کژ نگریستن


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: Telegram


این کانال در پی احیای نگاه و تفکری انتقادیست. آنهم با خوانشی متفاوت از علوم انسانی منجمله روانکاوی و فلسفه و جامعه شناسی،بلکه راهی برای یک تفکر انتقادی و رادیکال بگشاید
https://t.me/joinchat/AAAAAEPRYsdZIPVr6FxNjQ
ادمین
@rezamajidi1355555

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
Telegram
Статистика
Фильтр публикаций


داستایفسکی معتقد است ما موجودات هوسکاری هستیم. ما آزادی و اختیارمان را به‌کار می‌گیریم, آزادی و اختیاری که به ما امکان می‌دهد فردیتمان را بروز دهیم، و تلاش هر کسی را که می‌خواهد به کمک عقل و منطق به ما بگوید چه هستیم و چه باید بکنیم نقش بر آب کنیم. داستایفسکی می‌گوید تاریخ گواه صادق نظر او راجع به طبیعت انسان است: «درباره‌ی تاریخ جهان همه چیز می‌توان گفت... الّا اینکه عقل و منطق در آن جایی داشته است.»

▪️فلسفه‌ی داستایفسکی- سوزان لی اندرسون

#داستایفسکی
#سوزان_لی_اندرسون


@Kajhnegaristan


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
اسپینوزا، متفکری که از زمان خود فراتر بود.

▪️باروخ اسپینوزا؛ فیلسوفی که با ایده‌های جسورانه و انقلابی خود، دنیای اندیشه را متحول کرد. در این ویدیو، سفری به ژرفای فلسفه اسپینوزا خواهیم داشت و مفاهیم کلیدی او مانند وحدت وجود، صفات الهی را بررسی خواهیم کرد. همچنین به تأثیر عمیق اسپینوزا بر متفکران، الهی‌دانان و دانشمندان در طول تاریخ خواهیم پرداخت.

@Kajhnegaristan


تالس اولین فیلسوف تاریخ

محمدحسین واحدی

تالس اولین فیلسوف تاریخ و جز فیلسوفان پیشاسقراطی بود که تاثیر زیادی در به کارگیری عقل و خرد، برای شناخت جهان داشت. او جز هفت خردمند یونان باستان بود. تفکرات او باعث شد تا جهان از قید و بند اساطیر و تخیل خارج شود و جهان را به صورت عقلانی درک کند و بشناسد. او در برای روش شناخت جهان برخلاف پیشینیان خود  اساطیر را کنار گذاشت و کوشید ته همه چیز را به صورت منطقی و ریاضیات و استنتاجی درک کند.اهمیت کار او این بود که بدون اینکه از کسی تقلید کند یا از فیلسوفی نظرات و ایده های خود را وام بگیرد شروع به اندیشیدن کرد. او اولین کسی بود که روش خردمندانه منفک از اساطیر را ابداع کرد.تالس را می توان یک پیامبر در زمان خود به حساب آورد زیرا بدون اینکه علم آن روز مثل الان نبود تا همه چیز را توضیح دهد حتی فیلسوفی قبل از نبود تا جهان را بر اساس عقلانی و به دور از اساطیر توضیح دهد‌. تالس توانست یک کسوف را به وسیله ریاضیات زمانش را مشخص کند . حتی او توانست ارتفاع اهرام مصر را با توجه به نسبت سایه آنها و سایه خود به روش ذهنی و با مثلثات در ریاضی اندازه گیری کند. تالس یک اختر شناس و ریاضی دان بود به گونه ای که او را پدر علم نجوم می دانند. او با توجه به حرکت ستارگان یا همان علم آسترولوژی توانست وضعیت آب و هوا، مکان قرار گرفتن ستاره دب اکبر و یک کسوف را در جنگ پیش بینی کند. در زمانی که مردم به وجود آمدن صاعقه را از خشم خدایان یا دعوای بین نیروهای مختلف می دانستند. او اینها را کنار گذاشت که به نوعی یک تابو بود بی اعتنایی به اساطیر در آن زمان و با عقل و تدبیر خود به چند و چون طبیعت افتاد. طبق گفته های تالس جهان از آب تشکیل شده است و همه چیز از آب است حتی زمین در آی شناور است. شاید این گفته امروزه درست به نظر نرسد ولی در آن زمان برای خود دستاورد بزرگی بود چون نه علمی به این شکل نه فیلسوفی حتی قبل از تالس وجود داشت. تالس به نوعی آغاز گر خردگرایی بود .اما به هرحال اگر به خواهیم به گفته های او دقیق فکر کنیم درست به نظر می رسد زمین را بیشتر اقیانوس ها فرا گرفته اند و بیشتر کره زمین را دریاها تشکیل می دهند. حتی بیشتر مواد بدن ما از آب تشکیل داده است و اگر انسان آب کافی مصرف نکند میمرد. پس از باران موجوداتی مانند قورباغه ها و کرم ها بیرون می آیند. طالس می گفت آب سه حالت جامد،مایع و گاز یا همان ابر های متراکم از هوا را دارند. اهمیت آب را اون در این سه حالت می دانست. شاید او در مصر بوده برای او آب اهمیت داشته زیرا که به مشاهده رود نیل نیز می پرداخته است.

