فرهنگ، تاریخ و تمدّن تورک


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: Познавательное


این کانال تلاش دارد با نشر مطالبی مفید اعضای خود را در سطحی عمومی و اولیه با فرهنگ، تاریخ و تمدن تورک آشنا کند.

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Статистика
Фильтр публикаций


در حفاری‌های سال ۲۰۲۱ آثار جدید مربوط به دولت گؤک‌‎تورک غربی در قزاقستان کشف شد. در میان اشیا کشف شده، یک سگک کمربند ساخته شده از طلا که چهره یک خان گؤک‌‎تورک را به تصویر می‌کشد نیز پیدا شد.

@TurkUygarligi


آیاز آتا (شاختا بابا) و نارتوقان / ناردوقان / ناردوغان بایرامی


۲١ دسامبر روز «عید ناردوغان» است که سابقه هزاران ساله در میان تورک‌ها دارد. لفظ ناردوغان در حال حاضر در تورکیستان برای انقلاب زمستانی (قیش گون‌دؤنومو) بکار می‌رود. انقلاب زمستانی در ستاره‌شناسی لحظه‌ای است که خورشید از دید ناظر زمینی در بیش‌ترین فاصله زاویه‌ای با صفحه استوا در آنسوی نیم‌کره شمالی-جنوبی ناظر قرار دارد. «نار» در زبان تورکی باستان (و مغولی) به معنی خورشید می‌باشد. این عید در میان تورک‌های منطقه ایدیل اورال (تاتار ائلی، باشقیر ائلی، چوواش ائلی و...)، سیبری و تورکستان با نامهایی چون کویاش توغا (گونش دوغان)، ناردوقان، ماردوقان، نارتاوان، نارتوکان، ناردوان و در بین تورک‌های خاورمیانه و قفقاز با نام چیلله و... معروف است.

تورکها در این عید اقدام به تزیین درخت کاج کرده و به آن «درخت حیات» می‌گفتند. این مراسم صدها سال بعد از طرف اروپاییها اخذ و تا زمان حاضر نیز با عنوان نوئل (تولد عیسی) و با تزیین درخت کاج جشن گرفته می‌شود. بابا نوئل هم که سمبل این مراسم است، از فرهنگ تورک اخذ گردیده است. زیرا صدها سال قبل از ظهور حضرت عیسی، آیاز آتا در میان تورکها وجود داشت.

در میتولوژی تورک آیاز آتا در زمستان سرد ظاهر شده، به گرسنگان و بی‌کسان کمک کرده و آنها را شاد می‌نمود. همچنین بنا به اعتقاد تورکان باستان درست در مرکز زمین یک درخت کاج وجود داشت که به آن درخت حیات می‌گفتند. آثار این اعتقاد هنوز هم در نقوش متعلق به فرش، کلیم و... به چشم می‌خورد.

@TurkUygarligi
.


آیاز آتا (شاختا بابا) و نارتوقان / ناردوقان / ناردوغان بایرامی

@TurkUygarligi


ژان پُل رو تورکولوگ فرانسوی:

با اطمینان می‌توان گفت که امیر تیمور در سطح بالایی «شعور ملی تورک» برای خاندان خود و جانشینانش به یادگار گذاشت. حتی بابور شاه نوه نسل پنجم او در هند، به تورکی صحبت می‌کرد، این زبان را بسیار دوست داشت، به تورکی شعر می‌سرود و در راه ارتقاء تورکی فعالیت می‌کرد. بابور شاه با شعور ملی تورک حرکت می‌کرد.

@TurkUygarligi


ملاحظاتی در باب منسوبیت قومی مولانا جلال‌الدین رومی (بخش سوم)

آتیلا اورمو


البته برخی این شعر را متعلق به ابوسعید ابوالخیر دانسته‌اند که جالب است بدانیم او هم از منطقه تورکمنستان امروزی و یک عارف تورک می‌باشد. چنانچه ابوسعید ابوالخیر در یک رباعی خود به لهجه تورکی شرقی چنین می‌گوید:

یلدا کئچه‌سی شمع-ی شبیستان ائتگن،
بیر لحظه‌ده عالمنی گولیستان ائتگن
بیر موشکیل ایشیم دوشوپدور آسان ائتکین،
ای بارچالارینگ موشکیلین آسان ائتگن!

