Фильтр публикаций




یه لحظه دور از تو بهم استرس میده.
شبیه بچه‌ای میشم که مامانشو گم کرده.
دلم‌ میخواد فقط توی بغلت قایم بشم.


من اون رابطه رو می خوام که
یه روز باهاش برم یه‌ جای لاکچری، یه روز باهاش برم ساندویچی کوچه خیابون، یه روز بشینیم واسه هم کتاب بخونیم، یه روز باهم PS4 بازی کنیم، تو خیابون آخر شب بلند بلند بخندیم، یه روز باهم انقدر عکس بگیریم که حافظه گوشیمون پر شه، جفتمون همو خیلی دوست داشته باشیم و از موندن پیش هم مطمئن باشیم، یه موزیکو ۲ تایی بلند بلند بخونیم،
باهم دعوا کنیم، سر هم داد بزنیم ولی آخرش همو بغل کنیم،
به هم کمک کنیم تا به آرزوهامون برسیم، اشتباهات کوچیک همو ببخشیم، باهم دیگه قهر بکنیم؛
اما همدیگه‌ رو عوض نه!
-امیر


از این عکسا بگیریم...




من از توجه تو به خودم انرژی میگیرم.
با نگرانیات برای خودم، لبخند میاد رو‌لبم.
من عاشق اینم که نگاهت کنم ببینم توهم نگاهم میکنی.


توی تنهاییام جات رو‌ خالی میکنم. چون من برعکس همه دوست دارم با تو تنها باشم، نه با خودم. دوست دارم حس‌کنم جزئی از تنمی.
تیکه‌ای از وجودمی.


دنیامی و بهت میبالم.




میخوام بشم فرشته‌ی نگهبانت!
هرچی تورو اذیت میکنه رو ازت دور کنم.
همش مراقبت باشم و نذارم خم به ابروت بیاد.
هروقت حالت خوب نیست تا میتونم بخندونمت و کاری کنم حالت خوب شه:)


دلم بغلت رو میخواد، بوسه‌هاتو. دلم عطر تنت رو میخواد.


میدونم زندگیمو، خوشحالیمو مدیون حضور توام.
تویی که امنی برای قلبم. امنی برای زندگیم. کنار تو خود واقعیمم...




و اگر تو‌
درون قلب من نبودی
پس این همه تپش برای کیست؟
و اگر تو
درون قلب من نبودی
پس من برای چه مینویسم!؟
من برای چه زنده ام؟!
و من به چه امیدی در انتظار فردایم؟
تو تمام انگیزه ی من
و تمام ذوق من برای آمدن فردایی!
-دعاوی


در آن لحظه فقط نیاز داشتم یک‌جوری به تو متصل باشم. پیراهنت باشم و مرا انداخته باشی در سبد رخت چرک‌ها، لیوان آبت باشم که هنوز جای دست‌هات بر آن گرم است، سیگار نیمه‌سوخته‌ات باشم که یادت رفته مرا روشن کرده‌ای. در آن لحظه می‌خواستم حتی به احمقانه‌ترین شکل، در زندگی‌ات و در خانه‌ات، به تو نزدیک باشم.
-کیمیا رجبی


بغلت بوی زندگی میده دلبر‌




بگذار دوستت بدارم
تا از اندوه دور بمانم
تا از تاریکی برهم
تا از زشتی دور شوم
بگذار دمی در کف دستان تو بخوابم.
ای امن ترین مکان ها!
با عشق تو
می توانم هندسهٔ جهان را دگرگون کنم
سرزمین موعود را در هم شکنم...
-قبانی


گاهی خوابت را می‌بینم بی‌صدا، بی‌تصویر مثلِ ماهی در آب‌های تاریک که لب می‌زند و معلوم نیست حباب‌ها کلمه‌اند یا بوسه‌هایی از دل‌تنگی.


هر وقت ناراحت بود و بغضی شد، زیر گلوشو ببوسید و بهش بگید:
"عزیزِ من! زیر گلویت جای بوسه‌های من است، نه بغض."
-امیر

Показано 20 последних публикаций.