◀️ اکنون به مقطع حساس پختن آش نذری رسیده ایم!
✍مهدی نصیری
امروز صبح که از خواب بیدار شدم و همچنان گیج و منگ بابت مصوبه سران قوا در باره مولد سازی(بخوانید چپاول!) اموال دولتی بودم، خبر حمله پهبادی به مرکز مهمات سازی در اصفهان و چند شهر دیگر را خواندم و بلافاصله حادثه تاریخی پختن آش نذری در زمان شاه سلطان حسین صفوی برایم تداعی شد.
می گویند شاه سلطان حسین صفوی که به خاطر ضعف سیاست ورزی و محاصره در میان متملقان و چاپلوسان، هشدارهای آگاهان را در مورد ضعف حکمرانی اش نمی پذیرفت، یکباره با این خبر مواجه شد که محمود افغان وارد ایران شده و بزودی به اصفهان خواهد رسید. شاه در واکنش به یورش افغانها، علمای درباری را فراخواند و از آنان راهکار خواست.
روحانیون نیز با خشم و آزرده گی رو به سلطان کرده گفتند:
"این نابخرد خدانشناس چگونه دست به چنین گستاخی زده و جسارت دست درازی به سرزمین آقا صاحب الزمان را داشته است؟ چیزی نمی گذرد که با خواندن ورد و دعا او را دود هوا می کنیم! "
روحانیون درباری برای رونق مجلس دعا دستور پخت آشی نذری را دادند.
چیزی نگذشت که نگهبانان به شاه گفتند ، افغان ها به دروازه های اسپهان(اصفهان) نزدیک شده اند.
شاه از روحانیون دربار جویای کار نکردن دعا و آش گشت که به او پاسخ دادند:
"گمان می کنیم به هنگام پاک کردن مخلفات آش، خطایی از یکی از خادمان سر زده و بنابرین فی الفور دستور پخت آشی تازه داده شده است. "
سرانجام آش دوم نیز پخته شد اما پیش از پخش کردن آن، لشکریان افغان به اصفهان رسیده، وارد کاخ شده و سلطان را دستگیر و آش نذری را هم میان سربازان خود پخش کردند.
و جناب شاه سلطان حسین با دستان خود تاج را بر سر محمود افغان گذاشت و دخترش را هم به عقد او در آورد و سلسله صفویه به انتهای قدرت و شوکت خود رسید.
✍مهدی نصیری
امروز صبح که از خواب بیدار شدم و همچنان گیج و منگ بابت مصوبه سران قوا در باره مولد سازی(بخوانید چپاول!) اموال دولتی بودم، خبر حمله پهبادی به مرکز مهمات سازی در اصفهان و چند شهر دیگر را خواندم و بلافاصله حادثه تاریخی پختن آش نذری در زمان شاه سلطان حسین صفوی برایم تداعی شد.
می گویند شاه سلطان حسین صفوی که به خاطر ضعف سیاست ورزی و محاصره در میان متملقان و چاپلوسان، هشدارهای آگاهان را در مورد ضعف حکمرانی اش نمی پذیرفت، یکباره با این خبر مواجه شد که محمود افغان وارد ایران شده و بزودی به اصفهان خواهد رسید. شاه در واکنش به یورش افغانها، علمای درباری را فراخواند و از آنان راهکار خواست.
روحانیون نیز با خشم و آزرده گی رو به سلطان کرده گفتند:
"این نابخرد خدانشناس چگونه دست به چنین گستاخی زده و جسارت دست درازی به سرزمین آقا صاحب الزمان را داشته است؟ چیزی نمی گذرد که با خواندن ورد و دعا او را دود هوا می کنیم! "
روحانیون درباری برای رونق مجلس دعا دستور پخت آشی نذری را دادند.
چیزی نگذشت که نگهبانان به شاه گفتند ، افغان ها به دروازه های اسپهان(اصفهان) نزدیک شده اند.
شاه از روحانیون دربار جویای کار نکردن دعا و آش گشت که به او پاسخ دادند:
"گمان می کنیم به هنگام پاک کردن مخلفات آش، خطایی از یکی از خادمان سر زده و بنابرین فی الفور دستور پخت آشی تازه داده شده است. "
سرانجام آش دوم نیز پخته شد اما پیش از پخش کردن آن، لشکریان افغان به اصفهان رسیده، وارد کاخ شده و سلطان را دستگیر و آش نذری را هم میان سربازان خود پخش کردند.
و جناب شاه سلطان حسین با دستان خود تاج را بر سر محمود افغان گذاشت و دخترش را هم به عقد او در آورد و سلسله صفویه به انتهای قدرت و شوکت خود رسید.