۶. مولانا بر مذهب سنی حنفی بود. چنانچه می‌دانیم حدود ۹۰ درصد تورکها حنفی بوده و بغیر از تورکها عده معدودی از مسلمانان جهان به مذهب حنفی معتقد هستند. همچنین می‌دانیم قبل از تغییر مذهب مردم ایران به شیعه، بجز تورکها که حنفی بودند، سایر مردم مخصوصاً ایرانی زبانها سنی شافعی بودند. بدین سان می‌توان نتیجه گرفت که مولانا به احتمال زیاد ربطی به جغرافیای ایران و فارسهای امروزی ندارد. زیرا زبان فارسی امروزی (در حققیقت زبان دری ویا تاجیکی) در زمان مولانا در ایران رواج نداشته و در یک پروسه چند صد ساله به تدریج در ایران رواج پیدا کرده و بعداً نام زبان فارسی را بخود گرفته است. یعنی مولانا که متولد شهر بلخ در شمال افغانستان (تورکیستان جنوبی) بوده و به زبان دری ویا تاجیکی شعر گفته، نمی‌تواند ایرانی ویا فارس باشد.

نتیجه: شاعران بسیاری که فارس زبان نبودند منجمله شاعران تورک مانند فضولی، نسیمی، شهریار و... به غیر از زبان مادری خود به زبان فارسی و عربی نیز شعر گفته‌اند. یعنی در طول تاریخ تورکها که دارای اندیشه‌های بدور از نژادپرستی بوده و همواره با اخلاق نیکو یاد شده‌اند، به زبانهایی غیر از زبان مادری خود نیز خدمت کرده و آثار ادبی گرانبهایی را آفریده‌اند. برعکس در طول تاریخ ادبیات نمی‌تواند نمونه‌ای یافت که یک شاعر فارس (غیر تورک) به زبان تورکی شعر گفته باشد. همچنانکه بعد از اسلام بیشتر دانشمندان اعم از تورک و تاجیک و... کتابهای علمی خود را به زبان عربی نوشته‌اند، ولی هیچ دانشمند عربی کتابی به زبان فارسی و یا تورکی تحریر ننموده است. یعنی همانگونه که نوشتن کتاب به زبان عربی نمی‌تواند دلیلی برای عرب بودن ابوریحان بیرونی ویا ابوعلی سینا ویا فارابی باشد، شعر گفتن مولانا به زبان فارسی (امروزی) نیز نمی‌تواند دلیلی بر فارس زبان بودن مولانا باشد. برعکس دلایل زیادی در بالا آوردیم (بند یک دلیل اصلی و مابقی بندها دلیل فرعی و کمکی) که نشان میدهد به احتمال قریب به یقین مولانا تورک بوده است.

@TurkUygarligi


ملاحظاتی در باب منسوبیت قومی مولانا جلال‌الدین رومی (بخش دوم)

آتیلا اورمو


باغریما باسارام داشلار          (۸ هجا)
آخیتدیم گؤزومدن یاشلار      (۸ هجا)
یاوروسون آلدیران قوشلار     (۸ هجا)
یاوروسونا دؤنر گلر               (۸ هجا)
(مجموعاً ۳۲ هجا)

قوجادیم چکنمم نازی     (۸ هجا)
باغریما تؤکنمم کؤزو      (۸ هجا)
یارین منه کؤتو سؤزو     (۸ هجا)
قارا باغریم دلر گلر         (۸ هجا)
(مجموعاً ۳۲ هجا)
 
حال دو بیت از یک غزل مولانا را در نظر می‌گیریم:

مطرب روح من تویی، کشتی نوح من تویی
فتح و فتوح من تویی، یار قدیم و اولین
(مجموعاً ۳۲ هجا)

ای ز تو شاد جان من، بی‌تو مباد جان من
دل به تو داد جان من، با غم توست همنشین
(مجموعاً ۳۲ هجا)
 
اگر این ابیات را بصورت زیر بنویسیم خواهیم دید که دقیقاً در قالب یک گرایلی نوشته شده است:

