Gooshe


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: Блоги


گوشه وب‌سایتی‌ست که از سال ۱۳۹۱ چند نفر در آن از موسیقی، فیلم، کتاب، نقاشی و شکم می‌نویسند و «پادکست هنر با گوشه» را (در یوتیوب) می‌سازند.
©بازنشر مطالب فقط با ذکر و تگ منبع:
@gooshe
https://linktr.ee/gooshe
تماس با گوشه:
✉ gooshe.net[at]gmail[dot]com

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
Блоги
Статистика
Фильтр публикаций


اینها شاید نیمی از ترجمه‌های #بیژن_اشتری (۱۴۰۴-۱۳۳۹) باشد. مترجم و نویسنده ای که اسم و امضایش پای هر کتابی بود، می‌شد فهمید، نامی از خودکامه‌ای در جهان را در خود دارد؛ چرا باید بیش از دو دهه زندگی و عمر و جوانی را بگذاری برای شناساندن پوچی، بلاهت و ظلم و بیداد خودکامگان جهان؟
برای اینکه نشان دهی؛ سرنوشت همه‌شان یکی‌ست، تاریخ عادل‌ترین قاضی جهان است و ظلم پابرجا نمی‌ماند.
@golshe

2.9k 1 91 6 113

بیژن اشتری (۱۴۰۴-۱۳۳۹)، مترجمی بود که عمیقاً اعتقاد داشت: «اگر نمی‌توانی با استبداد بجنگی، دست‌کم در دروغ‌‌ها و فریب‌های دولتی مشارکت نکن و بگذار حکومت بدون حضور تو کارش را انجام دهد.*»

خودش، نه مشارکت می‌کرد و نه سکوت، نه می‌نشست تا بگذرد، نه خنثی و بی‌کار و در کنار می‌ماند، نه اجازه می‌داد بی‌انگیزگی، نومیدی و افسردگی بر وجودش چیره شود و نه اهل معامله و شل و سفت کردن و گول‌زدن خود در موقعیت‌های وسوسه‌کننده بود تا منفعتی نصیبش شود.
#بیژن_اشتری بیش از دو دهه از زندگی‌اش را گذاشت و درباره استبداد، خفقان، کمونیسم، اختناق و چگونه زندگی‌کردن و تاب آوردن در عصر ظلمت پژوهش و ترجمه کرد و نوشت و نوشت؛ از شوروی تا کوبا، از اروپای شرقی تا آفریقا...
آنقدر ترجمه کرد و هدفمند و هدفدار نوشت و خواند و گفت، تا آثارش به مؤثرترین و ماندگارترین و معتبرترین منبع و منشا بررسی ظلم و جنایت و استبداد خودکامه‌گان تاریخ در کشور خودش، تبدیل شد؛ در کشور خودش به آزادی‌خواهی در تاریکی استبداد تبدیل شد که با ادبیات به جنگ استبداد رفته بود و راهش، هدفش، منش و مرام و مسیرش نشان می‌داد که حاضر نمی‌شد، در دروغ‌ها و فریب‌های سیستماتیک مشارکت کند، چون معتقد بود: «از هرجایی که بوی فریب و دروغ می‌آید، باید فاصله گرفت تا دروغ بمیرد.**»
✍️#گوشه
@gooshe

* نقل‌قولی از الکساندر سولژنیتسین، نویسنده روسی که به خاطر افشای جنایت‌‌های #استالین در کتابش، ۲۰سال به سیبری تبعید شد.
** نقل‌قولی از #واتسلاو_هاول، اولین رئیس‌جمهور جمهوری چک پس از رهایی از اشغال شوروی

