سلام ادمین پسرم ۱۶
آقا من یبار رفتم خونه مامانبزرگم خیلی شلوغ بود محرم بود.
رفتیم بخابیم ساعت ۱ اینا بود همه خابیدن تو اتاقا ۳ تا اتاق پره آدم بود.
منم حشری شده بودم نمیدونستم چکار کنم مکان نبود برم بزنم تو دسشویی هم نمیشد چون صدا میپیچید رفتم تو راهرو بزنم.
۲ دیقه داشتم میزدم ک صدا اومد سری انداختم تو شلوارم نشستم باز بلند شدم شروع کردم زدن دوباره صدا اومد نشستم هیچکس نیومد.
دوباره شروع کردم زدن ایندفعه گفتم صدا بیاد دگ نمیکشم بالا شلوارو صدا اومد منم چشمام بسته داشتم همیجوری میزدم یهو دیدم یکی گفت خاکبرسرم یواش.
دیدم مامانبزرگه مامانمه ۱۰۱ سالشه آلزایمر داره بعد سریع رومو اونور کردم ب رو خودم نیاوردم.
فردا همه جارو پر کرد امیر وقتی دیشب شما خواب بودین داشته کفشارو واکس میزده و کلی تشویقم کردن🤣🤣🤣🤣🤣
Admin jan:
خدا مادربزرگتو حفظ کنه ولی علاوه بر آلزایمر، کصخلم هست بزرگوار
@ETERAFUCK