مطرب روح من تویی     (۸ هجا)
کشتی نوح من تویی      (۸ هجا)
فتح و فتوح من تویی    (۸ هجا)
یار قدیم و اولین            (۸ هجا)

ای ز تو شاد جان من      (۸ هجا)
بی‌تو مباد جان من         (۸ هجا)
دل به تو داد جان من     (۸ هجا)
با غم توست همنشین      (۸ هجا)

 
در غزلیات مولانا که استفاده از قافیه‌های درونی در داخل یک بیت بسیار دیده می‌شود، تأثیر قالبهای اشعار تورکی که مولانا با آن آشنا بوده به وفور به چشم می‌خورد. حال اینکه شاعران غیر تورک در اشعار خود از چنین تکنیکی استفاده نکرده‌اند.

جالب این است که بدانیم گرایلی نام یک گوشه ضربی در دستگاه شور از موسیقی سنتی قاجاری است که به علت اینکه از موسیقی مناطق تورک‌نشین ایران اقتباس شده، در اجرای آن از غزل‌هایی استفاده شود که هر بیت آن (مانند هر بند یک گرایلی) باید ۳۲ هجا داشته باشد. (در دوره پهلوی نام این گوشه به گریه لیلی! تغییر پیدا کرده است)
 
۵. مدارا (تساهل / تُلِرانس) به معنی پذیرش و تحمل دیگرانی است که از لحاظ قومی، مذهبی، اعتقادی و... با ما فرق دارند و در اقلیت قرار دارند. افراد، جوامع و دولتهایی که دارای چنین خصوصیات اخلاقی باشند، عقاید، جوامع، مذاهب، ادیان، تفکرات و... دیگر را قبول کرده و با آنها رفتار خوبی داشته و آزادی این گروههای اقلیت را به رسمیت می‌شناسند. یکی از بارزترین خصوصیات ملت تورک در تاریخ داشتن تساهل و تلرانس نسبت به ادیان و ملل دیگر می‌باشد. مثلاً در اواخر قرن ۱۵ میلادی که در اسپانیا یهودیان را اذیت و کشتار می‌کردند، دولت عثمانی آنها را نجات داد و قبول کرد که یهودیان به سرزمین عثمانی آمده و در آرامش به زندگی خود ادامه دهند. تاریخ تورک‌ها پر است از نمونه‌هایی که نشان می‌دهد اقلیت‌های مذهبی و قومی در میان ملت تورک و زیر لوای دولتهای تورک بدون هیچگونه تبعیض و در آرامش کامل زندگی نموده‌اند. با بررسی زندگی مولانا می‌بینیم که وی در میان مسلمانان، مسیحیان، یهودیان، تورک‌ها، روم‌ها و... دارای احترام بسیار بود و در کلاسهای درس مولانا از هر قوم و مذهبی تا ۴۰۰ نفر شرکت می‌کردند که این موضوع نشانگر رفتار مداراگرانه مولا است. همچنین با بررسی اشعار و آثار مولانا اندیشه‌ها و افکار مداراگرایانه و مملو از تساهل و تلرانس وی را به سادگی مشاهده خواهیم کرد که این رفتارها و اندیشه‎ها در خاورمیانه و جغرافیای شرق مخصوص تورک‌ها است که در تاریخ نمونه‌های فراوانی برای آن وجود دارد. بعنوان مثال به این رباعی از حضرت مولانا دقت کنیم:

باز آ باز آ هر آنچه هستی باز آ
گر کافر و گبر و بت‌پرستی باز آ
این درگه ما درگه نومیدی نیست
صد بار اگر توبه شکستی باز آ

@TurkUygarligi


ملاحظاتی در باب منسوبیت قومی مولانا جلال‌الدین رومی (بخش اول)