4.4k 1 167 5 108

«اولین‌بار دسیکا رو سال ۱۹۴۸ دیدم. از مدرسه برمی‌گشتم و یک ماشین تعقیبم می‌کرد. ترسیدم و به سمت خونه دویدم. فردای اون روز، دسیکا توی محله ما تست بازیگری می‌گرفت. پنج‌هزار بچه از تمام ایتالیا اومده بودند. اومد جلوی من و گفت: خودشه!
من نرفته بودم که تست بدم ولی پافشاری می‌کرد که این بچه خود خودشه. اون موقع انزو شیروزیگو انتخاب شده بود. یک ماه به هر دومون این نقش رو داد و صحنه‌های خودمون رو جدا بازی می‌‌کردیم ولی آخرش من رو انتخاب کرد و به انزو یک دوچرخه هدیه دادن و ردش کردن. اما من بودم که دوچرخه رو می‌خواستم، به جاش منو نگه داشتند و شدم بازیگر دزد دوچرخه.
شاید #دسیکا حالت نگاه‌کردن منو دوست داشت، چون همیشه می‌گفت این برای انتخاب بازیگر خیلی مهمه، ولی کارگردان‌ها همیشه دست روی یکی می‌گذارن و می‌گن این خودشه. به نظرم دسیکا منو انتخاب کرد چون آدم معمولی بودم. معمولی مثل چیزهای دیگه توی فیلمش.»
#انزو_استایولا (۲۰۲۵-۱۹۳۵) بازیگر نقش پسربچه در فیلم #دزدان_دوچرخه ساخته #ویتوریو_دسیکا، سال ۱۹۴۸ با چهره‌ای معصوم و نگاهی غمگین که به یکی از تأثیرگذارترین نقش‌های تاریخ سینما تبدیل شد.
@gooshe
*Enzo Staiola (1939-2025)

2k 0 40 1 33

جانی کش، خواننده، نوازنده و ترانه‌سرای آمریکایی، دلش با فرودستان، رانده‌شده‌‌ها، کم‌درآمدها، زندانی‌ها و سربازها بود و می‌گفت به جای قضاوت، صدای آنهاست و با آنهاست؛ برای همین ترانه «۲۵ دقیقه مانده» درباره یک زندانی در آستانه اعدام را در زندان فولسام در کالیفرنیا برای زندانیان اجرا کرد، سال ۱۹۶۸؛ سالی که بیشتر آدم‌ها می‌خواستند دنیا را نجات دهند و او فکر می‌کرد چطور می‌توان فقط یک آدم را نجات داد یا یک آدم را به زندگی امیدوار کرد:

دارن داربست چوبه‌دار رو بیرون سلولم می‌سازن
۲۵ دقیقه مونده
تمام شهر منتظره تا فریادم رو بشنوه
۲۴ دقیقه مونده
برای آخرین غذا یک‌ مشت لوبیا دادن
۲۳ دقیقه مونده
ولی هیچ‌کس نپرسید حالم چطوره
۲۲ دقیقه مونده
برای فرماندار و تمام اون جماعت پیام فرستادم
۲۱ دقیقه مونده
شهردار رو هم خواستم ولی رفته ناهار
۲۰ دقیقه مونده
کلانتر گفت: پسر، من تماشات می‌کنم که چطور می‌میری
۱۹ دقیقه مونده
ویدیو: اجرای زنده ۲۵دقیقه مانده، سروده #شل_سیلوراستاین در برنامه تلویزیونی #جانی_کش و همینطور انیمیشنی که براساس ترانه ساخته شد.

🎬 25 Minutes To Go, Johnny Cash, Live on The Johnny Cash Show.
@gooshe
🔗 یوتیوب


وقتی در سال ۱۹۷۸، مئیر زارکی (زارچی)، کارگردان فلسطینی- اسرائیلی-آمریکایی، فیلم «به گورت تُف می‌کنم» را ساخت، به شدت از او انتقاد شد؛ او داستان زن نویسنده‌ مستقلِ زیبایی را روایت کرده بود که روزی در طبیعت، چهار مرد به او تجاوز می‌کنند.
صحنه‌‌های تکان‌دهنده‌ای در این فیلم نشان داده شد از لحظه‌های تجاوز و زنی که تا آخر عمر به خاطر این تجربه خود را نابودشده و تباه می‌دید و آرام نمی‌گرفت.

