💥#داستانک💥
◇ما فرزندان جغرافیا هستیم!
محصولِ اتفاق!
گاهی فڪر میڪنم وقتی یڪ ڪودڪ در سوئیس سراغ یخچال می رود تا شڪلات صبحانه اش را بردارد، ڪودڪی در یڪ قبیله آفریقایی با این ترس بیدار می شود ڪه نڪند امروز به وسیله مردان قبیله دیگر ڪه به دین و آیینِ آنها نیستند کُشته شود!
◆اگر در عربستان به دنیا می آمدیم احتمالاَ اسممان عبدالعزیز می شد، جوراب نمی پوشیدیم، بنز سوار می شدیم اما به زن هایمان اجازه نمی دادیم رانندگی ڪنند...!
◇اگر در جامائیڪا بودیم مسیحی می شدیم، غذاهاےتند می خوردیم، می رقصیدیم و اگر ڪسی می گفت میاے بریم شمال جوج بزنیم! نمی فهمیدیم چه می گوید!
◆اگر در دانمارڪ به دنیا می آمدیم اسطوره هایمان وایڪینگ ها بودند، پیرو ڪلیساے پروتستان می شدیم، احتمالاً به ازدواج همجنسگرایان راے می دادیم وبه جاے استاد شجریان از یورِن اینگمَن لذت می بردیم.
◇وقتی همه چیز تا این اندازه می تواند در عین سادگی، این همه پیچیده و خارج از ڪنترل ما باشد، یقه دریدن و خود را حق مطلق فرض ڪردن روے ڪره زمین چقدر واقعیت دارد؟
◆حالِ شما چطور است فرزندان جغرافیا...؟
سعی ڪن ڪسی ڪه تو را می بیند، آرزو ڪند مثل تو باشد ...
♡از ایمان سخن نگو!
بگذار از نورے ڪه بر چهره دارے، آن را احساس ڪند.
♡از عقیده برایش نگو!
بگذار با پایبندے تو آن را بپذیرد.
♡از عبادت برایش نگو!
بگذار آن را جلوے چشمش ببیند .
♡از اخلاق برایش نگو !
بگذار آن را از طریقِ مشاهده ےتو بپذیرد .
♡از تعهد برایش نگو !
بگذار مردم با اعمالِ تو خوب بودن را بشناسند.
🆔
@haftbaldt