آتیلا اورمو


۱. تورکی مورد استفاده مولانا در اشعارش، به لهجه تورکی اوغوزی متداول در آناتولی نبوده، بلکه به لهجه متداول در بلخ (زادگاه مولانا) است که هم اکنون نیز در قسمتهایی از افغانستان و خراسان ایران به آن لهجه سخن می‌گویند. اگر مولانا تورک نبود و پس از سکونت در آناتولی زبان تورکی را یاد می‌گرفت، باید تورکی مورد استفاده در اشعارش تورکی متداول در آناتولی می‌بود، همچنانکه اشعار تورکی فرزندش سلطان ولد که در آناتولی به دنیا آمده به لهجه تورکی رایج در آناتولی است. به عنوان نمونه این ملمّع (ترکی - فارسی) زیبا از مولانا جلال‌الدین رومی را در نظر می‌گیریم:

دانی چرا به عالم، یالقیز سنی سئورمن؟
چون در برم نیائی، اندر غمت اؤلرمن*

من یار با وفایم، بر من جفا قیلورسن،
گر تو مرا نپرسی، من خود سنی سورورمن

روی چو ماه داری، من شاد دل از آنم،
زان شکّر لبانت بیر اؤپگینه دیلرمن

تو همچو شیر مستی، داخی قانیم ایچرسن،
من چون سگان کویت، دنبال تو گزرمن

فرمای غمزه‌ات را، تا خون من نریزد،
ورنه سنین الیندن من یارغویا باریرمن**

هر دم به خشم گویی، بارغیل منیم قاتیمدان،
من روی سخت کرده، نزدیک تو دورورمن

روزی که من نبینم آن روی همچو ماهت،
جانا نشان کویت از هر کسی سورورمن

روزی نشست خواهم یالقیز سنین قاتیندا،
هم سن چاخیر ایچرسن، هم من قوپوز چالیرمن

ماهی چو شمس تبریز غیبت نمود، گفتند
از دیگری مپرسید، من سؤیله‌دیم: آریرمن


* استفاده از فرم «سئورمن»، «اؤلرمن»، «گزرمن» و... مربوط به لهجه مناطق افغانستان و خراسان بوده و در لهجه‌های غربی تورکی اوغوزی رایج در ایران، جمهوری آذربایجان، تورکیه، عراق، سوریه و... از فرم «سئوَرَم/سئوَریم»، «اؤلَرَم/اؤلرَیم»، «گزَرَم/گزَریم» و... استفاده می‌شود.

** تبدیل فونم «ب» به «و» در اول کلمات از خصوصیات لهجه غربی تورکی است مانند:

«بئرمک» ⬅️ «وئرمک» (دادن)،
«بارماق» ⬅️ «وارماق» (رسیدن، رفتن) و...

مولانا هم از فرم لهجه شرقی (یعنی زبان مادری خود) استفاده کرده و به جای «وارارام/واراریم» فرم «ب»دار یعنی «باریرمن» را بکار برده است. (یارغویا باریرمن: به محکمه می‌روم)

۲. مولانا در اشعار بسیاری به تورک بودنش اشاره دارد. مثلاً:

من آن تورکم که هِنْدو را‌ نمی‌دانم،‌ نمی‌دانم
زبان تو نمی‌دانم، که من تورکم، تو هندویی.

(هندو: زبان دری، تاجیکی ویا فارسی امروزی)

بیگانه مگیرید مرا زین کویم
در کوی شما خانه خود می‌جویم
دشمن نیم ارچند که دشمن رویم
اصل من تورک، اگرچه هندی گویم

۳. به عقیده بسیاری از پژوهشگران، رقص سماع که از زمان مولانا جلال‌الدین مرسوم گردیده و مخصوص دراویش طریقت مولویه است و هنوز هم در تورکیه اجرا می‌گردد، ریشه در رقصهای آیینی تورکان قبل از اسلام دارد. تورکان قبل از اسلام به دین تنگری‌چیلیک معتقد بودند و شامان‌ها به عنوان خادمان دینی و متصوفان آنها در مراسمات مذهبی، به همراه موسیقی رقصهایی اجرا می‌کردند که پس از اسلام این رقص و موسیقی آیینی به مرور تبدیل به آیین‌های دینی صوفی‎‌ها و دراویش تورک گردید. یکی از این رقص‌های آیینی، رقص سماع است که مولانا جلال‌الدین و پیرونش آنرا رواج دادند. حتی مشهور است که نوازندگان به اجرای موسیقی می‌پرداختند و مولانا رقص‌کنان به دور خود چرخیده و بصورت فی‌البداهه شعر می‌سرود. بعضاً نیز مانند شامان‌ها (که به حالت خلسه رفته و روح خود را از بدن خارج می‌کردند) از خود بی‌خود شده (به وجد آمده)، از حالت طبیعی خارج گردیده و بی‌هوش می‌گردید. (این موضوع در مورد سایر شاعرانی که به زبان فارسی هم شعر گفته‌اند مشاهده نمی‌شود)
 