فیلم به خاطر محتوا، به ویژه نمایش خشونت، جنجال‌برانگیز شد و اکران آن در برخی کشورها ممنوع شد.
بخش زیادی از انتقادها به این بود که چرا زن پس از تجاوز چنین ترسناک و خشن و بی‌رحم شده و چنان وحشیانه سراغ تک‌تک متجاوزان می‌رود.
فیلم از لحاظ سینمایی و هنری ویژگی خاصی نداشت و منتقدان از آن استقبالی نکردند و طرفداری بین اهالی سینما نداشت، اما کارگردان می‌گفت، بیشتر این انتقادها به این دلیل است که وحشت تجاوز را آشکار می‌کند و با روایت انتقام، حس توانمندسازی زنی را نشان می‌دهد که بیشتر مردها دوست ندارند، بپذیرند ممکن است پس از تجاوز در زنان شکل بگیرد.
فیلم پس از مدتی به اثری کالت کلاسیک و فیلمی قابل اعتنا بین طرفداران حقوق زنان تبدیل شد و بحث‌هایی را در مورد خشونت و انتقام زنان از متجاوزان برانگیخت.
پس آن چند دنباله تا همین چند سال پیش بر فیلم ساخته شد که داستان این تجاوز را بارها تکرار و مرور می‌کرد و آنچه زن پس از این تجربه حتی در میانسالی و کهنسالی تجربه می‌کند.

نقش زن قربانی تجاوز در این فیلم را کامیل کیتون بازی کرد؛ نوه #باستر_کیتون و از همان سال تا امروز از او به این عنوان یاد می‌شود: «همون که نقش جسورانه روی قبرت تُف می‌کنم رو بازی کرده.»
✍️#گوشه
فیلم: به گورت تف می‌کنم، ساخته #مئیر_زارکی، سال ۱۹۷۸
🎬 I Spit on Your Grave, Meir Zarchi, 1978
@gooshe

🔗 مستند گوشه درباره باستر کیتون

🔗 لینک کانال یوتیوب گوشه و مستندهایش درباره هنرمندان نوگرا

2.5k 0 64 11 33

فیلم: به گورت تف می‌کنم، ساخته #مئیر_زارکی (زارچی)، ۱۹۷۸؛ درباره تغییر و فروپاشی باورنکردنی زنی پس از تجربه تجاوز گروهی.

🎬 I Spit on Your Grave, Meir Zarchi, 1978
@gooshe

🔗 لینک فرسته متن درباره این فیلم


‌امروز اگر چیزکی از محیط‌زیست این سرزمین باقی مانده، شاید ریشه‌هایش در اشتیاق و شفقت و جان‌فشانی نخستین رئیس سازمان حفاظت محیط‌زیست کشورمان باشد؛ اسکندر فیروز که مفهومی عمیق ساخت از محیط‌زیست در ایرانِ دهه چهل خورشیدی، زمانی که در بسیاری از کشورها هنوز چنین مفهومی شکل نگرفته بود.
برای شکار و آلودگی و برداشت از محیط‌زیست و اساسا رفتار با محیط‌زیست قانون‌گذاری کرد، مناطق حفاظت‌شده را ثبت کرد، برای بیابان‌زدایی تلاش کرد، برخی از تالاب‌های ایران را در جهان ثبت و نام ایران را در «کنوانسیون رامسر» جهانی کرد.
اما با وجود تمام خدمت‌های بی‌سابقه‌اش در منطقه و حتی در جهان، سال ۵۷ به اعدام محکوم شد؛ محیط‌زیستی که او جوانی و اعتبار و زندگی و عشقش را برای آن گذاشته بود، از دید مسئولانِ انقلابی چیزی اشرافی و بیهوده و بی‌ثمر و الکی بود و اسراف و وقت هدردادن.

#اسکندر_فیروز از اعدام نجات یافت و نزدیک به هفت‌سال در زندان ماند، زندگی، خانه و تمام دارایی‌اش مصادره شد، خودش و همسرش همه‌جوره تحقیر شدند، همه‌جور آزار را لمس کرد و در حالیکه می‌توانست ایران را ترک کند، ماند، چون جانش به دریاچه پریشان و ارومیه بسته بود و قلبش برای بیابان‌ها و جنگل‌های ایران می‌تپید.
ماند و پس از آزادی سه کتاب نوشت، به زبان فارسی و انگلیسی درباره گونه‌‌های جانوری و گیاهی این سرزمین، برای شناساندن محیط‌زیست ایران به مردم خودش و جهان تا با وجود بسته‌بودن دست‌هایش با آن کوه تجربه و قلب پرشور و رانده‌شدن از طرف مسئولان در این چهار دهه، باز هم به سرزمینش خدمت کند: «اینها که مرا قبول ندارند و نمی‌دانند من چقدر شیفته و عاشق کشورم هستم، ولی خودم که می‌دانم تا چه حد این سرزمین را دوست دارم.»
✍️#گوشه
@gooshe
🎬 فیلم: #مستند «یک ساعت از یک عمر»، ساخته #رخشان_بنی‌اعتماد، سال ۱۳۹۳؛ درباره #اسکندر_فیروز (۱۳۹۸-۱۳۰۵)


