شرح روان ابیات مثنوی معنوی، دفتر سوم
جواب گفتنِ مهمان، ایشانرا، و مَثَل آوردن به دفع کردن حارسِ کِشت به بانك دَف از کِشت، شتری را که کوسِ محمودی بر پشتِ او زدندی
(۴۰۸۸) گفت: ای باران از آن دیوان نیم
که زلاحَولی ضعیف آید پیم
مهمان تازه وارد به جمع ملامت کننده گفت: ای یاران، من از آن شیاطینی نیستم که همین که کسی لاحول گوید، ارکان وجودم سست شود.
(۴۰۸۹) کودکی کو حارسِ کِشتی بُدی
طبلکی در دفعِ مرغان می زدی
يك بچه که نگهبان مزرعه ای بود، برای راندن پرندگان مزاحم، طبل کوچکی می زد.
(۴۰۹۰) تا رمیدی مرغ ز آن طبلك ز کشت
کِشت از مرغانِ بَد بی خوف گشت
تا از صدای آن طبل کوچک، پرندگان فرار کنند و مزرعه از هجوم زیان آور آن پرندگان محفوظ بماند.
(۴۰۹۱) چونکه، سلطان، شاه محمود کریم*
برگذر زد آن طرف خیمه عظيم
تا اینکه روزی سلطان محمود بخشنده گذارش به آن حوالی افتاد و خيمه بزرگی برافراشت.
*سلطان محمود را با صفت کریم = بخشنده ، کریم خطاب کردن سلطان محمود از طرف مولانا جنبه طنز دارد.
@MolaviPoett
جواب گفتنِ مهمان، ایشانرا، و مَثَل آوردن به دفع کردن حارسِ کِشت به بانك دَف از کِشت، شتری را که کوسِ محمودی بر پشتِ او زدندی
(۴۰۸۸) گفت: ای باران از آن دیوان نیم
که زلاحَولی ضعیف آید پیم
مهمان تازه وارد به جمع ملامت کننده گفت: ای یاران، من از آن شیاطینی نیستم که همین که کسی لاحول گوید، ارکان وجودم سست شود.
(۴۰۸۹) کودکی کو حارسِ کِشتی بُدی
طبلکی در دفعِ مرغان می زدی
يك بچه که نگهبان مزرعه ای بود، برای راندن پرندگان مزاحم، طبل کوچکی می زد.
(۴۰۹۰) تا رمیدی مرغ ز آن طبلك ز کشت
کِشت از مرغانِ بَد بی خوف گشت
تا از صدای آن طبل کوچک، پرندگان فرار کنند و مزرعه از هجوم زیان آور آن پرندگان محفوظ بماند.
(۴۰۹۱) چونکه، سلطان، شاه محمود کریم*
برگذر زد آن طرف خیمه عظيم
تا اینکه روزی سلطان محمود بخشنده گذارش به آن حوالی افتاد و خيمه بزرگی برافراشت.
*سلطان محمود را با صفت کریم = بخشنده ، کریم خطاب کردن سلطان محمود از طرف مولانا جنبه طنز دارد.
@MolaviPoett