۴. یکی دیگر از مواردی که در اشعار مولانا به وفور مشاهده می‌شود ولی در اشعار سایر شاعران فارسی‌گوی وجود ندارد (ویا بسیار به ندرت دیده می‌شود)، استفاده مولانا از قالبهای شعر فولکلوریک تورکی در غزل‌هایش است. به عنوان مثال اگر دو بند از شعر اوزان معروف قاراجا اوغلان را که در قالب «گرایلی» (از قالبهای شعر تورکی) است در نظر بگیریم:

@TurkUygarligi


البته که مولوی تورک است

این نوشته، مجموعه‌ای گردآوری شده از کامنتهای مورخ و تورکولوگ دکتر بابک جوانشیر است که در زمانهای مختلف در شبکه‌های اجتماعی مانند اینستاگرام، تلگرام، یوتیوب و... در خصوص منسوبیت قومی مولانا در جواب ایرانشهری‌ها، جاعلین تاریخ و نژادپرستان ایراد نموده است و بهمین‌خاطر دارای نظم و انسجام یک مقاله علمی نیست. لیکن چون حاوی اطلاعات دست اول و ذیقیمتی است، نشر آن را برای استفاده شما دوستان عزیز خالی از لطف ندیدیم.
 
بخش اول

بخش دوم

بخش سوم

بخش چهارم

بخش پنجم

@TurkUygarligi
@Babek_Cavanshir


جایگاه و اهمیت زن در فرهنگ تورک
بخش دوم و پایانی


در عین حال این موضوع را به وضوح در حماسه‌های قدیمی تورک می‌بینیم. زنان در داستانهای حماسی تورک، منبع قدرت و الهام بخشی هستند. در داستانهای دده‌قورقوت که حماسه ملی ما تورکهاست این مسئله را مشاهده می‌نمایم. به عنوان مثال در داستان «دلی دومرول»، دومرول سعی می‌کند کسی را پیدا کند که حاضر باشد جان خود را به جای جان دومرول به عزرائیل بدهد و زن دومرول بدون تردد و با آرامش خاطر حاضر می‌شود جانش را فدای همسرش نماید.

تورکان باستان به ازدواج با زنان از نژاد (قوم، ملت) خود اهمیت می‌دادند. این موضوع در یک ضرب المثل تورکی چنین بیان شده است «ای تورک اوغلو، سویو چایدان، قیزی سویدان آل.» به این دلیل که زنان تورک همانطور که قبلاً نیز اشاره شد جسور و شریف هستند. زن تورک همیشه سوار بر اسب، شمشیر در دست و در خط مقدم جبهه جنگ بود. زیباترین نمونه آن «بانو چیچک» در داستان «بامسی بئیرک» از کتاب دده‌قورقوت است.

مثال دیگر «سئلجان خاتون» است. اسب شوهر سئلجان خاتون در جنگ زخمی شد. سئلجان خاتون که بصورت آماده باش بود با سواران خود به دشمن می‌تازد و دشمن را تار و مار می‌کند.

گمان نشود که اینها داستانی بیش نبوده و واقعیت ندارند. این داستانها ریشه در تاریخ و فرهنگ تورک داشته و از واقعیات الهام گرفته‌اند. یکی از نمونه‌های واقعی این شیر زنان تورک «آلتون‌جان خاتون» است. زمانیکه ابراهیم ینال برادر ناتنی طغرل بگ عصیان نموده در حال حرکت به طرف همدان مرکز دولت سلجوقی بود. طغرل بگ که در نصیبین بود با سرعت خود را به همدان رسانید.

در رودررویی دو برادر در خارج از شهر، بعلت کم بودن قوا، طغرل بگ موفق به شکست برادرش نشده و بناچار در داخل شهر پناه گرفت.

