Фильтр публикаций


Репост из: بی دی اس ام
نظر مثبتتون جهت دیدن اولین پست ما در اینستاگرام چیه

🆔 : @persian_3x

750 0 0 58 18

چالش تموم شد و جالبه مستری شرکت نکرد😂

فردا مسترارو کلا از چالشا حذف کردم نگید عه چرا😕

🆔 : @deathrom

2k 0 0 192 12

خوب دوستان هر اومدنی یه رفتنی داره

منم درگیریا زندگیم بشدت زیاد شده حال کردم کنارتون بودم

هرکس ب اسم یا مشخصات یا اکانت من اومد بهش اعتماد نکنین

بای بای

🆔 : @deathrom

4.7k 0 19 729 64

Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
🆔 : @deathrom

4.4k 0 15 60 11


4.1k 0 21 124 24

#اسارت_پاییز
#پارت_۵
رخساره :
روی تخت بودم چشمام به پنجره اتاق خیره بود ولی فکرم جای دیگر بود باغِ پوشیده از برف بود
هر کس به طرفی میدوید و همه در تکاپو بودند
شلوغی دوست داشتم
نگاه کردن به ادما رو دوست داشتم احساس زندگی میداد بهم
چیزی ک در خودم نمیدیدم
به پنجره نزدیک شدم
لب پنجره نشستم ارتفاع زیادی داشت اما قرار نبود ک بپرم فقط نشستم و به برف هایی ک روی زمین فرود میومد خیره شدم
ثریا خواب بود چند روزی بود ک سرما خورده بود و شدیدا حالش بد بود پس خیلی نمیتونست این طرف و آن طرف بپره و شلوغ کنه دلش گرفته بود جدیدا ی جور عجیبی شده بود ک نمیتونستم بفهممش زیادی حالش بد بود چرا خوب نمیشد؟

