب یا به استادیوم رفتن زنان یا تغییر برخی حکم های قضایی یا به عقب راندن گشت ارشاد و....در این سالها در جامعه ممکن شده است حاصل فعالیت های مردم،خصوصا زنان و جوانان در فضای مدنی است: کاش همه مردم از زنان و جوانان بیاموزند که چگونه شورمندانه خواسته های خود را پیگیری کنند.زنان و جوانان در یک چیز مشترکند: داشتن شور و داشتن ایده تغییر.تا احساس ظلم نکنی کاری نمیکنی.زنان و جوانان ما احساس ظلم داشتند.همه مردم باید احساس ظلم کنند تا تغییر ممکن شود.
http://t.me/mostafamehraeen


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
http://t.me/mostafamehraeen

13k 0 243 260

راهبرد مطلوب مردم در برخورد با قدرت و انتخابات در ایران

اگر نیروهای سیاسی اقتدارگرایی وجود دارند که مدعی کنترل بر همه چیزاند و حاضر به پذیرش عقلانیت در ساختار سیاسی نیستند و روزگار و جامعه شما را بدقواره و شلخته ساخته اند، با خارج شدن از بازی های سیاسی آن ها همه قدرت را به آن ها بسپارید تا توان اندیشه و عمل خود را نشان دهند و در همه عرصه های زندگی باعث واکنش عقلانی و انسانی و اخلاقی جامعه در فضای مدنی شوند.وجود میانجی چون اصلاح طلبان فقط فریبی برای کم کردن بار تعهدات این نیروی تمامیت خواه و اقتدارگرا و دور کردن مردم از برخورد مستقیم با قدرت و از بین بردن منافع و نیازهای مردم در لابی های سیاسی میان نیروهای اقتدارگرا و اصلاح طلبانی است که به دروغ خود را نماینده مردم می دانند.بگذارید صحنه منازعه شکل واقعی خود را داشته باشد: منازعه جامعه آشنا با جهان و عقلانیت و سیاست غریبه با جهان و گرفتار در توهم های ایدئولوژیک. همچون گذشته، آنچه مردم بدست خواهند آورد در میدان واقعی منازعه در فضای مدنی و عمومی و از راه مقاومت منفی مسالمت آمیز است.
http://t.me/mostafamehraeen


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
اگر نیروهای سیاسی اقتدارگرایی وجود دارند که مدعی کنترل بر همه چیزاند و حاضر به پذیرش عقلانیت در ساختار سیاسی نیستند و روزگار و جامعه شما را بدقواره و شلخته ساخته اند، با خارج شدن از بازی های سیاسی آن ها همه قدرت را به آن ها بسپارید تا توان اندیشه و عمل خود را نشان دهند و در همه عرصه های زندگی باعث واکنش عقلانی و انسانی و اخلاقی جامعه در فضای مدنی شوند.وجود میانجی چون اصلاح طلبان فقط فریبی برای کم کردن بار تعهدات این نیروی تمامیت خواه و اقتدارگرا و دور کردن مردم از برخورد مستقیم با قدرت و از بین بردن منافع و نیازهای مردم در لابی های سیاسی میان نیروهای اقتدارگرا و اصلاح طلبانی است که به دروغ خود را نماینده مردم می دانند.بگذارید صحنه منازعه شکل واقعی خود را داشته باشد: منازعه جامعه آشنا با جهان و عقلانیت و سیاست غریبه با جهان و گرفتار در توهم های ایدئولوژیک.
http://t.me/mostafamehraeen


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
http://t.me/mostafamehraeen


Репост из: آزاد | Azad
Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
🎥 تحریم یا مشارکت؟

🔶مناظره عباس عبدی و مصطفی مهرآیین


🔻عباس عبدی: عدم مشارکت در انتخابات چشم‌انداز روشنی ندارد. در سه انتخابات قبلی شرکت نکردم، چون اصلا انتخابات نبود. رای دادن به‌تنهایی مشروعیت‌آور نیست و مردم با کنش‌هایی که دارند، می‌توانند رای‌شان را پس بگیرند. انتخابات سال ۱۳۹۶ با مشارکت حدود ۷۵ درصد برگزار شد، اما در دی ۹۶ آن رای پس گرفته شد. با رای دادن می‌توان از بدتر شدن وضعیت جلوگیری کرد. چنین کنشی بی‌هزینه است و یک سود احتمالی دارد.

