کلمات

مهدیه کوهی‌کار نویسنده‌‌ی کتاب‌‌های بالاپوشی از قطار و من از مرد‌های تهران می‌ترسم/کارشناس ادبیات ویراستار و مدرس است.

بالاپوشی از قطار تنها اثر شایسته‌ی تقدیر مسابقه‌ی کیومرث بنیاد فردوسی بود که از نشر بان روانه بازار شده و حالا به چاپ دوم رسیده‌است.
و

مجموعه‌داستان از مردهای تهران می‌ترسم که حالا به چاپ سوم رسیده است با داستان‌های برگزیده از خانم کوهی‌کار در جشنواره‌های (بهاران، نظام‌الملک و...)

صحبت‌های خانم کوهی‌کار دربارۀ دوره جدیدشون:


دوره‌ای بر مبنای روایت‌شناسی طراحی کردم تا این بار نگاه بسیار متفاوتی به داستان ‌نویسی و داستان‌خوانی، به‌ویژه داستان کوتاه، داشته باشیم.
ما در این دوره علاوه‌بر آشنایی با مباحث روایت‌شناسی، داستان‌های بسیار متفاوتی به‌ویژه‌ داستان‌های مرتبط با پست‌مدرن رو خواهیم خوند و نقد و تحلیل خواهیم کرد.
هر روز تمرین کوتاهی خواهید داشت تا نوشتن براتون به‌صورت روتین دربیاد. تمرین هفتگی خواهید داشت و نقد می‌نویسید که همۀ این‌ها بسیار کوتاه اما پرثمر و پربار خواهد بود.

اما‌ چرا روایت‌شناسی؟
به‌دلیل اینکه با تغییراتی که ایجاد شده در علم روایت‌شناسی، لازمه ما به‌عنوان کنشگر و  علاقه‌مند ادبیات یا نویسنده، منتقد یا خواننده، بدونیم که داستان/روایت فقط اون چیزی نیست که فقط در کتاب‌ها دیده می‌شه.
یک بیلبورد تبلیغاتی یا یک پیام اینستاگرامی می‌تونه یک پدیدۀ روایی باشه و قراره آشنا بشیم با اینکه چه‌جوری این روایت‌ها شکل می‌گیره و چطور می‌تونن بررسی بشن یا چطور می‌تونن روی ما تاثیر بذارن یا ما چطور می‌تونیم روایت‌های متفاوتی بنویسیم که توی این دوران که شبکه‌های مجازی همه‌جا رو قرق کردند، خوانندۀ خودمون رو داشته باشیم.

علاوه‌بر همۀ این‌ها ما دو برنامۀ گالری‌گردی هم خواهیم داشت. (بسته به اینکه چه گالری‌هایی در این دورۀ ده‌جلسه‌ای وجود داشته باشند، به گالری عکاسی، مجسمه‌سازی یا نقاشی خواهیم رفت و اونجا راجع‌به آثار صحبت می‌کنیم که شما از نزدیک هم با فضای هنری آشنا بشید.)

اگر دوست دارید که در این دوره همراه ما باشید، به ادمین پیام بدید:
@Kalamaat_admin
ظرفیت محدوده و کلاس به‌زودی شروع خواهد شد.

کلاس سه‌شنبه‌ها ساعت نُه شب در گوگل‌میت برگزار می‌شه.

اسب بر کسی دوانیدن: در حق کسی ظلم و ستم کردن.
مرصاد العباد
@kalamat_k

سر زدید به این کانال؟:))

صدهزار تیغِ هندی و رمحِ (نیزه) رویین و تیرِ ناوکی (کمان)با سینه‌ی عاشقان آن نکند، که یک ساعت فراقِ معشوق کند.

قصه‌ی یوسف 
یا
الستین‌الجامع‌اللطائف‌البساطین
احمدبن‌محمدبن‌زید‌طوسی

@kalamat_k

مرا وعده دیداری بده در یک صبح به بوسیدن دست‌هات.

