ادمین جان دختر همسایمون بدنسازی میره منم پریروز رفتم جلو باشگاه یه موتوری به این تیکه انداخت با پنجه بوکس موتوری رو گاییدم اوضاعی شد این به کنار
دیروزم اومد خونمون با صاحب خونمون رفت آمد داره منم تو حیاط بودم یکم باهام لاس زد اومد رو پاهام نشست من خایه کردم هیچی نگفتم بعد خیلی ریلکس پا شد یه لبخند بم زد رفت خونه همسایمون
بعدظهر که شد من خونه تنها بودم زنگ مارو زد گفت با که صاحب خونمون کار داره[صاحب خونمون اصن خونه نبود] درو باز کردم دیدم چادور گذاشته اومد داخل حیاط در بستم داشتم میرفتم صدام کرد گفت بیا
تشکر کرد واسه اون روز که اون موتوری زدم فلان یهو چادر زد کنار ادمین چشمت روز بد نبینه ممه هاش ۸۵ رد کرده بود سرمو گرفت گذاشت لا سینه هاش
منم که جقی یکم خوردم ممه هاشو گفت الان نمیتونم سکس کنم بزار واس فردا صبح
امروز صبح هم خونه تنها بودم اومد ساعت ۹ اینا بود
اومد حدود ۲۰دقیقه رو کار بودیم
الانم باهم رلیم ازم کوچیک تره
ینی امروز بهترین روز زندگیم بوددددد
به کراشم رسیدم که هیچ حتی گاییدمش
ادمین ایشالا توهم به کراشت برسی خدافظ
Admin jan:
گه میخوره کسکش من اونجا بودم
همچین که پنجه بکسو دراورد بره طرف یارو پاش لیز خورد افتاد زمین، پنجه بکس رفت تو کونش
@ETERAFUCK