#روز_جهانی_محیط_زیست

🔗 لینک کانال یوتیوب گوشه و مستندهایش


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
نقاشی‌های کودکانه کلاس نقاشی کتابخانه پارک نیاوران در سال ۱۳۵۳، دستمایه و موضوع انیمیشن نورالدین زرین‌کلک شد که تازه از خارج برگشته بود و می‌خواست انیمیشن‌سازی را در ایران به شکل حرفه‌ای و جدی دنبال کند.
تا پیش از آن بیشتر در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در کار تصویرسازی کتاب کودک بود. کانون او را به بلژیک فرستاده بود تا در دانشگاه در رشته انیمیشن درس بخواند و با دست پر برگردد.

«اتل متل توتوله» اولین #انیمیشن او پس از تحصیل در این رشته و بازگشت به ایران است که در حقیقت از همان جایی برآمده که به آن تعلق داشت؛ تصویرسازی برای کودکان.

همه‌چیز این انیمیشن کوتاه چهار دقیقه‌ای، دلنشین است؛‌ از نقاشی‌های کودکانه ساده و بی‌ریا تا صدای شیرین کودکی که اتل‌متل را می‌خواند.

انیمیشن: اتل متل توتوله، ساخته #نورالدین_زرین_کلک، سال ۱۳۵۳
@gooshe

🔗 لینک کانال یوتیوب گوشه و مستندهایش درباره هنرمندان نوگرا


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
#سرگئی_راخمانینف، آهنگساز روسی، پس از اجرای سمفونی یکم، سال ۱۸۹۷ افسرده شد. مردم استقبالی نکردند و او خود را شکست‌خورده حس می‌کرد. نقدها و واکنش‌ها، اعتماد به نفسش را از بین برد.
در «خاطرات راخمانینف» گفته:
«بعد از اجرای ناموفق سمفونی یکم در سن‌پترزبرگ، به عنوان انسانی تغییریافته به مسکو برگشتم. حسی کرخت‌کننده به سراغم آمد و احساساتم را فلج کرد. روزهایم در حالی که روی مبل دراز کشیده بودم و بر زندگی ویران‌شده‌ام افسوس می‌خوردم، سپری می‌شد.»
پیش روانشناس رفت، برای درمان به هیپنوتیزم و مدیتیشن پناه برد. سه‌سال بعد موفق شد آهنگی تازه بنویسد و دوباره پس از اجرا، شادمانی را حس کرد.
آن اثر که در تاریخ موسیقی جایگاه ویژه‌ای یافت، «کنسرتو پیانو شماره دو» بود که #راخمانینف به روانشناسش تقدیم کرد.
این یکی از بهترین اجراهای این اثر است (۴۰دقیقه)، اما خاتیا بونیاتیشْویلی، پیانونواز گرجی- فرانسوی هم یکی از بهترین نوازندگان آن در دنیاست.

🎼 کنسرتو پیانو شماره دو در دو مینور (اپوس ۱۸)
🎼 سرگئی راخمانینف 
🎹 پیانوخاتیا بونیاتیشْویلی

🎼 Rachmaninoff: Piano Concerto No.2 in C Minor, Op.18
🎹 Khatia Buniatishvili, 2017
@gooshe

4.3k 1 142 2 43

Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
🎼 والس ایرانی، شماره دو
🎶 آهنگساز: #مهین_زرین_پنجه (۱۴۰۴-۱۳۱۶)
اسپانیا، مادرید، ۲۰۱۴

🎼 Persian Waltz N.2
🎼 Mahin Zarinpanjeh
🎶 Orchestration by Juan Manuel Alonso, Orquesta de Cámara Carlos III
2014, Madrid
@gooshe

