درباره مثال «خطرناک» حسن محدثی
سعید احمدی علیایی
در مناظره ای که بین دکتر عبدالکریمی و دکتر محدثی برگزار شد، مثالی زده شد که هم هشدار دهنده است و هم خطرناک. هشداردهنده است به این دلیل که نشان می دهد که جامعه «با سواد» ایرانی هنوز درک عمیقی از معنای ذاتی واژه ها ندارد و خطرناک است به این خاطر که اگر قرار باشد با چنین مبنایی درباره کشورمان فکر کنیم، برای قرن ها این دور باطل را ادامه خواهیم داد.
مثال این بود: «نسل ما که تفکر سنتی داشت، باور داشت که بدن ما امانت الهی است اما نسل امروز که مدرن است اعتقاد دارد که مالک کامل بدنش هست؛ پس در جامعه یک شکاف بزرگ ایجاد شده»
تفکر سنتی یعنی تفکری که یک باور، رفتار و عادت را بدون هیچ پرس و جویی و بدون هیچ چالشی بپذیرد. در مقابل اولین رکن تفکر مدرن، داشتن بینش انتقادی نسبت به همه باورها، رفتارها و عادت هایی است که از جامعه، تاریخ و سنت به فرد تحمیل می شود.
مطلقا نباید این تعاریف ابتدایی را دست کم گرفت. وقتی می گوییم تفکر مدرن، ذات انتقادی دارد، پس باید به شیوه زیست جوان ایران امروز نگاه کرد و پرسید این جوان به جز تبعیت محض از رسانه ها و بت های دنیای معاصر چه کار دیگری انجام میدهد؟ آیا پیروی محض از باورهای معاصر، به معنای مدرن بودن است؟ دقیقا چه تفاوتی بین تبعیت از آموزه های سنتی و آموزه های معاصر وجود دارد؟ پاسخ مشخص است: هیچ.
اصل مطلب در تفکر مدرن داشتن بینش انتقادی نسبت به همه باورهاست. نسبت به اعتقادات گذشته و باورهای معاصر. جوان امروز دقیقا برابر با پدربزرگش سنتی است. با همه سلول های بدنش در خدمت رسانه هاست و به طرز خنده داری ادعا می کند که مالک بدن خودش هست. جوان امروزی حتی آن دانایی نسبی پدربزرگش را ندارد؛ عقلانیتی که به واسطه تجربه های زیستی در تماس با واقعیت به دست آمده بود. جوان امروز چنان مسخ رسانه ها شده که هیچ رزونه ای برای مدرن شدنش دیده نمی شود.
دقیقا به همین دلیل است که عبدالکریمی بارها تاکید کرده اگر قرار بر تحول مثبت و بنیادین است، جریانی می تواند این کار را انجام دهد که از باورهای گذشته تبعیت می کند. چون این جریان امکان تفکر انتقادی نسبت به باورهای گذشته خود را دارد اما جریانی که از باورهای معاصر پیروی محض دارد، کاملا نابینا شده و هیچ امکانی برای نگاه انتقادی به باورهای خودش را ندارد.
پس هیچ شکافی در جامعه ایجاد نشده و ایران امروز همان ایران دوره قاجار است. شبیه دوره قاجار اکثریت مطلق سنتی زندگی می کنند و تعداد بسیار بسیار کمی بینش انتقادی و مدرن دارند. تنها تفاوت ما و دوره قاجار نقاب سنت است. تفکر سنتی برای زنده ماندنش هزاران نقاب تازه به چهره می زند و برای چند دهه همه او را به عنوان تفکر مدرن میشناسند.
🔸محدثی: متاسفانه نویسنده درک درستی از سنت ندارد! مدرنیته خود سنتی جدید است و انسان جدید ایرانی از سنت قدمایی عبور کرده و وارد سنت جدیدی (مدرنیته) شده است. اگر وی تعریف مرا از سنت درمییافت، دیگر چنین مطالب بیپایهای نمینوشت. وی درنیافته که من در فرصت محدود مناظره مثالی زده ام که نشان میدهد چهگونه نگاه انسان جدید ایرانی به عالم و آدم (وجه هرمنوتیک سنت) از اساس دگرگون شده است و انسان جدید ایرانی دیگر در درون سنت قدمایی اقامت ندارد.