شروع کردم خاطراتم مینویسم از زمانی ک به بیمارستان اومدم  نصف بیشتر اتفاقات نوشتم. ب. این فکر میکنم ک شاید ی روزی کسی خوندش
هر چند ک مطمئن نیستم کسی بخواد خاطرات منو بخونه
اما ارومم میکنه
این روزا حس عجیبی در خودم حس میکنم ک منو کمی میترسونه
دیروز ک برای صرف غذا ب سالن غذا خوری رفته بودم
اتفاقی چای داغ  روی دستم برگشت و من خشک شدم
احساس درد میکردم
پوستم گز گز میکرد ولی نمیخواستم کاری کنم و میخواستم آون درد رو حس کنم
به اینکه درد بکشم نیاز داشتم
بعضی شبا خواب های عجیبی  میبینم
خوابی ک اصلا جالب نیست
گاهی
سکسی خشن با گرگ سیاهی که هیچ لذتی هم برام نداره
  فقط درد، درد ودرد
بعضی شبای دیگه خواب میبینم آون گرگ رو کشتم
و بعضی شبای دیگه آون گرگ به من حمله میکنه و منو از پای در میاره
و آون قدر این چرخه تکرار میشه ک از تهوع بالا بیارم
لرزم بدی تنمو گرفت
پنجره رو بستم از اتاق خارج شدم
پالتو کوتاه صورتی مو پوشیدم به باغ رفتم هنوز برف میبارید کسی توی باغ نبود اروم اروم توی برف ها پا گذاشتم
سرد بود
ولی خوب بود
ذهنم خنک میشد
از درون میسوختم انگار
از لا به لای بوته های گل سرخ رد شدم نمیدونم چرا یخ نزده بودن
نمیدونم این موهبت بود یا نفرین اما موقع راه رفتن پاهام صدا نمیداد
و خیلی  وقتها چیزایی ک نباید میدیدم رو میدیدم
دو راه داشتم یا بمونم و نگاه کنم و اگر حالم بد شد حق اعتراض نداشته باشم
یا راهمو بگیرم برگردم به اتاقم
ولی
از کنجکاوی داشتم خفه میشدم
اروم برگ های انجیر کنار زدم در حدی ک بیینم چه خبره
این بار هم گربه نبود
همون پرستار بخش A بود ولی مردی ک باهاش بود نمیشناختم
و همین باعث تعجبم شده بود
اخه چطور ممکن بود همزمان با دو نفر باشی اونم از خارج بیمارستان کسی رو بیاری ک از کارکنان بیمارستان نیست
خب تو خونتون اینکار کنید ....
در حال کنکاش توی ذهنم  بودم ک با ضربه ایی ک مرد به باسن پرستار زد خشک شدم و در کمال تعجب پرستار هیچ واکنش بدی نداشت خیلیم خوشش اومد
اما من حس کردم درد داره
بازم آون کار تکرار کرد
و باز هم هیچ واکنشی به همراه  نداشت
عجیب بود برام
باسنش سرخ شده بود
هوا سرد بود
برف اروم روی پوست سرخش فرود میومد
کمی بیشتر دقت کردم دست هاش با طناب کوتاهی  به هم بسته شده بود کاملا مشخص بود اما من در وهله اول ندیده بودمش
گیج شدم و هیچ ایده ایی نداشتم ک چه اتفاقی داره میفته  بیشتر دقت کردم شاید چیزی متوجه بشم
مرد بی وقفه روی باسن زن میکوبید و کمی بعد از لذت پاهاش شروع ب لرزیدن کرد و اروم شد
هم کنجکاو بودم بقیش ببینم هم ترسیده بودم
اگر منو میدیدن خیلی برام بد میشد
آب دهنم قورت دادم بهشون خیره شدم
کمی ک از اروم شدنش گذشت جلوی پای مرد زانو زد درسته فراموشی داشتم ولی احمق نبودم ک ندونم میخواد چیکار کنه دلم بهم خورد
شاید اینم ی جور فانتزی بود برام ولی نه با هر کسی اونم چیزی ک مطمئن نبودم تمیزه
کم مونده بود عوق بزنه ولی بازم ادامه میداد مرد به شدت سرش، رو کنترل میکرد از بخش کثیف کاریش گذر کنیم جالب اومد برام
خندم گرفته بود من واقعا با دقت زیاد نگاه میکردم و تحلیل میکردم
آنقدر اینجا اروم و بی حاشیه بود ک همچنین اتفاقات مستحجنی جذاب میومد
سردم شده بود دستام بهم مالیدم اما گرم نمیشد خیلی سرد بود برف کم کم داشت مینشست و همین هوا رو سرد تر کرده بود
به تنه درخت تکیه دادم ک پام روی شاخه خشک  درختی رفت و صدای نسبتا بلندی ایجاد کرد که بین ناله ها گم شد ولی   توجهشون به سمت من جلب شد
به سرعت پشت درخت پناه گرفتم
قلبم مثل گنجشک میزد
وقتی مطمئن شدن کسی آون اطراف نیست برگشتن سر کار خودشون
از گوشه  درخت هم دید داشتم این بار مرد کمربند خودش رو دور گردن دختر بست و چندین سیلی پشت سر هم به صورتش، کوبید بازم واکنشی به همراه نداشت از صدای سیلی ته دلم لرزید مثل صدایی ک برام آشنا بود مثل حسی ک تجربش کرده بودم
نفسم آه مانند دادم بیرون
شاید تا فردا میخواستن سکس کنن خسته شده بودم هوا داشت سرد تر میشد باید به اتاقم بر میگشتم

از دید زدن پرستار بخش a دست کشیدم راهمو گرفتم رفتم
چرا هیچ وقت گیر نمیوفتاد عجیب بود
فکرم درگیر آون مرد بود
چهره آشنایی داشت
اما چرا؟