@Kajhnegaristan


«چون می‌پنداریم «چیزی خوب است» به آن میل‌ نمی‌کنیم، بلکه چون به آن میل می‌کنیم، آن را خوب می‌پنداریم.»
.
👤 #اسپینوزا
📓 از کتاب #اخلاق ، بخش سوم، تبصرۀ قضیۀ۹

@Kajhnegaristan


هر جا که هستی، در اعماق جستجو کن؛سرچشمه در زیر است.
بگذار تاریک‌اندیشان با هیاهو فریاد برآورند که آن‌جا جهنم است.

- فریدریش نی
چه


@Kajhnegaristan



معنای هرمنوتی
ک

واژه «هرمنوتیک» (hermenneutic) از ریشه یونانی" hermeneuien" است که آن‌را به معنای«تأویل» باز گردانده‌اند.
این واژه در قرون وسطی به معنای هنر یا دانش تفسیر و فهم کتاب مقدّس بود. شلایرماخر آن‌ را عبارت از روش فهم مطلق متون دانسته است و دیلتای به معنای روش‌شناسی علوم انسانی پنداشته است.
هیدگر آن‌را در هستی‌شناسی به کار گرفته است و گادامر، این کلمه را برای هستی‌شناسی فهم به خدمت گرفته است.

تاریخ هرمنوتی
ک

تاریخ هرمنوتیک را سه دوره دانسته‌اند:

کلاسیک
رواج اندیشه پروتستانتیسم و بالا گرفتن نهضت اصلاح مذهبی در قرن ۱۶م. و از میان رفتن مرجعیت کلیسای رم در تفسیر کتاب مقدّس، نیاز به تنظیم قواعدی برای تفسیر را آشکار ساخت.
چون در این دوره معتقد بودند که فهم حقیقت ممکن است، هرمنوتیک در پی آن بود تا روشی برای تفسیر کتاب مقدّس پیش کِشد و ابهام را بزداید.

رمانتیک
هرمنوتیک جدید با نظریّه‌های شلایر ماخر، از روش فهم متون مقدّس به روش فهم مطلق متون ادبی مبدّل گشت. او بر آن بود که «فهم»، امری طبیعی و عادی نیست؛ بلکه «بدفهمی» است که عادی و طبیعی است. و هرمنوتیک، وسیله‌ای برای پرهیز از بدفهمی است که از فاصله زمانی میان مفسّر و متن سرچشمه می‌گیرد.
فهمِ معنای نهایی متن ناممکن نیست. برای رسیدن به آن باید افزون بر فهم دستوری متن، به فهم روان‌شناختی ذهنیّت مؤلّف متن نیز پرداخت و اندیشه او را بازساخت.