آلتون‌جان خاتون همسر طغرل بگ، بهمراه اوردوی سلجوقی در بغداد بودند. کندری وزیر طغرل بگ قصد داشت پسر آلتون‌جان خاتون [از همسر اولش] را به جای طغرل بگ بر تخت نشاند. آلتون‌جان خاتون دستور دستگیری پسر خودش و کندری را صادر و با سپاه سلجوقی به کمک طغرل بگ شتافته و با کمک طغرل بگ بر ابراهیم ینال پیروز شده و بدین ترتیب دولت سلجوقی را نجات دادند.

طغرل بگ نیز مانند امپراتوران و پادشاهان تورک قبل از خود، در بسیاری از امور از نظرات آلتون‌جان خاتون استفاده کرده و حل بعضی مشکلات را به وی می‌سپرد.

ضمناً هم قبل از اسلام و هم در دوره اسلامی زنان در میان تورکها می‌توانستند به تنهایی نیز در رأس حکومت قرار گیرند. نمونه بارز آن «تومریس» ملکه تورکان ساکا است که بنا به گفته هرودت کوروش هخامنشی را در جنگ شکست داده و دستور داد سرش را تنش جدا کنند. نمونه دیگر آن مؤسس دولت تورک مملوکان مصر شجره‌الدر می‌باشد.

#فرهنگ_و_تمدن_تورک

@TurkUygarligi


جایگاه و اهمیت زن در فرهنگ تورک
بخش نخست


اگر صفحات تاریخ جهان را بررسی کنیم، به وضوح می‌بینیم که از لحاظ داشتن ارزش و جایگاه والای زنان در جامعه، هیچ ملتی قابل مقایسه با تورکها نیست.

در فرهنگ تورک، زن بنیان خانواده را تشکیل می‌دهد. زن تورک در خانواده حق اظهار نظر داشته و همواره حامی همسرش بوده است. قبل از میلاد مسیح نیز همینگونه بود. در حالی که زنان در چین، اروپا، آفریقا، عربستان و اقوام ایرانی زبان به عنوان برده فروخته می‌شدند، هیچ ارزشی نداشتند، در خانه با آنان مانند خدمتکار و برده رفتار می‌شد، اجازه نشستن بر سر سفره را نداشتند، از طرف شوهرانشان کتک زده می‌شدند و... زنان تورک همیشه آزاد و حرّ می‌زیستند.

در تورکان باستان، زنان در امور دولتی مربوط به روابط سیاسی و اقتصادی نیز صاحب نظر بودند. زنان شمشیر می‌زدند، اسب سواری کرده و حتی کشتی می‌گرفتند. زنان همچنین در جنگ هم شرکت می‌کردند.

یک ضرب المثل تورکی می‌گوید: «اولین ثروت سلامتی، دومین ثروت زن خوب است.» یکی از نشانه‌های ارزش قائل شدن تورکان قدیم به زن، داشتن فرهنگ تک همسری بود. در تورکان هون هیچ تمایز و فرقی بین زن و مرد وجود نداشت.

در فرهنگ تورکان هون، زن مکمل مرد محسوب می‌شد و هیچ کاری بدون نظر زن انجام نمی‌شد. حتی اگر در «فرامین خاقان» نام همسرش درج نمی شد، آن فرامین اعتباری نداشتند. هنگام دیدار سفیران کشورهای خارجی با خاقان، حتماً باید خاتون (همسر خاقان) نیز حضور می‌داشت.

خاتون گاهی سفیران را بدون خاقان هم بحضور می‌پذیرفت. به عنوان نمونه در دولت هون غربی (هونهای اروپا) سفیران توسط «آروک خان» همسر آتیلا بحضور پذیرفته شده و در مورد امور دولتی گفتگو می‌کردند. در دیدارهای رسمی، مراسم پذیرایی، ضیافت و اعیاد، خاتون در سمت چپ خاقان می‌نشست. خاتون به بحثهای سیاسی و دولتی گوش فرا داده و نظرات خود را ابراز می‌کرد.