🆔 : @deathrom



3.8k 0 18 163 9

🆔 : @deathrom





3.9k 0 5 108 15

#اسارت_پاییز
#پارت_4
مامان _چقدر لاغر شدی سرت چی شده؟ اینجا خوب بهت نمیرسن ؟
رخساره _بابا چرا نیومد؟
مامان _نتونست بیاد کار  پیش اومد
رخساره _چیزی نیست از پله افتادم
مامان _چرا حالت بد شده بود ؟
رخساره _وقتی همه چیو بهت گفتن چرا میپرسی
مامان _من مادرتم به من بگو
رخساره _میخوام بیام خونه
مامان _هنوز دوره درمانت کامل نشده
رخساره _ولی من خوبم
مامان _خوبی ک سرت میکوبی به آینه؟
رخساره _دلیل داشتم ک نمیتونم بگم
مامان _هر دلیلی تو خوب نشدی هنوز
رخساره _باشه من خسته ام میخوام بخوابم
مامان _برات کیک هویج پختم
رخساره _نمیحوام من اصلا کیک هویج دوس ندارم
مامان _ولی قبلا دوست داشتی
رخساره _الان ازش بدم میاد
مراقب خودت باش خداحافظ
رخساره :
به سرعت از اتاق خارج شدم ک اشک هام نبینه نمیخواستم ضعیف ب نظر بیام چیزی ک واقعا بودم
به اتاق خودم رفتم باید کمی نقاشی میکردم نیاز به تخلیه روانی داشتم با مغزی ک تیکه پاره شده بود نشستم پای بوم
هنوز کلی بوم سفید داشتم ک میتونستم طرح بزنم نباید فکر میکردم
به چیزی این برام بهتر بود
نفسم آه مانند دادم بیرون از پنجره ثریا رو میدیدم ک با آب و تاب داره چیزی رو تعریف میکنه از این فاصله چیزی نمیشنیدم ثریا هم برای حواس پرتی خوب بود میتونستیم شطرنج بازی کنیم یا پازل
اره نباید فکر میکردم
سرم درد میکرد روی صندلی نشستم دستی به سرم کشیدم حتما بخیه خورده بود چشمام بهم گذاشتم ک کمی استراحت کنم اما با صدای باز شدن در همون نیمچه چرتم هم پرید
دکتر راستین بود
راستین _بهتری رخساره جان؟
رخساره _خوبم
راستین _میخوای برام تعریف کنی؟
رخساره _نه
راستین _ولی باید پروندت تکمیل بشه چرا به خودت آسیب زدی؟
رخساره _شاید چون دیوونه ام؟
راستین _تو برای اختلال حافظه و ریکاوری  اینجایی دیوانه نیستی
رخساره _من خستمه باید استراحت کنم
راستین _از چیزی آزار دیدی؟ کسی اذیتت کرد؟
رخساره _همهمه توی سرم هست کلی آدم میخندن و حرف میزنن
راستین _صداشون خوب میشنوی؟. چی بهت میگن؟
رخساره _نه نمیفهمم من باید بخوابم
راستین _استراحت کن میگم دارو هات بیارن اخیرا چیزی به خاطر نیاوردی؟
رخساره _نه
رخساره :
دکتر راستین با گفتن خیلی خب از اتاق خارج شد به خاطر آورده بودم ولی ن آون قدر واضح خیلی مبهم و ناقص بود روی تخت دراز کشیدم به سقف زل زدم
کیک هویج کیک مورد علاقم بود؟ هیچ حسی بهش نداشتم
از بنفشه آفریقایی خوشم میومد؟ حسی بهش نداشتم
بیشتر احساس تنفر میکردم نسبت بهش از رنگ آبی خوشم میومداما همه میگفتن عاشق سبز بودم
اینهمه تناقض رو درک نمیکردم
اما اینو مطمئن بودم ک کیک هویج رو دوس ندارم
گاهی فکر میکنم مامان بابا دوسم ندارن
و نمیدونم تا چ حد درسته
چشمام بستم سعی کردم به هیچی فکر نکنم
هر چند سخت بود ولی تا حدی موفق شدم و این برام بهتر بود......
خواب
خواب خوابی که از بی فکری به سراغ آدم میاد عجیب سفیده

