زندگی سیاه من!🖤


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: не указана


Похожие каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


Репост из: Unicorn💜🦄
یـه کانال بهت معـرفی‌میکنم که
کلیـپاش😭 بـی نظیـره 👌
متنهای شکسته💔 وغمگین😔
آهنگ های🎼 ناب خاص بی نظیر🎶👌

@DELTANGIM_B
@DELTANGIM_B
مخصـوص دلشکسـته ها😔💔
همـش حـرف دلــ💔ـه☝️☝️️‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌ ‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌ ‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎ ‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌ ‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌ ‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎


مگر نمیگویند فاصله عشق را کم میکند؟
پس چرا من هرچه ازتو دورتر میشوم دلتنگ تر میشوم؟


هیچ‌کس اندوهی را از دلم در نیاورد. من همیشه تک و تنها، در گوشه کناری همه را بخشیدم.


قشنگترین ورژن پس من چی🥲>>>>>>




‏ناراحتیام شده عین یه کمد پر وسیله که به زور وسایل رو جا دادی توش فعلا لای دست و پات نباشن بعدا درستشون کنی، الانم تا یه ناراحتی جدیدی پیش میاد میرم اینم بچپونم تو کمد تا در باز میشه همه‌شون آوار میشه سرم دوباره باید تک‌تک رو به زور جا بدم تو کمد تا بعدا یه کاریشون بکنم.


کاش یکی بغلم کنه، بگه حق با توعه اگه حالت خوب نیست، حق با توعه اگه خسته ای از همه چیز، اگه دیگه به هیچ آدمی اعتماد نداری، اگه حرفای هیچکس رو دیگه باور نمی کنی، اگه میترسی از دل بستن، اگه فراری شدی از جمع، اگه حال بدیات بیشتر از خندیدنت کش میاد،اگه حوصله کار کردن نداری، حوصله هدف ساختن، کاش یکی بغلم کنه؛ یه بغل امنِ بی قضاوت، بگه درکت می کنم، بگه میفهممت بگه هیچی نمیخواد بگی، آروم باش، حق با توعه.


‏گاهی وقتا که حس می‌کنم گم شدم دلم می‌خواد مثل بچگی هام بشینم وسط خیابون گریه کنم بلکه یکی پیدام کرد؛ ولی یادم میاد که بزرگسالی اینجوری نیست. نه گریه جوابه و نه آدمی وجود داره که قبل از این که خودت، خودت رو پیدا کنی بتونه دستت رو بگیره.


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
نمیتونم تشخیص بدم به چی نیاز دارم…




گاهی دیوانگی‌ام گل می‌کند، می‌خواهم بروم دور خیلی دور، یک‌ جایی که خودم را فراموش بکنم. فراموش بشوم، گم بشوم، نابود بشوم. می‌خواهم از خود بگریزم بروم خیلی دور، مثلاً بروم در سیبری، در خانه‌های چوبین زیر درخت‌های کاج، آسمان خاکستری، برف، برف انبوه میان موجیک‌ها، بروم زندگانی خودم را از سر بگیرم. یا، مثلاً بروم به هندوستان، زیر خورشید تابان، جنگل‌های سر به‌ هم کشیده، مابین مردمان عجیب و غریب، یک جایی بروم که کسی مرا نشناسد، کسی زبان من را نداند...


یجور قشنگ نگام میکنه که حس میکنم یه ستاره ام که از آسمون کنده شدم افتادم تو دستش3>


انقدر خندیده ام و میخندم
که دیگر کسی نمیداند
چه در من میگذرد
چه در من دیوانه در حال گذشتن است
زبانم نمی تواند صحبتی از من کند
و صدایم بریده است
می نویسم به پهنای حرفای دلم
که وصف گفتن ندارند.


من از مُردنم شکایتی نکردم
چون چیزی که مرا کُشت، تو را به خنده انداخت.


من از پس هر چیزی که درمورد توئه، برنمیام.


اسکار مزخرف ترین حسو میشه به زمانی داد، که هم از تهِ دلت یکیو دوست داری و هم از چشمت افتاده…


نقش بازی کردناتون اسکار میطلبه.


آدمی که همیشه هست دیگر دیده نمی‌شود!


گلومو پاره کردم
اما این مردم بهم گفتن ک دیوونه اس
عاشق نیست
کسی باور نکرد این آدم بی شکل
ب غیر از عشق با هیچ چیز موافق نیست


کم صحبت شدم بدون اندکی نگاه به اطرافم
اطرافیان برام به مانند مجسمه شدن
گذر میکنم و سپس میخندم
و میگویند بسیار عمیق لبخند بر لب میزنی .

Показано 20 последних публикаций.