🔗 لینک کانال یوتیوب گوشه

3.7k 1 132 3 63

مگر ما چند نوازنده، آهنگساز و موسیقی‌دان داریم در این سرزمین، از نسلی ریشه‌دار و کهنه‌کار با پنجه‌های زرین که موسیقی را نسل به نسل، میراث خانواده کرده باشند و این مشعل را با این مشقت و قحطی فرهنگی اصیل و پرمایه روشن نگه داشته باشند؟ مگر چند موسیقی‌دان از میان آنها از زنان این خاک و بوم بوده‌اند که از سد عرف و سنت و عادت و تبعیض و جنسیت گذر کرده و جهانی شده باشند؟
چند پیانونواز مطرح جهانی و آهنگساز بین‌المللی داریم مثل مهین زرین‌پنجه، با پدری (نصرالله زرین‌پنجه) که هنوز سبک و روش و آهنگسازیش در تار و سه‌تار تدریس می‌شود و مادری (صفیه یگانه) تنبک‌نواز و تارنواز که پیش از به دنیاآمدن، او را با موسیقی، همدم و هماهنگ کرده باشد؟
#مهین_زرین_پنجه، ۴۶سال پیش مثل ده‌ها نوازنده و خواننده و آهنگساز دیگر، ترک وطن کرد. شاگرد #ابوالحسن_صبا و #جواد_معروفی و حسین تهرانی، با سال‌ها تجربه تک‌نوازی پیانو در ارکسترها، پس از راه‌اندازی ارکستر بانوان، با تکنیک شخصی‌ ویژه‌اش در نواختن و آهنگسازی بدیع در ترکیب موسیقی ایرانی و غربی، گفته بعد از سال ۵۷، دلتنگ و دلسرد و آواره، خودش را سرگردان بین فرانسه و بریتانیا و آمریکا می‌دیده. نمی‌توانسته در شمایل زنی آهنگساز و نوازنده پس از انقلاب در ایران کار کند، ولی بیرون از ایران، در تمام سال‌های غربت، با آن همه اثری که در ارکسترهای دنیا ضبط و اجرا کرده، همیشه خودش را از خودش جدا می‌دیده.
از ایران رفته بود ولی با آرزوی اجرا و کار در ایران، #والس_ایرانی می‌ساخت و رقص ایرانی با ساز غربی در آمریکا و اروپا ضبط می‌کرد با ارکسترهای کشورهایی غیر از ایران؛ با ترکیب سازهای سرزمین خودش و غرب، با آرزوی انجام همین کار در وطن خودش.
نتوانست ولی دست‌کم به بخشی از آرزویش رسید: سال‌های آخر عمر را در ایران گذراند و شبی به یاد استادش جواد معروفی، پس از پایان مراسم رونمایی از آلبومی (با یادش، پویان آزاده)، در حالیکه همان لحظه هم اجازه نداشت ساز بزند، به شکل غیررسمی، مختصر و کوتاه، پیانو نواخت.
✍️#گوشه
@gooshe.

ویدیو: بخش‌هایی از مصاحبه‌ها و پشت‌صحنه‌های ساخت #والس و رقص ایرانی که مهین زرین‌پنجه (۱۴۰۴-۱۳۱۶) آهنگسازی کرد و همینطور اجرای کوتاه غیررسمی او در پایان نشستی در تهران، درحالیکه مسئولان اجازه نداده بودند، پیانو بنوازد و با اصرار دوستان و شاگردان پشت پیانو نشست.
قسمت‌‌هایی از ویدیوها: عباس حجت‌پناه و بهنام آقازاده
@gooshe

🔗 لینک کانال یوتیوب گوشه و مستندهایش درباره هنرمندان نوگرا


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
ژیگا ورتوف، مستندساز اوکراینی_روسی (۱۹۵۴-۱۸۹۶) با روشی زیرکانه در #مستند «سه ترانه برای لنین» یک دهه پس از مرگ او نشان داد، مفهوم آزادی در دوره کمونیستی او چه بود؛ نمایش زنان ازبک مسلمان که مجبور بودند چهره و موی خود را بپوشانند و اجازه تحصیل نداشتند، اما با انقلاب روسیه و روی کار آمدن لنین، علاوه بر کار (اجباری) در مزرعه پنبه و گندم، سواددار شده‌اند، مدرسه می‌روند، مطالعه دارند و کار علمی می‌کنند و دانشگاه و مدرسه را تجربه می‌کنند.
او در واقع می‌خواست آزادی زن‌های مسلمان را بعد از #لنین نمایش دهد ولی در حقیقت نشان می‌داد زنان دیگر به هیچ‌وجه اجازه ندارند طبق پوشش مذهبی و عرفی و خانوادگی خودشان در جامعه حاضر شوند یا خود را متعلق به دین و آیینی خاص بدانند.
درواقع مجبور بودند آنطوری باشند که نظام کمونیستی از آنها می‌خواهد، مثل همه، برابر، یک‌دست، یک‌جور، ولی به نام آزادی کمونیستی.