فلسفی
نظریّه‌های هیدگر، هرمنوتیک فلسفی را آغاز کرد و به جای روش فهم، به درک معنای هستی روی آورد. در نظر هیدگر، فلسفه حقیقی باید معنای هستی را به فهم آوَرَد و این هدف، از گذر تحلیل پدیدار شناسانه وجود انسانی به دست می‌آید.
هستی انسان از دو طریق بر انسان آشکار می‌شود: نخست از طریق احوال و احساسات و دیگر، از طریق فهم.
فهمیدن، امکان رسیدن و شدن را فراهم می‌آورد. پیش فرض‌ها و تفسیرهایی که از وجود انسان داریم، در تفسیر متون دخیل‌اند. زبان، ابزار بیان نیست؛ بلکه نمود هستی است و واژگان را معانی ثابت و واحدی مستقل از کاربرد و استعمال آنها نیست.

گادامر از هرمنوتیک فلسفی هیدگر پیروی کرد. هرمنوتیک در باور او، کاوشی است در ماهیّت فهم و تبیین شرایط وجودی و نیز عوامل مؤثر بر آن. او معتقد است که هیچ فهمی بدون پیش فرض نیست و گرایش‌ها و دیدگاه‌ها و انتظارات مفسّر در فرآیند فهم دست دارند. فرآیند فهم از طریق گفت‌وگویی میان مفسر و متن به دست می‌آید.

نتیجه هرمنوتیک فلسفی

در این گفت‌وگو، افق فکری مفسّر با افق معنایی متن در می‌آمیزد و معانی جدیدی از آن میان بر می‌خیزند که حتی مورد نظر مؤلّف متن نیز نبوده‌اند. افق فکری مفسّر، پیوسته تغییر می‌پذیرد و از این‌رو است که هیچ تفسیری کامل نیست. فهم متن، همواره فهمی است عصری‌ و به فضای ویژه روزگار خود وابسته است.
هیچ‌گاه نمی‌توان به صورت قطعی معنای یک متن را دریافت. بنابر مبانی هرمنوتیک فلسفی، هدف تفسیر متن، دریافتن مراد مؤلّف آن نیست. تفسیر متن، فرآیندی بی‌پایان است و متن قابلیّت قرائت‌های گوناگون دارد. پیش‌داوری‌های مفسّر، شرط وجودی فهم‌اند و معیاری یگانه برای داوری میان قرائت‌ها و تفسیرهای متعدد وجود ندارد.

هرمنوتیک در ایرا
ن

در سال‌های اخیر برخی روشنفکران ایرانی کوشیده‌اند اصول و مبانی هرمنوتیک فلسفی را برای فهم دین و تفسیر متون دینی به کار گیرند.
دعاوی آنان عبارت‌اند از:
۱. شریعت و متون دینی صامت‌اند.
۲. پیش فرض‌های ذهنی مفسّر در تفسیر متن دخیل‌اند.
۳. به گوهر و حقیقت دین نمی‌توان راه یافت.
۴. فهم، فرآیندی است متحوّل و نسبی.
۵. معرفت دینی، عصری است.
۶. قرائت متعدّد از متون دینی ممکن است، بی آنکه معیاری برای بازشناختن فهم درست از نادرست در دسترس باشد.



@Kajhnegaristan


#فلسفه

طبیعت انسان

هیچ اختلاف مقام و منزلت و نژادی بزرگ ‌تر از آن فاصله‌‌ای نیست که میان دو عده شکاف می‌‌افکند:

میلیون‌‌ها میلیون افرادی که سرهاشان را در خدمت شکم ‌ها می ‌گمارند و آن را چون وسیله‌‌ای در دست اراده می ‌نگرند و اندک کسانی که آن میزان شجاعت در وجود آنها هست که فریاد بزنند: هرگز! سرِ من تنها باید ملازم خود باشد؛ باید بکوشد تا سر از کار این جهان رنگارنگِ شگفت‌‌انگیز دربیاورد و سپس آن را به شکلی دیگر بسازد، چه در قالب هنر و چه در قالب فلسفه، به شکلی که شخص مرا خوش آید. اینها آزاده‌. جانانِ راستین‌اند، اشرافِ حقیقیِ جهان. مابقی رعیت‌اند و خاک‌زادانِ زیاده‌خاک!

