Репост из: Hidden Chat
یه دختر تو تصویر داره کتاب میخونه و با افکار خودش دست و پنجه نرم میکنه؛ ذهنش خسته میشه و میره برای خودش یه لیوان چای میریزه و از پنجره ب بیرون نگاه میکنه به ماه و ستارهها خیره میشه ب زندگیش فکر میکنه به خودش..برمیگرده سرجاش و کتابشو دوباره باز میکنه اما تمرکز نداره ذهنش شلوغه و در نهایت به نتیجهای نمیرسه و پناه میبره به خواب!!
چگونه شرح دهم لحظه لحظهی خود را برای این همه ناباورِ خیال پرست:)