🎬 Three Songs About Lenin, Dziga Vertov, 1934.
@gooshe

🔗 لینک کانال یوتیوب گوشه

3k 0 75 1 31

بتهوون در تمام زندگی هنری‌اش، فقط یک اپرا خلق کرد: فیدلیو (Fidelio)؛ داستان زن جوانی که برای نجات شوهر زندانی‌اش، خود را به شکل مردی به نام فیدِلیو درمی‌آورد و به زندان نفوذ می‌کند، کار می‌کند، رنج می‌کشد و عشق و شور او بر سیاستمداران فاسد آن روزگار پیروز می‌شود.
اثری به شدت سیاسی و اجتماعی و تکان‌دهنده که نخستین‌بار در سال ۱۸۰۵ بعد از چندبار بازنویسی #بتهوون، اجرا شد.

گرچه بتهوون در بقیه قالب‌های موسیقی از سمفونی و سونات تا کوارتت زهی و کنسرتو بسیار فعال بود، اما در زمینه #اپرا تنها به همین یک اثر سیاسی و عظیم بسنده کرد.

اجرای اپرای «فیدلیو» بتهوون در طول تاریخ با تفسیرهای گوناگونی مواجه بوده و بین ده‌ها اجرا آنها که #دنیل_بارنبویم رهبری کرده، عجیب، گیرا و تکان‌دهنده‌‌تر هستند؛ اجرای پرانرژی و دراماتیک با کیفیت و تفسیر مدرن از اپرا را به او لقب داده‌اند و بعد از او بنا به بعضی رتبه‌بندی‌ها، این اجرا به رهبری #لئونارد_برنستاین با تفسیر احساسی و انسانی‌اش در صدر است.
✍️#گوشه
@gooshe
🔗 لینک کانال یوتیوب گوشه


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
برژتیسلاو پویار، کارگردان و انیماتور مشهور چِکی، در دهه ۶۰ میلادی، در انیمیشن بامزه پر از آگاهی‌اش به شکل سرگرم‌کننده‌ای به عادت نگاه‌کردن آدم‌ها قبل از جهش ذهنی یا تغییر رفتاری می‌پردازد.
چیزی که او نشان می‌دهد، شخصیت کوچک درون هر یک از ماست، شخصیت محتاطی که همه می‌شناسیم، که برای دور نگه داشتن ما از دردسر به شکست‌خوردن فکر می‌کند و نمی‌خواهد از منطقه امن خودش بیرون بیاید.
آیا درمانی برای این اکراه و فرار از مواجهه با زندگی و تغییر و خطر وجود دارد؟ 
پویار در این #انیمیشن کوتاه به نام «دیدن یا ندیدن» نشان می‌دهد که وجود دارد و نشان می‌دهد چگونه بدترین ترس‌های آدم ناگهان احمقانه و بی‌دلیل به نظر می‌رسد.
این انیمیشن نوآورانه که کاوشی در مورد ترس است، دانشمندی را نشان می‌دهد که با اختراعی به آدم‌ها اجازه می‌دهد واقعیت را ببینند به جای درک و برداشت اشتباه ذهنی. این روش، ترس را کمتر طاقت‌فرسا و غلبه بر آن را آسان‌تر می‌کند و خود ترس را خنده‌دار نشان می‌دهد.
درواقع در دهه ۱۹۶۰ او به کودکان آموزش داده بود، زندگی واقعی را چطور ببینند.
@gooshe