در دولتهای گؤک‌تورک و اویغور، همسر خاقان به همراه شوهرش در امور دولتی صاحب نظر بود. در امضاء دستورات و فرامین دولتی عبارت «بنام خاقان و خاتون» درج می‌شد. کتیبه‌های اورخون هم با عبارت «خاقان و خاتون می‌فرمایند» شروع می‌شوند. در داخل خانواده نیز زن همیشه از حق صحبت بالایی برخوردار بود.

در این باره منابع زیادی مربوط به زمان قبل از مسلمان شدن تورکها وجود دارد. یکی از این منابع اثر ابن فضلان است که از تورکهای بولغار اطراف رودخانه ایتیل (ولگا) دیدار کرده است. ابن فضلان اعتراف می‌کند که جایگاه زن در جامعه تورک حیرت‌آور است و شگفت‌زدگی خود را به وضوح بیان می‌کند.

ابن فضلان اظهار می‌دارد: «خاتون در کنار خاقان می‌نشیند و این بخشی از سنت و فرهنگ تورک است، زنان تورک هرگز از مردان فرار نمی‌کنند.» یک جهانگرد دیگر عرب بنام ابن بطوطه، چنین می‌نویسد: «در اینجا من شاهد وضعیت جالبی شدم، آن احترامی است که تورکها به زن قائلند. در اینجا، ارزش و کرامت زنان از مردان بالاتر است.»

#فرهنگ_و_تمدن_والای_تورک

@TurkUygarligi


نویسنده، ادیب و سیاستمدار مشهور تورک «چنگیز آیتماتوو»


چنگیز آیتماتوو، با نام كامل "چنگیز تورکولویچ آیتماتوو"، نویسنده، ادیب، روزنامه‌نگار، نمایشنامه‌نویس، مترجم و سیاستمدار تورک، متولد دسامبر ۱۹۲۸ در دهکده شکر در منطقه تالاس، بعد جمهوری شوروی قرقیزستان.
وی پسر یکی از دولتمردان معروف قرقیزستان بود که طی تصفیه‌های استالینی ۱۹۳۷ دستگیر و بعد از یک سال تیرباران شد. مادرش بازیگر تئاتر بود و به تأثیر از نام قهرمان تاریخ تورک، امپراتور بزرگ تورک، چنگیز خان، نام وی را چنگیز گذاشت.

در ۱۹۴۲، در سن چهارده سالگی، در دهکده خود آغاز به کار کرد. ابتدا در قزاقستان سپس در مؤسسه کشاورزی قرقیزستان (بیشکک) به تحصیل پرداخت و به نوشتن داستان‌های کوتاه روی آورد. در ۱۹۵۶ ـ ۱۹۵۸ در «مؤسسه ادبی گورکی» (مسکو) تحصیلات خود را ادامه داد. در ۱۹۵۹ به حزب کمونیست پیوست و در سال‌های ۱۹۵۹ ـ ۱۹۸۹ به‌عنوان خبرنگار برای روزنامه معتبر پراودا کار کرد، آیتماتوو نماینده خلق در شورای عالی (مجلس شوروی) و یکی از اعضای کمیته مرکزی حزب کمونیست نیز بود. او از نوامبر ۱۹۹۰ سفیر شوروی و روسیه در لوکزامبورگ و بعد از استقلال قرقیزستان سفیر کشور خود در ناتو، اتحادیه اروپا و یونسکو بود.

اما فعالیت‌های ادبی آیتماتوو بود که موجب شهرت او به‌ عنوان یکی از برجسته‌ترین نویسندگان غیر روسی‌زبان شوروی گردید. نخستین نوشته‌های او آینده‌ای بود از تصویر پردازی ظریف روانشناختی و فرهنگ جادویی، چشم‌اندازها و شیوه زندگی روستایی جامعه سنتی قرقیزستان [افسانه‌های کوهستانها و استپ‌ها (۱۹۶۳)؛ الوداع گل‌ساری (۱۹۶۳)؛ و کشتی سفید (۱۹۷۳)]. داستانهای جمیله (۱۹۵۸) و معلم اول من (۱۹۶۲) او به‌صورت فیلم درآمدند و تبدیل به آثار کلاسیک سینمای قرقیزستان شدند. درباره داستان جمیله گفته‌اند: شاید در ادبیات جهان در مورد محبت زن و مرد هزاران اثر خلق شده باشد اما هیچ کدام آن صمیمیت و شیرینی جمیله را ندارند، در واقع آیتماتوو در این زمینه روزنه تازه‌ای را بر روی خوانندگان باز کرد.

