عشق، نگشوده طلسمیست که بر دل بستند
آه از این عقدهی آسان که چه مشکل بستند
گرچه صید قفسم کی روم از خاطرِ دام؟
به هواداری من عهد به یک دل بستند
عشق موجیست که ساغرکشِ گردابِ فناست
لب این بحر، ز خمیازهی ساحل بستند
جگر صیدِ حرم، سوزِ شهیدان وفا
اوّل احرام به نقش پی قاتل بستند
شدم آواره و بی دام ندیدم طرفی
پایم از رشتهی صد راه به منزل بستند
رخصت گفت و شنید از نگهت داشت #اسیر
دل و جان، راهش از اندیشهی باطل بستند
#اسیر_شهرستانی
@asharmolana.