در باب طبیعت انسان
(در باب نبوغ)
✍️
#آرتور_شوپنهاور


@Kajhnegaristan


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
#فلسفه
🎥 ویدیو: اراده آزاد یا توهم اراده آزاد؟

آیا شما با اراده آزاد تصمیمی را میگیرید، یا از قبل تصمیم گرفته میشود و سپس شما به آن آگاه میشوید؟

آیا ارتباطی بین ذاتا تصادفی مکانیک کوانتومی با ارده آزاد میتوان برقرار کرد؟

آیا اگر اراده آزادی نداریم‌ مسئول رفتارهایمان هستیم ؟


@Kajhnegaristan


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
#فلسفه

🎥 ویدیو:چرا هنوز برده‌ایم

درس‌هایی از اسپینوزا برای زندگی مدرن و آزادی اصیل

آیا آزادی به معنای رهایی از قوانین و محدودیت‌هاست؟ یا چیزی بسیار عمیق‌تر در درون ما وجود دارد؟ در این ویدیو، به سراغ فلسفه اسپینوزا می‌رویم و بررسی می‌کنیم که چگونه تلاش برای حفظ وجود (کوناتوس) و تأثرات (affects) ما را به سمت آزادی یا بردگی سوق می‌دهند.

اسپینوزا باور داشت که آزادی واقعی در هماهنگی با ضرورت‌های طبیعت و استفاده از عقل برای هدایت احساسات نهفته است. اما چگونه می‌توانیم این هماهنگی را در زندگی خود به دست آوریم؟ و چرا برخی از ما اسیر خشم، غم یا ناامیدی می‌شویم، در حالی که دیگران آن‌ها را به نیرویی برای رشد تبدیل می‌کنند؟


@Kajhnegaristan


#فلسفه


جیمز جویس در مورد تجربه‌ای که در جوانی داشت صحبت می‌کرد. او مورد حمله یک گروه از پسرها قرار گرفته بود اما هیچ درد واقعی احساس نکرده بود. او می‌گفت مثل این بود که تصویر بدنش از او جدا شده باشد. مرحله‌ی آینه‌ای تصویرمان را به ما لحیم می‌کند و آن را متعلق به ما می‌نماید. همین در اسکیزوفرنیا مسأله می‌شود: فرد به معنی واقعی کلمه با کس دیگری اشتباه گرفته می‌شود، بدنش را مال خود نمی‌داند یا حس می‌کند بدن فرد دیگری وارد حریم او شده است.

جنون چیست؟- دارین لیدر/ تصویر: رنه مگریت

جویس
لکان



@Kajhnegaristan


🛑فلسفه و الهیات🛑

♦️خدا در فلسفه♦️

📒بسیار عجیب استکه تا اواخر قرن هفدهم، فلسفه مدام از خدا حرف می زند. اسپینوزا هم که یهودی ای تکفیر شده بود، آخرین فیلسوفی نیست که از خدا می گوید.
عنوان کتاب اول اخلاق که اثر عظیم اوست،«درباره ی خدا» نام دارد. در واقع در نوشته های بسیاری از فیلسوفان، مانند دکارت، مالبرانش، و لایب نیتز، حس می کنیم که مرز میان فلسفه و الهیات به شدت مبهم است... 📒