سجاد افشاریان
@kalamat_k

من و حمیرا در مقابل تمام دنیا قرار گرفتیم.
و این را بهت بگویم امیرجان، آخر سر همیشه
دنیا برنده است. رسم روزگار همین است.

بادبادک باز
خالد حسینی

@kalamat_k

سینه کفتری[آتش...]:

صفتی است برای زغال و آتشی که معمولاً برای منقل وافور افروخته می‌شود و ظاهراً مراد از آن آتش یا زغالی است که مانند سینه کبوتر صاف و منحنی و محدب و آماده برای «عمل» باشد. طبیعی است که می‌توان این صفت را برای زغال و آتش- ولو آنکه به منظور استعمال تریاک هم افروخته نشده باشد- استعمال کرد.
ضمناً این صفت را برای مردان جاهل‌منشی که سینه خود را بیش از حد معمول جلو می‌دهند هم به ندرت ممکن است به کار برد.

فرهنگ لغات عامیانه
محمدعلی جمالزاده‌

@kalamat_k

درین زمانه چنان شهد زندگی تلخ است
که حق خنجر قاتل ادا نخواهد شد

کلیم همدانی
@kalamat_k

گاهی هیچ نمی‌فهمم چطور ممکن است کسی غیر از من بتواند، و یا به خود حق بدهد که او را دوست داشته باشد. جایی که تنها منم، من که از صمیمِ جان و سراپا دل‌بستهٔ او هستم؛ و جز او نه چیزی را می‌شناسم، نه سراغ دارم، و نه دارم!

گوته/رنج‌های ورتر جوان

@kalamat_k

ششدر کردن:

اصطلاحی است در بازی نرد و آن‌چنان است که حریف تمام خانه‌های خود را ببندد و از طرف نیز کشته‌ای در دست داشته(یا نداشته) باشد. یا در وسط راه شش خانه را اشغال کند و ببندد و پیشرفت خصم را غیرممکن سازد. در این صورت تا وی یک یا چند خانه را نگشاید، بازی برای طرف غیرممکن می‌شود.

فرهنگ لغات عامیانه
محمدعلی جمالزاده‌

@kalamat_k

من سخت نمیگیرم، سخت است جهان بی تو

سما صفایی

به یاد افسانه مشهور «ضیافت افلاطون» افتاد:
در زمان‌های خیلی پیش، جنسیت زن و مرد در انسان‌ها یک‌جور و باهم یکی بود تا این که مشیت خداوند بر آن قرار گرفت که آنان را به دو نیمه متفاوت، از یکدیگر جدا کند. از آن زمان افراد بشر در جهان سرگردانند و در جست‌و‌جوی یکدیگرند‌. عشق درواقع آن‌گونه اشتیاق و تمایلی است که ما، به آن نیمه از دست رفته خویشتن داریم.
اگر این افسانه را بپذیریم، در آن صورت هر کدام از ما در گوشه‌ای از جهان، همزادی داریم که با او در گذشته، جسم واحدی را تشکیل می‌داده‌ایم.

بار هستی
میلان کوندرا
@kalamat_k

بین من و فلانی شکرآب شده!



نام دهی است و امامزاده‌ای کوچک در شمال شرقی تهران (کمی دورتر از آهار) و نیز به معنی اختلاف و دوگانگی و مخالفت و تضاد استعمال می‌شود:

فرهنگ لغات عامیانه
محمدعلی جمالزاده‌
@kalamat_k

بگذریم...

باورتون نمیشه دونفر لفت دادن که پروفایل‌هاشون پر از شعارهای معروف بود:)
که من و شما خوب می‌دونیم.

من اینجا هستم که حرف‌هاتون رو بشنوم به ادمین بیچاره پیام ندید:)

خوشحالیم که راه کسب درآمد ما تدریس ادبیاته و بهش افتخار می‌کنیم.
ای کاش بقیه هم به درک لازم برسن✨
پرحرفی منو ببخشید
اما نیاز به روشن کردن برخی از مسائل داشتیم انگار.