سعید احمدی علیایی
در مناظره ای که بین دکتر عبدالکریمی و دکتر محدثی برگزار شد، مثالی زده شد که هم هشدار دهنده است و هم خطرناک. هشداردهنده است به این دلیل که نشان می دهد که جامعه «با سواد» ایرانی هنوز درک عمیقی از معنای ذاتی واژه ها ندارد و خطرناک است به این خاطر که اگر قرار باشد با چنین مبنایی درباره کشورمان فکر کنیم، برای قرن ها این دور باطل را ادامه خواهیم داد.
مثال این بود: «نسل ما که تفکر سنتی داشت، باور داشت که بدن ما امانت الهی است اما نسل امروز که مدرن است اعتقاد دارد که مالک کامل بدنش هست؛ پس در جامعه یک شکاف بزرگ ایجاد شده»
تفکر سنتی یعنی تفکری که یک باور، رفتار و عادت را بدون هیچ پرس و جویی و بدون هیچ چالشی بپذیرد. در مقابل اولین رکن تفکر مدرن، داشتن بینش انتقادی نسبت به همه باورها، رفتارها و عادت هایی است که از جامعه، تاریخ و سنت به فرد تحمیل می شود.
مطلقا نباید این تعاریف ابتدایی را دست کم گرفت. وقتی می گوییم تفکر مدرن، ذات انتقادی دارد، پس باید به شیوه زیست جوان ایران امروز نگاه کرد و پرسید این جوان به جز تبعیت محض از رسانه ها و بت های دنیای معاصر چه کار دیگری انجام میدهد؟ آیا پیروی محض از باورهای معاصر، به معنای مدرن بودن است؟ دقیقا چه تفاوتی بین تبعیت از آموزه های سنتی و آموزه های معاصر وجود دارد؟ پاسخ مشخص است: هیچ.
اصل مطلب در تفکر مدرن داشتن بینش انتقادی نسبت به همه باورهاست. نسبت به اعتقادات گذشته و باورهای معاصر. جوان امروز دقیقا برابر با پدربزرگش سنتی است. با همه سلول های بدنش در خدمت رسانه هاست و به طرز خنده داری ادعا می کند که مالک بدن خودش هست. جوان امروزی حتی آن دانایی نسبی پدربزرگش را ندارد؛ عقلانیتی که به واسطه تجربه های زیستی در تماس با واقعیت به دست آمده بود. جوان امروز چنان مسخ رسانه ها شده که هیچ رزونه ای برای مدرن شدنش دیده نمی شود.
دقیقا به همین دلیل است که عبدالکریمی بارها تاکید کرده اگر قرار بر تحول مثبت و بنیادین است، جریانی می تواند این کار را انجام دهد که از باورهای گذشته تبعیت می کند. چون این جریان امکان تفکر انتقادی نسبت به باورهای گذشته خود را دارد اما جریانی که از باورهای معاصر پیروی محض دارد، کاملا نابینا شده و هیچ امکانی برای نگاه انتقادی به باورهای خودش را ندارد.
پس هیچ شکافی در جامعه ایجاد نشده و ایران امروز همان ایران دوره قاجار است. شبیه دوره قاجار اکثریت مطلق سنتی زندگی می کنند و تعداد بسیار بسیار کمی بینش انتقادی و مدرن دارند. تنها تفاوت ما و دوره قاجار نقاب سنت است. تفکر سنتی برای زنده ماندنش هزاران نقاب تازه به چهره می زند و برای چند دهه همه او را به عنوان تفکر مدرن میشناسند.
🔸محدثی: متاسفانه نویسنده درک درستی از سنت ندارد! مدرنیته خود سنتی جدید است و انسان جدید ایرانی از سنت قدمایی عبور کرده و وارد سنت جدیدی (مدرنیته) شده است. اگر وی تعریف مرا از سنت درمییافت، دیگر چنین مطالب بیپایهای نمینوشت. وی درنیافته که من در فرصت محدود مناظره مثالی زده ام که نشان میدهد چهگونه نگاه انسان جدید ایرانی به عالم و آدم (وجه هرمنوتیک سنت) از اساس دگرگون شده است و انسان جدید ایرانی دیگر در درون سنت قدمایی اقامت ندارد.