بداهه نویسی های من!


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: не указана



Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций




بالأخره
روزی خواهد رسید
که من از یادت، روزهایت و قلبت می‌روم
اما بگذار برایت بنویسم که فراموشت نشود؛
تو با ذره ذره وجودت
در یاد من می‌مانی!
دستهایت، رنگ موهایت، شیرینی حرفهایت و بوی عطرت
غذای مورد علاقه ات، روزهای در بند بیماری، شب های بی خوابی و موسیقی دوست‌داشتنی صدایت.
من حتی یادم می‌ماند، هرگاه بدون پلک زدن لبخند می‌زنی قدرِ "یک نگاه" حرف داری، هر گاه دروغ می‌گویی آرام پلک می‌زنی، هر گاه پر از غمی سکوت می‌کنی!
من شب های تنهایی و بی تابی هایت را، من شیرین و تلخی هایت را از بر خواهم بود.
یادم می‌ماند زیبایی هایت را
جای زخم هایت،
خوشی ها و
غم هایت را...
یک قرن هم اگر بگذرد
من تمام تو،
تمام تو را مانند آب، روان خواهم بود...
#دآلمیم


Memories of YOU !

StephenBerg


روز شمارِ یک عشق...
افشین یداللهی


Репост из: Ordinary Feelings
انسانهای هم فرکانس همدیگرو پیدا میکنن؛
حتی از فاصله های دور،
حضور هیچکس تو زندگیت اتفاقی نیست...!

@ordinaryfeelings


You are sweeter than my favorite dessert!!!♥️❤️

تو حتی از دسر مورد علاقه من هم شیرین تری!!


@Bluenightmares


حالِ مرا از منِ بیمار پُرس
عشق به یک دود، ز سیگار پرس...
#دآلمیم


- تا حالا ترکت کردم؟
+ نه، ولی تو بدترش رو انجام دادی
گذاشتی که من برم...!

#ساموئل_بکت
💙 @Bluenightmares 💙


(رضا) خسرو شکیبایی :فریــد ، بـابـا

عـشق اون نیست که وقـتی دیدیـش دلــت بلرزه

عشـــق اونـه که وقـتی نمــیــبینـیــش دلــت میخواد کــنده شه...

خانه ی سبز - 1375💚


بله
درست همین حالا
من در حال فکر کردن به تو هستم!♥️❤️
@bluenightmares


هرگز اجازه نده ذهن های کوچک تو رو متقاعد کنند که آرزوهات بیش از حد بزرگن 💪🏻🧜🏻‍♀✨
@bluenightmares


بعد از آشنایی با تو مدام از دیگران معذرت می‌خواستم! از پسر‌بچه سر به هوایی که پاشو می‌ذاشت رو پام و رد می‌شد ، از رهگذری که بهم تنه می‌زد، از دوستانی که خالصانه دوستشون داشتم و خُردم کردن!
من از همه عذرخواهی می‌کردم
چون از ته ته وجودم
از دنیا دلخور بودم... من از تمام آدم های شهر معذرت خواستم، و از آینه تو اتاقم که تکه تکه شده بود.
-حالا می‌فهمم چقدر بازنده بودم-
حالا دیگه فقط دو معذرت خواهی بدهکارم!
به خودم که با دوست داشتنت آب شدم، جاری شدم، تموم شدم...
و به تو که به اندازه سیلاب اشکهام، دوستت داشتم!


Репост из: Loser's club
💬
The
toughest part
of letting go
is
realizing
the other person
already
did.


I don't wanna steal your freedom
I don't wanna change your mind
I don't have to make you love me🖤
I just wanna take your time
I don't have to meet your mother
We don't have to cross that line
I don't wanna steal your covers
I just wanna take your time⏳🖤


Репост из: بداهه نویسی های من!
#قابل_خواندن
دلواپسِ حالِ دلت، جمهوری رو گز می‌کردم. به‌ کافه نادری که رسیدم ایستادم؛
از پشت شیشه به میزمون خیره شده بودم.
یادته می‌گفتی "بوی چوب این صندلی لهستانیا این‌کافه رو نگه داشته!"؟
می‌گفتی این کافه شبیه روزای پاییز میمونه، هواش سرده ولی دلت عجیب گرم می‌شه!
می‌گفتی خدا نکنه آدمیزاد دلتنگ بیاد اینجا... پژمرده میشه دلش! آخ مگه میشه از بهشت پژمرده رفت بیرون؟

به‌ پیرمرد کافه‌چی نگاه کردم که دوشنبه به دوشنبه عصر پشت میزش منتظرمون می‌شد و حواسش بود کسی نشینه رو اون دوتا صندلی من و تو.
می‌گفت: ما شبیه قصه جوونیاشیم و مثل پروانه دورمون می‌چرخید و ما هم از اندک پول تو کیفامون اونقدری که بشه باهاش رفت تئاتر دید نگه‌ می‌داشتیم و بقیشو انعام می‌دادیم.
مونده بودم پشتِ در، مثل یه شکوفه زیر برف
بی پناه!
مثل یک بچه محصل که کلید نداره و مادرش خونه نیست ...
روزامون از جلوی چشمام پر‌ می‌کشیدن
مشاعره هایی که هیچ وقت نفهمیدیم کی برنده شد ، گره خوردن نگاهامون و سکوت تو سرامون...

دقایق که مثل یک عمر گذشت؛
پژمرده به راهم ادامه دادم!
یادم اومد یک بار پرسیدی: نمی‌ترسی یه روز بیای و این کافه سر جاش نباشه؟
گفتم : میترسم که یه روز بیام و تو ، تو کافه نباشی...
برف شدید تر‌ می‌شد
برگشتم!
به نور تو کافه خیره شدم
سرم رو بالا گرفتم و در رو باز کردم
پیرمرد کافه‌چی لبخند زد و رفت تا چای بیاره؛
و من به صندلیت لبخند زدم
راست میگفتی،
نباید از این بهشت، پژمرده رفت بیرون...

#دآلمیم


دانشجوی انصرافی پزشکی بود، عشقِ رنگ و نقاشی ، قلمو رو روی بوم نقاشی به رقص درآورد و مکث کرد؛ دستشو برد بین موهای پرکلاغیش، نفسش رو حبس کرد...
نگاهم کرد و بالاخره نفسش کشید

-کسی تو زندگیت هست؟
اومدم جواب بدم که ادامه داد...
-نذار کسی دلتو ببره، میدونی چی میگم؟
نذار کسی تمام زندگیت بشه، نذار عاشق بشی.یهو میره تو می‌مونی و خاطراتش!
تو می‌مونی و اشکهای یواشکی بین خنده های بلند، تو می‌مونی و یک خیابون شلوغ که دیگه نمی‌تونی ازش رد بشی!
نذار بیاد که اگه موندگار بشه، اگه دلت و ببره، اگه دل بلرزه، زندگیت تمومه...
مُردن از عشق شبیه مردن با سیل و زلزله نیست، شبیه سکته قلبی نیست، شبیه تصادف نیست
مُردن برای دل هر روز مُردنه! هر ثانیه مُردنه. تو نمیفهمی من چی میگم ، تو هنوز نمردی...
#دآلمیم




گویند برو تا برود صحبتت از دل
ترسم هوسم بیش کند بعد مسافت...♥️
#سعدی


ما را که تو منظوری خاطر نرود جایی...♥️

#سعدی


منو بشنو از دور...
دلم می‌خواهدت💙!

Показано 20 последних публикаций.

71

подписчиков
Статистика канала