🔻مصطفی مهرآیین: رای دادن یک کنش سیاسی بی‌معناست. چه رای بدهیم و چه ندهیم، اتفاقی نخواهد افتاد، اما با رای دادن اکثریت، فشار اجتماعی بر حاکمیت تخلیه می‌شود، امید کاذب برای مردم شکل می‌گیرد و مشارکت اکثریت به‌معنای تایید سیاست‌های موجود تفسیر می‌شود. زندگی و جامعه ما نابود شده و با اصلاح‌طلبان و امثال پزشکیان هیچ تغییری حاصل نمی‌شود.


🎞 فیلم کامل این گفتگو در یوتوب آزاد:
https://youtu.be/AR3mjIgbD7Y

🆔@AzadSocial


خیالبافی های جامعه شناسان و سیاست دانان

آقای دکتر جوادی یگانه گفته بخاطر خراب بودن گذشته از رای دادن دوری نکنید و آینده خود را خراب نکنید.آقای دکتر فاضلی نوشته اونا همه سیستم را دارن شما حداقل یه رئیس جمهور بفرستین تا کمی موازنه ایجاد شود. دکتر محمد جواد کاشی گفتن آقای پزشکیان مفهوم اصلاحات را واقعی ساخت و اصلاح طلبی را از ضدیت با نظام خارج ساخت.دکتر جلایی پور گفتن ما اصلاح طلب ها رای می آوریم و براندازها( منظور طرفداران جنبش زن، زندگی، آزادی) را شکست می دهیم..با همون کلمه همیشگی خودم یعنی " مومن مسلمان" این دوستان را خطاب قرار می دهم و میپرسم برادر من، مومن مسلمان آخه این شرایطی که توصیفش میکنی یعنی نابودی گذشته و اضطراب آینده و عدم موازنه نیروها و رادیکال شدن اعتراضات مردم و مستاصل کردن مردم...را بابای من ساخته یا همین نظام.تکلیف اون اصولگرای دزد و فاسد و آدمکش معلومه.ذهنیت مردم به دست شما آسیب میبینه. حداقل چند روز شما هم مثل مردم رنج بکشین و استانداردهای زندگیتونو هم سطح مردم ناتوان جامعه بکنین تا کمی دانش تون از جامعه عوض بشه و جهان تون به جهان مردم نزدیکتر.
http://t.me/mostafamehraeen


مساله زندگی انسان انتخاب شرافت یا دروغ است

هانا آرنت معتقد بود طرح این پرسش که ارعاب و دروغ و شر در نظام توتالیتر به چه کسی خدمت می کند نادرست است.او بر این باور بود تصور می شود مانند سایر اشکال ارعاب، ارعاب در رژیم توتالیتر هم ابزاری برای ترساندن مردم و واداشتن مردم به اطاعت است، اما این واقعیت ندارد.آرنت معتقد بود قربانی کردن انسان ها در این نظام ها ریشه در جنون محض و ایمان ایدئولوژیک و نفرت از دیگران دارد. در این رژیم ها، شما زائد می شوید تا بی شرف شوید،شما زائد می شوید تا گمنام شوید،شما زائد می شوید تا تبدیل به یک قربانی منزوی شوید.در این نظام ها، روح شما پیش از جسم تان کشته می شود تا آنجا که انسان بودن برای خودتان هم تبدیل به یک خیال دور میشود.
http://t.me/mostafamehraeen

12k 0 156 288

انتخابات مکانیسم نرم و بدون خشونت ابراز فاصله است

انتخابات مهمترین مکانیسم سیاسی در اختیار قدرت مسلط است که از آن طریق بداند مردم به چیز میزان از او فاصله گرفته اند، به چه میزان امید خود به آن را از دست داده اند و به چه میزان از وجود این نوع سیاست رنج می برند.انتخابات صرفا مکانیسم مشارکت مردم در سیاست نیست.این نگاه، نگاه تقلیل گرا جامعه شناسانه به سیاست است.نگاه سیاسی به انتخابات، انتخابات را مکانیسم مقاومت آرام و بدون خشونت مردم در مقابل قدرتی می داند که آنها را نمی بیند یا از مردم فاصله گرفته است.مردم هم با عدم مشارکت و رای ندادن میزان فاصله خود را از قدرت موجود نشان می دهند: " مردم" تنها زمانی ممکن می شود که بگویند " من چه سیاستی را دوست ندارم و از آن متنفرم".
http://t.me/mostafamehraeen