آیتماتوو نخستین نویسنده تورک [از قرقیزستان] بود که درک فرهنگ مردمی و سنتی قرقیزستان را تا سطح تحلیل‌های روانشناختی ارتقا داد. آیتماتوو در نوشته‌های اخیر خود، با تفاوت‌هایی ظریف بار دیگر به مضامین اولیه خود بازگشت. آیتماتوو در آثار خود تصویر‌های سنتی فرهنگ مردمی قرقیز را با نقش‌مایه‌‌های ادبیات کلاسیک جهان در بافتی از واقعه‌های پرخطر اجتماعی به‌هم می‌آمیزد. [روزی به درازای یک قرن (۱۹۸۰)؛ و تامغای کاساندرا (۱۹۹۵)، سیب سرخ (۱۹۶۴)، رویاهای ماده گرگ (۱۹۸۶)، ابری که با چنگیز خان قهر بود (۱۹۹۰) و...]. اغلب رمانهای او، که توسط استودیوی فیلمسازی قرقیزستان به‌صورت فیلم درآمده‌اند، تأثیری نیرومند بر شکل‌گیری جهان‌بینی تورک‌های قرقیزستان داشته‌اند. او در آثار خود در چارچوبی محدود و با زبانی "سربسته" از نظام شوروی انتقاد می‌کرد.

مهم ترین اثری که بدون شک آیتماتوو را در سطح جهانی مطرح کرد، بی تردید رمان «روزی به درازای یک قرن» وی بود که در این رمان به مسأله هویت ملی و ضد ملی و مانقورت و مانقورتیسم پرداخته است. این رمان که آمیزه‌ای از واقعیت و تخیل است در سه زمان، گذشته، حال و آینده انشا شده و در واقع نویسنده داد سخن را داده است.

آیتماتوو در دوران پس از شوروی قرقیزستان همچنان به‌عنوان یکی از محبوب‌ترین نویسندگان و سیاستمداران قرقیزستان باقی ماند.

آیتماتوو هم در اتحاد شوروی و هم در میان کشورهای مستقل مشترک‌المنافع کنونی، یکی از معروف‌ترین نویسندگان غیر روس است. او دارای شهرتی بین‌المللی است و داستان‌های کوتاه و رمان‌های او به ۱۳۰ زبان و با شمارگانی کلی ۴۰ میلیون نسخه منتشر شده‌اند. وی برنده جایزه ادبی "قلب طلایی" نیز بود.

در سال ۲۰۰۸ نیز در قرقیزستان به مناسبت هشتادمین سالگرد تولد او، سال آیتماتوو اعلام شد که نویسنده سرشناس در ۱۰ ژوئن همان سال در نورنبرگ آلمان دار فانی را وداع گفت و در گورستان آتا-بیت (مزار پدری – بابا مزاری) بیشکک به خاک سپرده شد.

آیتماتوو نام خود را در تاریخ و ادبیات تورک جاویدانه کرد و هیچ نویسنده دیگری در قرقیزستان و شوروی سابق شهرت و جایگاه او را کسب نکرد.

اتحاد در زبان، اندیشه و عمل در دنیای تورک؛ از آرزوهای آیتماتوو بود. وی طرفدار سرسخت اتحاد دنیای تورک بود و به‌کارگیری یک زبان ادبی مشترک در جهان تورک را توصیه می‌کرد.

@TurkUygarligi


هارولد آلبرت لمب:

کسانی که او [امیر تیمور] را «بربر» می‌خوانند در برابر این حقیقت سکوت اختیار کرده‌اند: درحالی‌که قصاب‌ها در فرانسه و پاریس مردم را سلاخی و گوشت‌شان را می‌فروختند، امیر تیمور در سمرقند مراکز علمی تأسیس می‌کرد.

#رنسانس_تیموری

@TurkUygarligi

Показано 12 последних публикаций.