🆔 : @deathrom


#اسارت_پاییز
#پارت_3
رخساره :
توی اتاق درمان  بودم همه جا سفید بود تخت ها خالی بود فقط من بودم توی اتاق و پرستاری ک پشت میز نشسته بود چرت میزد
سرم درد میکرد انگار یکی با چماق کوبیده بود توی سرم تشنم بود
رخساره _آب میخوام
پرستار _نمیشه آلان آب بخوری
رخساره _درد دارم
رخساره _چه بلائی سرم اومده؟
پرستار _از من میپرسی؟
رخساره _چیزی یادم نمیاد
پرستار _بهت آرام بخش زدن باید استراحت کنی صحبت نکن بخواب
رخساره :
نا امید از پشت پرده اشک نگاهش، کردم
چشمام بهم فشار دادم خوب به خاطر داشتم چه اتفاقی افتاده بود اما دلم نمیخواست بگم بذار فکر کنن یادم نیس که
ای کاش یادم نبود
سرم
پانسمان شده بود با وجود مورفین های زیادی ک گرفته بودم بد جوری درد میکرد از روی تخت بلند شدم خوابیدن بهم کمک نمیکرد
پرستار_باید استراحت کنی
رخساره _کافیه دیگه میخوام قدم بزنم تو باغم جای دور نمیرم
رخساره :
با اتفاقات دیشب  همه ی جورایی ازم میترسیدن اینو حس میکردم به سمت باغ راهمو گرفتم
آفتاب خیلی قشنگی اومده بود پرنده ها جیک جیک میکردن لا به لای درختا میچرخیدن کنار درختی روی صندلی نشستم آفتاب کاملا روی موها و صورتم بود چشمام بستم دردم ساکت شده بود از تاثیر مسکن یا هر چی ولی اروم بودم
ثریا_دیدمت
رخساره _چون اینجا ام ثریا
ثریا_دیشب دیدمت اونجا کنار بوته توت فرنگی
رخساره _من اونجا نبودم
ثریا _نترس بابا ب کسی نمیگم رازت پیش من میمونه
رخساره _من رازی ندارم ثریا مسخره نشو
ثریا _دیدمت رفته بودم دستشویی دیدمت تو باغ میدویدی جن دیده بودی؟
رخساره _ن داشتم ورزش، میکردم
ثریا _آون وقت شب ک مال ورزش نیس تو جن دیدی روح گوربه خاکستریه اومده منو ببره تو دیدیش، ن؟
رخساره _نه من ندیدم کسیو هیچ روح گربه ایی وجود نداره
ثریا _توهم حرف منو باور نمیکنی هیچ کس نمیکنه ولی وقتی اومد منو ببره همتون میبینید میادش من مطمئنم میدونی دلم نمیخواد برم دلم برای اینجا تو تنگ میشه
رخساره _منم همین جور
ثریا _توهم فکر میکنی من خل مُل شدم؟
رخساره _نه تو فقط باید یکم بخوابی
ثریا _اره خیلی خستمه ولی میگن باید آفتاب بگیریم برامون خوبه این تایم کسی اجازه رفتن ب اتاق نداره
مگر اینکه سرش، ب ی جایی بزنه ک مجبور شن تو اتاق نگه‌ش دارن
رخساره _درست میگی ثریا جان
ثریا _من میرم ولی اگ باز گربه خاکستری مو دیدی بگو من منتظرشم درسته از روحش میترسم ولی ما باهم باشیم خیلی کارا میتونیم بکنیم
رخساره _با‌شه ثریا
رخساره :
گاهی بهش حسودی میکردم تو عالم خودش بود بدون درد بدون رنج
ای کاش منم خالی میشدم از رنج
آرزوی محالی بود میدونم حداقل ای کاش به خاطر میآوردم که چه اتفاقی برام افتاده
کلافی پوفی کشیدم روز ملاقاتی بود مامان میومد بابا میومد خواهر و برادرام نمیومدن میگفتن دل ندارن منو تو این وضعیت ببینن ولی من ک میدونستم دروغه
از بلند گو اعلام ملاقات شروع شد
صداش میشنیدم خدا خدا میکردم اسم منو نخونه که خوند نمیشد نرم وگرنه کلی باید دلیل و مدرک میآوردم ک به خدا حالم خوبه فقط حوصله ندارم با کسی حرف بزنم کسی هم باور نمیکرد و در نهایت دارو های جدید اضافه میشد
به سمت اتاق ملاقات رفتم چاره ایی نداشتم
رو صندلی منتظر نشستم تا بیان
تظاهر به شادی تظاهر ب دوست داشتن دوست داشته شدن و لذت از دیدن دوباره خانواده
کل زندگی م شده بود تظاهر
به هر کاری ک بقیه انتظار داشتن و من باید انجام میدادم
پس کِی خودم بودم؟ .....

🆔 : @deathrom


قدرت چنل دث رو تا من اینجام دست کم نگیرین

📥 photo 1

🆔 : @deathrom

4.1k 0 4 127 25

من ک فیک نیستم منو بزار🙂‍↔️

همچی ممبرا فعالی داریم


📥 photo 1


📥 photo 2


📥 photo 3


📥 photo 4


📥 photo 5

send all media

🆔 : @deathrom

4.4k 0 6 346 30

تولدتون مبارک اقا احسان✨

🆔 : @deathrom


برا اولین بار طرح زدم یکم دستم لرزید:)

مچ دست آخه جای نایف رفتنه

🆔 : @deathrom

4k 0 7 61 20


4.1k 0 5 126 22

Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
#a230
----------------


🆔 : @deathrom


اون خرسه ولنتاین
اون یکی عشق ب دث روم🥹😂
اون یکیم میمی ولنی😂


📥 photo 1


📥 photo 2


📥 photo 3

send all media

🆔 : @deathrom

Показано 20 последних публикаций.