15k 0 226 301

۶.اکنون رهبر و نظام سیاسی می دانند جامعه در نتیجه تجربه وحدت وجود و سیاست های آرمانگرایانه شیعی مهدویت باورانه دچار بحران های جدی است اما معتقدند جامعه باید مقاومت کند و با رهبری همراه باشد تا این سیاست ها ادامه یابد.شرکت در انتخابات و رای دادن به هر یک از این شش نامزد به معنای تایید شرایط موجود و تداوم این سیاست هاست که البته در نوع خود سیاستی ست که اگرچه برای من و امثال من نامفهوم است برای طرفداران آن قابل احترام است.شما دو راه دارید: یا سنتی هستید و زندگی معنادار دارید و رای می دهید، یا در سالهای گذشته وجود خود را زائد و بی معنا یافته اید و رای نمی دهید و به نظام سیاسی پیام می دهید که همچون آیت الله خمینی که بنا به قانون اساسی او حکومت را در دست دارید، این نهادی شدن ناهماهنگ را بازگردانید و مردم را ببینید و گرنه با رای ندادن ما کل این قانون اساسی به خطر می افتد.دعوا، دعوای دو جنس انسان در ایران است که افسون و معنایشان در جهان با هم تفاوت دارد.

* این شرح از وضعیت نظام سیاسی را توصیه میکنم بخوانید.
http://t.me/mostafamehraeen


ایران نه امارت اسلامی می شود نه کره شمالی؛ دعوا دعوای دو نظام معناست

۱. امارت اسلامی شدن یا کره شمالی شدن ایران یک توهم است.میراث انقلاب ایران یا دقیق تر میراث آیت الله خمینی یک قانون اساسی است که مهمترین ویژگی آن "حضور همزمان دو تعبیر عقلانی و سنتی از جامعه سیاسی" یا " ترکیب همزمان دو برداشت عقلانی و سنتی از اقتدار سیاسی" یا "ایجاد پیوند میان دو نظام ایدئولوژیک متضاد" است که با خود "نهادی شدن ناهماهنگ" یا "وجود تصاویر متعارض از سیاست در نهادهای رسمی و غیر رسمی حکومت و جامعه" را به همراه آورده است.مساله نظام سیاسی در ایران حفظ تعادل این دوجه در واقعیت است.نهاد ولایت مطلقه فقیه در صورت حذف هر کدام از این دو وجه منتفی می شود.بنابراین، شرط حفظ ولایت مطلقه فقیه، حفظ وجه عقلانی و مردمی قانون اساسی است چون این ولایت در قانون اساسی سال ۶۸ از ولایت کاریزماتیک خمینی به ولایت مبتنی بر " مهارت سیاسی" رهبران بعدی تغییر کرد.

۲.مساله و بحرانی که دائما نظام سیاسی فعلی ایران با آن روبروست آن است که این "نهادی شدن ناهماهنگ" اگر منجر به تضعیف وجه مردمی یا جمهوریت قانون اساسی شود( اینکار با دادن چک سفید شرکت دائمی در انتخابات و مناسک نظام سیاسی ممکن می شود)، وجه سنتی نظام سیاسی که نیازمند به معنا در جهان بی معنا است،شروع به ساختن " هاله کاریزماتیک" در اطراف رهبر می کند و او را از رهبری مبتنی بر " مهارت سیاسی" به رهبری مبتنی بر " کاریزمای وحدت وجودی ساختگی" کپی شده از الگوی امامان شیعی تبدیل می کند و آن را تشویق به اجرای "ایده آرمانشهری غیر عقلانی مدیریت جهان" می کند .بنابراین، فرآیند عادی سازی سیاست در چنین جامعه ای همواره پیچیده است.راه حل این ماجرا، تعادل بین قدرت مردم در " نه" گفتن به این انحراف از قانون اساسی با خواست روحانیون سنتی به "بله" گفتن به این انحراف از قانون اساسی است.