🎬 To See or Not to See, Břetislav Pojar, 1969

🔗 لینک کانال یوتیوب گوشه


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
#ادگار_آلن_پو، نویسنده نوگرای آمریکایی، ۱۸۶سال پیش داستانی نوشت به نام زوال خاندان آشِر؛ داستانی ترسناک که جلوتر از زمان خودش بود و روحش هم خبر نداشت، یکی دو قرن بعد، موضوع فیلم‌های نوآورانه می‌شود.
راوی داستان، پس از دریافت نامه‌‌ای از رودریک آشر، دوست دوران کودکی به دیدنش می‌رود. دوستش بیمار است و دچار اضطراب و حساسیت به نور، صدا شده‌. راوی متوجه می‌شود که مادلین، خواهر دوقلوی رودریک هم بیمار است و در حالتی شبیه به مرده به سر می‌برد. او شاهد فروپاشیدن این خانه و خاندان است.

#جیمز_سیبلی_واتسن و #ملویل_وبر در سال ۱۹۲۸، از نخستین فیلمسازانی بودند که در #سینمای_صامت فیلم کوتاهی به نام داستان ادگار آلن پو ساختند که بی‌نهایت پیشرو و نوآورانه بود با امکانات حداقلی آن روزگار. هم‌زمان با آنها #ژان_اپستاین، فیلمساز لهستانی-فرانسوی در پاریس برداشت دیگری از همین داستان را ساخت در حالی که #لوئیس_بونوئل، دستیارش بود و شیفته نقدهای ادبی و سینمایی اپستاین.
✍️#گوشه
@gooshe

🎬 The Fall of the House of Usher, James Sibley Watson&Melville Webber, 1928, Adaptation of the 1839 The Fall of the House of Usher by Edgar Allan Poe.


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
#ژرژ_باتای، فیلسوف و نویسنده فرانسوی گفته، نخستین مشخصه قدرت فاشیستی، بنیان مذهبی و نظامی آن است و این دو از هم جدایی‌ناپذیرند.
رژیم‌های تمامیت‌خواه اغلب از شهروندان خود فداکاری‌های قابل توجهی می‌‌خواهند؛ تن‌دادن به محدودیت آزادی یا تحمل سختی یا خشونت‌ورزیدن به دیگری و این را تا حد دین و مذهب برای مردم مقدس می‌کنند.
این نظام‌‌ها وعده یک آرمان‌شهر، یک جامعه کامل، بهشت و خِیری والاتر را می‌دهند.
با نمایش این چیزها، مردم را تشویق می‌کنند تا سختی‌ها را تحمل کنند و اقتدار و سختگیری و خشونت را بپذیرند. از دید آنها چشم‌انداز یک بهشت در آینده می‌تواند حس هدف مشترک و هویت جمعی ایجاد کند و ترس به وجود می‌آورد در برابر نافرمانی و نه‌گفتن به خشونت و زور.
با کنترل روایت آینده، رهبران خودکامه می‌توانند قدرت را حفظ کنند. ساختن #بهشت فرضی که هیچ‌کسی ندیده و آینده‌ آرمانی، ابزاری برای کنترل جامعه است، به اطاعت پاداش می‌دهد و مخالفت و مخالف را مانعی برای پیشرفت به سوی بهشت می‌داند؛ چون بهشت وعده‌داده شده چه در آسمان، چه روی زمین، مانع زیر سؤال‌بردن سیاست‌های رهبران اقتدارگر می‌شود.
✍️#گوشه
@gooshe
🎬 Cremator, Juray Herz, 1969


«همچنان بهار است، بهار پایدار. ولی در دلم همچنان خزان است. نمی‌‌توانم بر پریشانی روحی خودم غلبه کنم، نمی‌‌توانم زمام درونم را به دست بگیرم و خودم را راه ببرم، سکندری می‌خورم و روحم مثل آبی در ظرفی شکسته می‌‌ریزد و پخش می‌‌شود...
نگرانی ته دلم چنبر زده و خوابیده. سعی می‌کنم بیدارش نکنم، با فکر بیدار می‌شود، تا فکرش را بکنی دهنش را باز می‌کند و می‌خواهد آدم را ببلعد. مثل موشی، ماری، خزنده‌ای است که در گوشه اتاق کنارِ فرشْ توی‌ سوراخش تپیده ولی به کمترین نوری، صدایی بیدار می‌شود. نمی‌دانم از چیست، غربت، بی‌پناهی و سرگردانی؟ از پاهایی که توی خاک خودش نیست، روی خاک دیگران لغزان است؟
... مثل سَروی برهنه از روح خودم خالی شده‌ام. آن را، این کوله‌بار سنگین را به زمین نهاده‌ام. از آنکه بودم دورافتاده‌ام. انبانی از مشتی خاطره، یادهای ساکن گذشته، صورت شهرها و دشت‌هایی در خیال...
در دلم چیزی ویران شده، چیزی که نمی‌دانم چیست، و اضطراب و دلشوره، مثل مهی در ته دره‌ای بی‌‌آفتاب جایش را گرفته. باید خودم را بالا بکشم. به سوی روشنایی سبز و چشم‌اندازهای دور.»