@Kajhnegaristan


♦️زنانی به مثابه ماشین های لذت♦️
🎙ارائه: رضا مجد


@Kajhnegaristan


واقعی فانتازماتیک، از منظری ژیژکی
🎙ارائه: رضا مجد
اتمام

@Kajhnegaristan


واقعی فانتازماتیک، از منظری ژیژکی
🎙ارائه: رضا مجد

@Kajhnegaristan


چگونه عاقل شویم؟(از منظری اسپینوزایی)
🎙ارائه؛ رضا مجد

@Kajhnegaristan


♦️حاشیه ای بر فلسفه ی سیاسی دلوز/سیاست، سیلان، رمز، و موجودی♦️
🎙ارائه؛ رضا مجد

@Kajhnegaristan


امر شخصی، سیاسی نیست!
میلاد نوروزی

📒"امر شخصی، سیاسی است"، پیام جمهوری اسلامی و هر حکومت توتالیتر دیگری است. شما همواره در زمین سیاست قرار دارید و رفتارهای شما در نظرگاه دیگریِ بزرگِ سیاست، معنا پیدا می‌کنند. جنبش حال حاضر در وهله اول، جنبشی علیه گسترش امر سیاسی به تمامی ساحات زندگی شخصی است و هرگونه گسترش امر سیاسی تحت‌عنوان تفکر اجتماعی یا دیدگاه کل‌نگر، خیانت به آن است.
هوشمندی‌ای که در ابتدای جنبش وجود داشت، نیفتادن در دور باطل سیاست بود. یعنی برای زدودن سیاست، به سیاست رجوع نشد و از خود زندگی و ارزش ذاتی آن بهره‌برداری شد. این امر ریشه در آن دارد که آدمهایی که جنبش را شروع کردند، اصلا سیاسی نبودند. به کانال‌های تلگرامی سارینا اسماعیل‌زاده سر بزنید تا ببینید هیچ بارقه‌ای از آنچه تفکر سیاسی-اجتماعی می‌خوانند در آنها وجود ندارد.

هرنوع تفکر رادیکال و تندروی سیاسی از آنجا که نمی‌تواند "زندگی معمولی" را بفهمد و احیانا برآورده کند، بدست این جنبش به خاک سپرده خواهد شد.
این همان وجه نسلیِ جنبش کنونی است. نسل پیر و پاتال‌ها، تنها یک درک از آزادی را به رسمیت می‌شناسد. آن درک، شامل آزادشدن از یک چیز خاص بواسطه یک‌چیز دیگر است‌. مثلا از سرمایه‌داری بواسطه کمونیسم آزاد شود، از استبداد بواسطه دموکراسی آزاد شود و امثال اینها. به همین دلیل است که جنبش‌های این نسل هیچ‌گاه به آزادی منجر نشده و صرفا به عوض‌کردن ارباب ختم شده است.
جنبش کنونی حداقل در بدو امر، آزادی از ایده‌ی ایدئولوژیک و تندروی آزادی است. رهایی از ایده‌ی رهایی-که بسیار هم مرضی و کودکانه است- پایان فلسفه سیاسی است(عمدا قید متافیزیکی را استفاده نمی‌کنم). لذا آزادی‌ای که طلب می‌کند، برخلاف سنت انقلابات سیاسی، یک آزادیِ ایدئال و ناممکن نیست، بلکه یک آزادی معمولی است. از این جهت، با یک رخداد کاملا نو مواجهیم؛ یک انقلاب محافظه‌کارانه!📒



@Kajhnegaristan


سلام خدمت دوستان عزیز
مهلت ثبت نام دوره های «اسپینوزا و نیچه» و «روانکاوی فروید و نیچه» تا آخر این هفته تمدید شد سه نفر از دوره ی اسپینوزا و نیچه و دو نفر از دوره ی روانکاوی فروید و لاکان کمبود نفر داره دوستان علاقه مند به این دوره لطفا تا آخر این هفته ثبت نام بکنند که دیگر به هیچ وجه مهلت ثبت نام تمدید نخواهد شد