۳.اصلاح طلبان به رهبری خاتمی در سال ۷۶ با هدف طرفداری از وجه مردمی قانون اساسی که در عین حال نباید خود را فراتر از وجه الهی قانون اساسی می دانست(عکس خاتمی کنار دو عکس آیت الله خمینی و خامنه ای بود که پایین آن عکس مردم قرار داشت)،به قدرت رسیدند.عباس عبدی با نگاه فایده باورانه و خوش بینانه خود در آن زمان گفته بود: " ما فاصله میان لویی شانزدهم و فرانسوا میتران را در دو دهه طی کرده ایم". اما او غافل بود که اگرچه لویی شانزدهم دیگر در قانون اساسی فرانسه نقشی ندارد، نماینده خداوند و سنت در قانون اساسی میراث آیت الله خمینی نقش دارد و قدرت برابر و حتی در وضعیت غیر معمول فراتر از قدرت مردم است.در آن زمان، برخی رهبران انقلاب( همچون مرحوم آیت الله منتظری)، فرزندان انقلاب( همچون محمد خاتمی)، و نوه های انقلاب( همچون من و امثال من که دانشجو بودیم) دست به دست هم دادیم تا اصلاحات پیروز شد و وجه مردمی قانون اساسی تقویت شد.پیامد دیگر پیروزی اصلاحات، معنادار شدن زندگی جوانانی بود که زندگی آنها تحت سلطه ولایت فقیه بی معنا شده بود.

۴.اصلاحات زندگی جوانان را معنادار کرد، اما زندگی نیروهای سنتی و انقلابی و برخی فرماندهان جنگ را در سال های بعد دچار مشکل وجودی ساخت و آن ها را نیازمند وجود یک افسون یا رهبر کاریزماتیک جدید ساخت تا با برقراری رابطه دوباره انسان با خدا و آسمان به آن ها معنا بدهد. رهبری جامعه ایران پذیرفت که به جای یک رهبری مذهبی بدون کاریزما تبدیل به یک رهبر کاریزماتیک وحدت وجودی شود و خود را در همه جا اینگونه برساخت کرد.بار دیگر، تحقق آرمانشهر شیعی و مهدویت باوری وارد سیاست ایران شد.مردم بار دیگر تضعیف شدند.اینبار محمد خاتمی که خود پدر اصلاحات شده بود، با فرزندان اصلاحات که امثال من بودند، با نوه های اصلاحات یعنی متولدین اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد متحد شدند و در جنبش سبز و دولت اعتدال بار دیگر، وجه مردمی قانون اساسی را زنده کردند و زندگی بی معنای خود ذیل آرمانشهر شیعی مهدویت باور را معنادار ساختند. اما بار دیگر نیروهای سنتی معنای زندگی خود را از دست رفته دیدند.

۵.رهبری اما در این سال ها وحدت وجود را تجربه می کند و این را در سخنانش می گوید: "خدا به زبان من سخن گفت".این اشاره به آیه ای در سوره انفال دارد که خدا به پیامبر می گوید تیر را تو پرتاب نکردی، بلکه من به دست تو پرتاب کردم.تجربه کردن چنین امری توسط رهبر دینی غیر عادی نیست، اما در تضاد با وجه عقلانی، ابزارگرایانه و فایده باورانه سیاست است.اگر تیر توسط خدا پرتاب شود پس می توان بی خیال بودجه و اقتصاد و توان تحمل مردم و قدرت نیروهای مقابل مثل آمریکا و اسرائیل بود و با یک رئیس جمهوری که مرید رهبر است به اداره جامعه پرداخت.اما این افسون فقط نیروهای سنتی را راضی می کند.بقیه جمعیت جامعه زندگی خود را بی معنا و پوچ می بینند و خود را افراد زائدی می دانند که زندگی شان قربانی سیاست و تجربه وحدت وجودی رهبر شده است.