✍️ روزها در راه، #شاهرخ_مسکوب
🎨نقاشی: #پروانه_اعتمادی
@gooshe


داستان زنی باهوش، شیفته هنر و در پی رشد، گرفتار در ازدواجی سنتی و بی‌عشق با مردی که چیزی نمی‌‌خواهد جز سرکوبی و سرخوردگی او. اما زن باید برخیزد و در مقابل این ظلم، حرکتی کند.

زمانی که مادام بودوی خندان (لبخند مادام بودو) در #سینمای_صامت دهه ۲۰ میلادی نمایش داده شد، کسی نمی‌دانست فیلمسازی بلند شده و در میان آن همه کمدیِ بزن و بکوب خنده‌آور یا داستان‌های رمانتیک صامت، اولین فیلم فمینیستی تاریخ سینما را ساخته است.
مادام بودو، زندانی‌ست در خانه‌ خودش، در دام ازدواجی ناخوشایند، در شهری سنتی و مذهبی.
مادام بودو نمی‌تواند در این خانه بدون تمسخرشدن، مطالعه‌ کند، نمی‌تواند پیانو بنوازد و تمرین کند بدون مزاحمت و آزار از طرف همسر، نمی‌تواند برای خودش، لحظه‌ای وقت بگذراند بدون جنجال و شکایت شوهر... زندگی همانقدر که در این خانه سخت است در جامعه و بین مردان و زنان سنتی هم دشوار است.
پس مادام بودو به رؤیا پناه می‌برد و سعی می‌کند در این دنیای ذهنی راهی پیدا کند برای بیرون آمدن از این ظلمت.

ژرمن دولاک، از معدود زنان فیلمساز دوران سینمای صامت، منتقد فیلم، نظریه‌پرداز فیلم و روزنامه‌نگار و عکاسی بود که این دردها را خود لمس کرده بود.

ژرمن دولاک را نخستین فیلمساز فمینیست و از چهره‌های کلیدی در توسعه سینمای آوانگارد فرانسه در دهه ۲۰ میلادی می‌دانند که در شکل‌گیری سینمای سورئال نقش اساسی داشت. او رؤیاهایش را در سینما می‌ساخت. همانطور که گفته بود: «چه چیزی فعال‌تر از زندگی روان است؟ واکنش‌های آدم، برداشت‌های چندگانه‌، جوش و خروش‌ها، رؤیاها یا خاطرات؟ زمان آن رسیده که در سکوت به آواز خودمان گوش کنیم.»

فیلم: (فرسته بالا) مادام بودو خندان، (لبخند مادام بودو)، ساخته #ژرمن_دولاک، ۱۹۲۳، براساس نمایشنامه‌ای به همین نام.

Movie: La Souriante Madame Beudet (The Smiling Madame Beudet), Germaine Dulac, 1923
@gooshe

🔗 لینک کانال یوتیوب گوشه و مستندهایش درباره هنرمندان نوگرا و نه‌گو


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
فیلم: بخش‌هایی از مادام بودو خندان (لبخند مادام بودو)، ساخته #ژرمن_دولاک، سال ۱۹۲۳، بر اساس نمایشنامه‌ای به همین نام؛ داستان زنی گیرکرده در ازدواجی دردناک و تاریک و بی‌امید.
اولین فیلم فمینیستی تاریخ سینما؛ #سینمای_صامت و از مهم‌ترین فیلم‌هایی که جامعه فرانسه و نهاد خانواده را زیر سؤال برد.

Movie: La Souriante Madame Beudet (The Smiling Madame Beudet), Germaine Dulac, 1923
@gooshe



Показано 20 последних публикаций.