♦️لَختی با عینک ژیژک به جهان و پدیدارهایش نگریستن،♦️
✍ رضا مجد


📒از دیدگاه لاکان، روانکاوی اساساً و ماهیتاً نظریه و فنی برای درمان اختلالات روانی نیست، بلکه نظریه و ورزه ایست برای رودررو کردن انسانها باریشه ای ترین بُعد هستی شان. روانکاوی به افراد نمی آموزد که چگونه خود را با نیازهای واقعیت اجتماعی همساز کنند؛ در عوض، روانکاوی توضیح می دهد که در درجه اول چگونه چیزی خود را به صورت "واقعیت" تاسیس می‌کند. روانکاوی تنها این توانایی را به انسان نمی دهد که حقیقتِ واپس زده شده ی خود را بپذیرد، بلکه توضیح می‌دهد که چگونه بُعدِ حقیقت در واقعیت انسانی ظاهر می شود. به اعتقاد لاکان، تشکلات بیمارانه ای چون عصب پریشی ها، روان پریشی ها، و بیراهی ها (انحراف ها) نقش های محترمانه تری هم دارند: آنها رهیافت های فلسفیِ بنیادیِ ما نسبت به واقعیت هستند. وقتی که از عصب پریشی وسواس رنج میبرم،این "بیماری" کلِ رابطه ی من و واقعیت را به رنگ خود را در می آورد و ساختار کلیِ شخصیت مرا تعریف می‌کند. نقد اصلی لاکان به دیگر رهیافتهای روانکاوانه مربوط می‌شود به جهت گیری بالینی آنها: از نظر لاکان، هدف درمان روانکاوانه رسیدن به آفیت و زندگی اجتماعی موفق، و یا ارضای شخصی بیمار نیست، بلکه رویارو کردن بیمار با محور مختصات و بن‌بست های بنیادی چشمداشتِ اوست .
در مقایسه با فروید، اولین نکته ی چشمگیر در کار لاکان آن است که کلید او برای "بازگشت به فروید" از خارج از حوزه ی روانکاوی می آید: لاکان، برای بازگشت ذخایر پنهان فروید، به انبوهی از نظریه های جورواجور متوسل می شود، از زبان شناسی فردینان دو سوسور و انسان شناسی ساخت گرای لوی استروس گرفته تا نظریه ریاضی مجموعه ها و فلسفه های افلاطون و کانت و هگل و هایدگر. در نتیجه،اکثر مفاهیم کلیدی لاکان همتا و قرینه‌ای در نظریه ی خود فرود ندارند: فروید هرگز از سه گانه ی "خیالگان- نماد گان -واقع سخن نگفت؛ هرگز از "دیگری بزرگ "به عنوان ساحت نمادین حرف نزد؛ او از "منخود" سخن می گفت نه از "سوژه". لاکان این اصطلاحات را از رشته‌های دیگر به وام می‌گیرد و از آنها به صورت ابزاری برای روشن سازی تمایزاتی استفاده می‌کند که به طور ضمنی در آثار فروید موجودند، گیریم که او خود از آنها آگاهی ندارد برای مثال اگر روانکاوی یک نوع "درمان به وسیله گفتار" است و اگر اختلالات آسیب شناختی را صرفاً با کلمات درمان میکند. پس باید برداشت خاصی از کلام و گفتار داشته باشد. حرف لاکان این است که فروید از استلزامات ضمنی مفهوم گفتار در نظریه و ورزه [پراتیک] خود آگاهی نداشت، و ما فقط در صورتی می‌توانیم این مفهوم را ساخته و پرداخته کنیم که به زبان شناسی سوسور، نظریه ی فعالیت‌های کلامی، و دیالکتیک هگلیِ بازشناسی مراجعه کنیم‌....📒
ادامه دارد

@Kajhnegaristan


♦️"عینیت و واقعیت در فیزیک
و در روانکاوی لکانی"♦️


📒تعریفی از علم در اذهان بعضی از دانش آموختگان ما وجود دارد که یک تعریف کارتزین نیوتونی از علم است. تعریفی که توسط بنیانگذاران تئوری کوانتومی یعنی بوهر، بورن، پالی و هایزنبرگ از یک طرف و فلاسفه مدرن از قبیل دریدا، فوکو، کویره و ویتکنشتاین از طرفی و همچنین از طرف روانکاو ژک لکان به زیر سؤال رفته است. پست مدرنیست ها، فمینیست ها و روشنفکران چپ نیز این تعریف از علم را مورد انتقاد قرار داده اند.
در حقیقت تعریف جاری از علم بیشتر یک تعریف «آمپی ریستی» empiristic است که در آن دانش از تجربه به دست می آید و افکار ما از حواس ما ناشی می شوند. در این تعریف دانش بر روی تجربه و مشاهده استوار است نه بر اساس یک تئوری. این تعریف آمپی ریستی از دانش در اوایل قرن بیستم توسط « آمپیریوکریتی سیت » ها empiriocriticist به زیر سؤال رفته و بعدها تعریف خود آنها نیز توسط بنیانگذاران تئوری کوانتومی تغییر کرده است. خاطرنشان می کنم که آمپیریوکریتی سیت ها ملهم از تئوری ترمودینامیک در فیزیک بوده اند. آنها معتقد بودند که این تئوری اصولاً مادی بودن ذره، یعنی کل ماتریالیسم را به زیر سؤال برده است و این کوانتوم تئوریسین ها بودند که توانستند موج و ذره را دو مرتبه در کنار هم قرار داده و ماده و ماتریالیسم را نجات دهند.