فضای واقعی سیاست

فضای واقعی سیاست فضای گفتار درمانی و دادن یک شرح انتقادی از واقعیت های موجود و بیان راه حل های خیالی و ابراز "تفکرات آرزویی" نیست.البته که سیاست زبانی ست و زبان هم سیاسی ست، اما نباید از یاد برد که در نهایت روایت جدید شما باید بتواند چیزی را در جهان عینی بیرونی تغییر دهد و به دستکاری واقعیتی بپردازد که او هم هوشمند است و از قدرت برخوردار است. باید صادق بود و به مردم گفت من می توانم دیوار سخت واقعیت را تکان دهم یا صرفا با بیان تفکرات آرزویی و راه انداختن جنگ زبانی علیه واقعیت سخت بیرونی، عملا خود جزیی از این واقعیت ام که اکنون برای حفظ خود نیازمند اجازه بیان روایت های انتقادی از خود است تا اندکی فرصت بیابد حفره های ایجاد شده در خود را با دور کردن فشار مردم از خود پر کند: اگر نفت سیاست ما را از اقتصاد مدرن بی نیاز کرده،اگر دین سیاست ما را از فکر کردن بی نیاز کرده،انتخابات هم سیاست ما را از دیدن مردم و رنج های مردم بی نیاز کرده.
http://t.me/mostafamehraeen


مشکل خودمونیم، سیاست در بن بست است

فضای برگزاری میزگرد صدا و سیماست.اعضای حاضر در میزگرد نامزد اصلاح طلب ریاست جمهوری ست که سالها در وزارت و مجلس بوده، اعضا مجمع تشخیص مصلحت نظام اند، معاون هشت ساله وزیر کار دولت روحانی ست و برنامه نویس بودجه. همه سرگردانند.همه حرف ها در نهایت یک چیز است: سیاست های بنیادین نظام سیاسی، بویژه در حوزه مسائل جهانی و تعامل با جهان و امنیتی و نظامی کردن همه امور کشور را در بن بست قرار داده است.راه حل دست کیست: کسی جرات نمیکند چیزی بگوید.مردم چه کنند؟ بیایند رای بدهند به وضعیتی که هیچ کس قادر به رفع بن بست آن نیست مگر آنکه سیاست در سطح بنیادین خود را تغییر دهد.طنز ماجرا کجاست: آقای عبده تبریزی ناخودآگاه آقای پزشکیان را " مهندس" می نامد و یاد " میر حسین موسوی" می افتد.من مهرآیین می توانم به شما چه بگوییم: بهترین کنش سیاسی در این وضعیت عدم دخالت در سیاستی است که ما هیچکاره آنیم چون خود جناب پزشکیان گفت: مشکل خودمونیم!
http://t.me/mostafamehraeen

20k 0 417 514

اصلاح طلب واقعی کیست؟

۱.اصلاح طلب واقعی کسی نیست که در گفتار دائم سخن از مردم و حقوق مردم و جمهوریت بزند.اصلاح طلب کسی است که به این پرسش پاسخ دهد:چه اتفاقی در جامعه بیفتد من دست از ایده اصلاح نظام سیاسی میکشم و در مقابل ساختار قدرت حاکم می ایستم؟
۲.کاندیدای واقعی اصلاح طلب کسی نیست که وعده عمل به برنامه بدهد یا پاکدست باشد یا دم از حقوق مردم در گفتار بزند.کاندیدای واقعی مردم کسی است که به این پرسش پاسخ دهد: چه اتفاقی در جامعه بیفتد من استعفا می دهم و در کنار مردم می ایستم؟

انتخاب رئیس جمهور یک " کنش سیاسی"ست ( و نه اجتماعی یا جامعه شناختی) که در آن وظیفه کاندیدای مردم یا "رئیس جمهور" اجرای برنامه توسعه یا ساختن مسکن و ارزان کردن دلار نیست.این کار در اولویت دوم است. رئیس جمهور به عنوان نماینده مردم در ساختار حکومت دینی در ابتدا باید بگوید حد و مرز من برای دفاع از مردم در مقابل کانون های قدرت وابسته به امر الهی یا دینی تا کجاست؟
اگر پاسخ این سوالات روشن شد در انتخابات شرکت کنید و گرنه انتخاب پزشکیان یا قالیباف فرقی نمی کند.هر دو رئیس جمهور ساختار قدرتی هستند که به شما بی اعتناست، اما در عین حال رای شما را به عنوان پشتوانه مشروعیت مردمی اش در جیب دارد. 
http://t.me/mostafamehraeen


موازنه دو توان عمل

۱.ساختار قدرت چیزی جز موازنه دو توان عمل( مرکب از خلق گفتار و کردار) نیست: در یک سو توان عمل سیاسیونی وجود دارد که قدرت را در دست دارند.این افراد هم از مواهب قدرت مشروع برخوردارند و هم از توان سرکوب که خود دو شکل دارد: سرکوب نرم از طریق ایدئولوژی و گفتار و سرکوب سخت از طریق ابزارهای خشونت چون اسلحه و باتوم و...در سوی دیگر توان عمل مردم قرار دارد که هم به درخواست از قدرت برای برآوردن نیازهایشان می پردازند و هم از توان مقاومت برخوردارند که خود دو شکل دارد: مقاومت نرم یا مقاومت منفی با نه گفتن به ایده ها و کردارهای قدرت و مقاومت سخت از طریق خیابان و شورش خیابانی و نهایتا انقلاب.

۲.اگر گفتار و کردار مورد انتظار سیاسیون با گفتار و کردار مورد قبول مردم هماهنگ باشد که جامعه در وضعیت دموکراتیک و صلح قرار دارد و مردم و قدرت به شکل مسالمت آمیز در پیوند با هم قرار می گیرند و بر سر موارد مورد اختلاف با یکدیگر گفتگو خواهند کرد.اما اگر گفتار و کردار سیاسیون با مردم یکسان نباشد دو طرف از توان عمل خود برای بر کرسی نشاندن گفتار و کردار مورد قبول خود استفاده می کنند: سیاسیون با ایدئولوژی و اسلحه و مردم با "نه" گفتن و شورش خیابانی.ما در تاریخ معاصر خود بارها راه خیابان را آزموده ایم چون از توان درونی و فکری لازم برای فهم قدرت "زبان" خود و " نه" گفتن برخوردار نبوده ایم.اکنون که جامعه تا حدود زیادی با دانش روز آشناست نیازی به دادن هزینه های زیاد برای رسیدن به خواسته هایش نیست.کافی است جامعه در مقابل قدرت به زبان بارتلبی در داستان " ترجیح میدهم که نه" به درخواست های قدرت " نه" بگوید.

۳.وقتی مردم به سیاسیون " نه" می گویند، توان عمل سیاسیون یعنی توان برخورداری آنها از مواهب قدرت و توان آنها در سرکوب جامعه ( چه از طریق گفتمان چه از طریق اسلحه) دچار بحران می شود.قدرت در چنین وضعیتی راهی جز بازاندیشی در خود ندارد چون قدرت چیزی جز تعدادی انسان دارای تریبون رسمی سخن گفتن و توان استفاده از اسلحه نیست.اگر به آنها " نه" بگویید، تریبون سخن گفتن و اسلحه آنها به هیچ کاری نمی آید.اینکه گفته می شود قدرت سرسخت است و نمی شکند توهمی بیش نیست.هیچ قدرتی توان مقاومت در مقابل "نه" جامعه را ندارد، چون جامعه با این "نه" از یکطرف زندگی را برای خود منتفی می کند( و به همین دلیل به آن می گویند مقاومت) و از طرف دیگر زندگی و سیاست را برای اهل سیاست منتفی می کند( و به همین دلیل به آن منفی می گویند).

۴. انتخابات مکانیسم سیاسی یک جامعه برای جلوگیری از فعال شدن توان سرکوب اهل قدرت یا توان مقاومت مردم است.در انتخابات مردم و اهل قدرت به شکل صلح آمیز و آرام وارد گفتگو می شوند و به مبادله آرام خواسته های خود می پردازند.اما اگر انتخابات تبدیل به مکانیسم فریب و سرکوب اهل قدرت شود باید با "نه" گفتن به آن، آن را بی معنا ساخت و به قدرت نشان داد که باید به ایجاد تحول بنیادی در ساختار قدرت بپردازند.عده ای در نقد می گویند این تحلیل کارکردی است و قدرت هرگز خود را تغییر نمی دهد.در پاسخ باید گفت همه تحلیل های کلان اجتماعی کارکردی - ساختاری هستند و تحلیلی جز تحلیل کارکردی وجود ندارد حتی وقتی مارکس سعی در نقد نظم موجود دارد.عده ای دیگر می گویند قدرت سرسخت است و ما فقط تاوان میدهیم.این هم توهمی بیش نیست چون نه اهل قدرت خدا هستند که نشکنند و نه تابحال جامعه توان مقاومت منفی خود را تا اوجش آزموده که نتیجه نگرفته باشد.حضور دوباره گروه اصلاح طلب در بازی انتخابات چیزی جز نتیجه مقاومت منفی مردم نیست.