همچنین خوب است به خاطر بیاوریم که آمپی ریسم در قرن ۱۷ در انگلستان به وجود آمد ولی هرگز نتوانست در اروپای قاره ای در مقابل « رسیونالیسم »rationalisme دکارت و اسپینوزا قرار بگیرد. لکان در سال ۱۹۳۶ در مقاله ای با عنوان « ماوراء اصل واقعیت » هیوم و آمپی ریسم و ” associationisme ” او را نقد می کند و همگی را به کناری می نهد.
هدف من از سخنرانی امروز ارائه دادن تعاریفی است که فیزیکدانان بزرگ از علم، از مقوله « واقعیت » reality و از مقوله « عینیت »objectivity دارند و نشان دادن این نکته که بدون کمک ژک لکان، این دانشمندان گرانقدر قادر به حصول توافقی ما بین خودشان نخواهند بود. لازم به تذکر است که فیزیک معاصر خودبخود متوجه نظریات پسیکانالیز شده است. پالی، بوهر و جوردن در نوشته های خود به ارتباط عمیقی که مابین کوانتوم تئوری و پسیکولوژی موجود است اشاره کرده اند. جوردن راجع به تقارن هایی که مابین فیزیک کوانتومی و روانکاوی فرویدی و حتی پاراپسیکولوژی موجود است بحث می کند.
پالی، از مقوله های کوانتومی به ایده ناخودآگاه و « آرکه تایپ های » archetype یونگ و حتی به « دریافت فراحسی » extrasnstory perception ‌می رسد. انیشتین می گوید:‌ برای من هیچ شکی وجود ندارد که تفکر به طور عمده در ناخودآگاه حرکت می کند، هر آنچه که مفهومی conceptual است منتج از تأمل contemplation است.
سوکال می گوید: « حتی خوانندگان غیر دانش مدار non-scientist ما از خود سؤال خواهند کرد که آخر چگونه ممکن است ارتباطی بین تئوری کوانتومی و روانکاوی ژک لکان وجود داشته باشد؟ ». در واقع باید این جمله سوکال را به این صورت اصلاح کرد که اگر تعجبی باشد باید از جانب همین غیر دانش مدارها باشد و گرنه برای یک غول فیزیک مثل بوهر که از بنیانگذاران « فلسفه مکملی » complementarity است چنین چیزی یک امر بدیهی است. فلسفه ی مکملی به طور ساده به این معناست که علم دیگر نمی تواند خود را بی نیاز از آنچه به طور کلی فرهنگ بشری را تشکیل می دهد بداند. علم جدا از فلسفه، هنر، مذهب و آنچه خلاقیت بشری ایجاد کرده است وجود خارجی نخواهد داشت.
فلسفه مکملی به این معناست که احساس و هیجان مکمل منطق و عقل است و فرهنگهای مختلف مکمل یکدیگرند. با چنین تعاریفی چگونه ممکن است یک شاخه از علم خود را از شاخه دیگر بی نیاز بداند؟ بوهر می گوید: « روانشناسی از این نظر متفاوت است که به روابط متقابلی وابسته است که بر پایه وحدت خودآگاهی قرار دارند و از این نظر مشابهت بهت انگیزی با نتایج فیزیکی کوانتوم دارند. در اینجا ما بخصوص در مورد ویژگیهای کامل شناخته شده هیجان و اراده فکر می کنیم که نمی توان آنها را با تصاویر قابل رؤیت نشان داد. بخصوص تضاد ظاهریی که بین جریان درونی مداوم تفکر بر اساس تداعی ( تفکر تداعی گرا ) از یک طرف و حفظ وحدت شخصیت از طرف دیگر وجود دارد، بسیار شبیه رابطه ای است که بین تعریف موجی حرکت ذرات مادی از یک طرف و فردیت فناناپذیر این ذرات از طرف دیگر وجود دارد ».📒
ادامه دارد...

@Kajhnegaristan

Показано 20 последних публикаций.