۵.عده ای می گویند رای ندهیم سعید جلیلی یا زاکانی یا قالیباف رای می آورد.رای بیاورد.هیچ ایرادی ندارد چون اصولا قوه مجریه جایگاهی در ساختار قدرت ندارد.حتی اگر پزشکیان هم رای بیاورد چیزی جز بزک کردن یک ساختار نادرست سیاسی نیست.شما به یک نظام سیاسی که "نه" می گویید، منازعه از سطح ریاست جمهوری به سطوح بنیادین قدرت می رود: یا آنجا تغییر می کند یا شما با بی معنا کردن مناسک قدرت چون انتخابات و..‌سیاست و قدرت را منتفی می کنید: چهل و پنج سال گذشته نشان داده مهم نیست رئیس جمهور شما چه شخصی با چه ویژگی هایی باشد چون او فاعل قدرت نیست بلکه مفعول قدرتی است که بر او جاری می شود. در بهترین حالت شما محمد خاتمی هستید که هر چند روز با یک بحران روبرو می شود یا حسن روحانی هستید که در آخر خائن شناخته می شوید.میدانم همه تحت فشاریم و مستاصل، اما اندکی بیشتر مقاومت کنید چون پایان اینهمه فشار و استیصال نتیجه اش قدرت ماست.
http://t.me/mostafamehraeen


در این شرایط سیاسی چه می توان کرد

۱.در چهل و پنج سال گذشته، مردم و نظام سیاسی به اشکال متفاوت از قبیل شرکت در جنگ، انتخابات، مراسم های حکومتی، اعتراضات سیاسی- اجتماعی، پیشبرد نظم بوروکراتیک، تحمل فشارهای اقتصادی و سیاسی و.‌.در رابطه تخاصمی یا همکاری با یکدیگر بوده اند.اکنون پس از چهل و پنج سال و با از سر گذراندن تمام این ماجراها مردم و نظام سیاسی به "وضعیت حل مسائل بنیادین سیاسی" یا همان " تعیین ماهیت نظام سیاسی" رسیده اند که مساله کاملا و مطلقا مربوط به حوزه " سیاست" است.بنابراین، با ایجاد دوباره "پارازیت اصلاح طلبی" و تقلیل مسائل به شیوه " مدیریت دولت" و شیوه اجرایی مدیریت کشور و بحث درباره روابط خارجی و اقتصاد و فساد و پاک بودن و نبودن کاندیداها به مردم و حتی خود نظام سیاسی کشور در معنای عام آن یعنی همان نظم کشور خیانت نکنید.

۲.اینکه اسامی کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری کشور به افراد دست چندم سیاسی چون قالیباف و جلیلی و پزشکیان و قاضی زاده و پور محمدی و زاکانی تقلیل یافته و گفتمان سیاسی کشور حول افشای فساد و شیوه اجرای برنامه توسعه و ...دور می زند و نشانگرهای زبانی سیاست به حد واژگان ابتدایی پاکدست و داشتن توان ذهنی و مبارزه با غرب،و....تنزل یافته اند، به آن معناست که سیاست پایان یافته و نظام سیاسی موجود با بحران خود " سیاست" روبروست.این مهمترین خواست مردم است: بازاندیشی در ماهیت نظام سیاسی.بنابراین، حالا که کشور و سیاست آن در این بزنگاه تاریخی به مرحله گفتگو درباره مسائل بنیادین خود رسیده است با پارازیت انتخاب رئیس جمهور اصلاح طلب یا اصول گرا و هوایی کردن نظام سیاسی یا انداختن دغدغه اقتصادی در ذهن مردم به مردم و کشور خیانت نکنید و با کنار کشیدن از انتخابات به طور عقلانی و بدون ایجاد هر گونه هزینه خیابانی برای مردم و کشور اجازه دهید مسائل در وضعیت صلح حل شود.نظام سیاسی هم اگر اندکی عقلانیت داشته باشد می داند که باید چه کند که کشور از دست نرود.حل نشدن این مسائل بنیادین و تلنبار شدن این مسائل سیاسی و بزک کردن دوباره فضای سیاسی فقط یک نتیجه دارد و آن هرز رفتن توان کشور و نابودی آن بخاطر ناتوانی برخی افراد در تحلیل مسائل بنیادین سیاسی و نداشتن شجاعت ابراز مسائل بنیادین سیاسی است.نظام سیاسی اگر می خواهد در وضعیت صلح حکومت کند باید ایده تغییر بنیادین را بپذیرد و به خواست مردم و نه خود احترام بگذارد.
http://t.me/mostafamehraeen


۸.اکنون پرسش این است که جامعه می تواند چه کند؟ اصلاح طلبان عاشق قدرت و ثروت و حامیان رسانه ای آنها با افتادن در بازی قدرت سخت در پی تشویق مردم به پیوند دوباره با قدرتند. استراتژی اصلاح طلبان معلوم است: یا به ما رای بدهید یا سیاستمدار ناکارآمدی چون جلیلی و زاکانی و قالیباف و..‌بر سر قدرت می آید و وای به حالتان. مردم خود به این بازی آگاهند و دیگر وارد این بازی نمی شوند، اما چند نکته خطاب به آنان که می گویند اگر وارد این بازی نشویم چه کنیم:
الف.این چه سیاستی است که دامنه آن محدود به چند چهره شود که دائم قاعده بد و بدتر بر آن حاکم است.نباید گفت بد بهتر از بدتر است، باید در پی انحلال قدرتی برآمد که بازی را این گونه می چیند.

ب.به فرض که باز کاندید اصلاح طلبان رای آورد، او می خواهد چه کند وقتی همه می دانید سیاست های این نظام سیاسی در وضعیتی دیگر تعیین می شود و رئیس جمهور کاره ای نیست جز ابزار حفظ عقلانیت بوروکراتیک حداقلی که در خدمت ایدئولوژی و برنامه های نظام است.
ج.آیا میدان اصلاح طلبی فقط میدان سیاست و انتخابات است که شما خود را فقط میانجی رابطه مردم و قدرت در فرصت بیگانه شدن مردم از سیاست می دانید تا به پاس ایجاد این پیوند شکننده کاذب به پست و مقام و میز و صندلی و راننده شخصی و تریبون و ....دست پیدا کنید.چرا در هیچ جای دیگر زندگی مردم در کنار مردم نیستید؟ چرا هر وقت که نماینده نظام، نماینده دولت و نماینده قوه قضاییه علیه مردم هست، مردم احساس نمی کنند که در کنار آنها اصلاح طلبی ایستاده است که از حق آنها دفاع می کند و مردم با بودن آنها احساس تنهایی و ناتوانی نمی کنند؟

د.چرا یکبار هم که شده به جای پیوند دادن مردم بیگانه شده با قدرت نمی کوشید قدرتی که مردم را زائد می بیند و به آنها و نیازهایشان بی اعتناست را وادار کنید تا با تغییر در قانون اساسی و ماهیت خود، مردم را اساس قدرت حکومت قرار دهد؟ راه حل این است: از قدرت بخواهید تا بار دیگر خود را مبتنی بر خواست و نیازها و آرزوها و آرمان های مردم بازطراحی کند تا مردم به سیاست باز گردند و گرنه آوردن دوباره مردم به میدان سیاست به هر شکلی خیانت به مردم و این سرزمین است.سیاست میدان مذاکره بر سر منافع است.قبل از رای دادن و ندادن از سیاست بخواهید به سر میز مذاکره با مردم بنشیند و گرنه در رابطه ای که میزی میان دو طرف گفتگو وجود ندارد، با اولین کلمه مذاکره منجر به خشونت می شود.
http://t.me/mostafamehraeen

Показано 20 последних публикаций.