🔹
غریبی نکن، میشناسی مارو مشتی ، دست و پا زنجیر، بچه ناف تیمارستان دیکتاتوریم- بخش بیستم ؛ معلم دیکتاتوریاراده ی بیشتر حکومت های دیکتاتوری بر این است که مرزهای دانش در حکومتشان به سود آن ها پیش برود و در علوم انسانی و هنر، با نظارتی دقیق تر می کوشند در رشته هایی چون فلسفه، اندیشه ی سیاسی، جامعه شناسی یا هنر، چیزی از سخن ایدئولوژی حاکم فراتر نرود یا چیزی با اندیشه های دیکتاتوری در ستیز نباشد.
همچنین حکومت های دیکتاتوری معلم هایی را که به دشمنی با نظام آنها، آوازه دارند، بر نمی تابند و دوستدار معلمی هستند که هوادار آنها است یا دست کم ، بی تفاوت است.
محدودیت های دیکتاتوری جمهوری اسلامی برای معلم و آموزش، بسیار بیش از این است چون محور حکومت جمهوری اسلامی ایران، آخوند است و آخوند کسی است که خود را عالم میداند، ادعای هدایت آدمیان را دارد و با دنیایی از دروغ نادانی ، هر معلم و آموزگاری را رقیب و برهم زننده ی بساط ادعای خود، می انگارد و در ظاهر یا باطن، در ریا و عُریانی خشم، میخواهد معلم را محدود کند. که به آسانی می توان نمونه هایی از مخالفت های آخوندها را با همگانی شدن آموختن سواد و کار معلم ها، به ویژه آموزش دختران در دوره رضاشاه بزرگ دید، آنگونه که بسیاری از آخوندها در همان دوره به ویژه در بخش های دور از مرکز ایران به شکلی سازمان یافته، تا توانستند راه آموزش سواد و دانش همگانی را در ایران سد کردند.
بنا بر آرزوی دیکتاتوری جمهوری اسلامی، یک معلم باید بیانگر خواست های نظام باشد و پیروی و ایمان به رهبران و گردانندگان جمهوری اسلامی را آموزش دهد و اگر اطاعت از دیکتاتوری را نمی آموزد، آموزگار سرپیچی از حکومت یا به ویژه نگاه انتقادی به فساد و دزدی و خرابی حکومت، نباشد.
معلم در حکومت جمهوری اسلامی یا باید همچون ماشینی خودکار گسترش دهنده ی دروغ ها و نیرنگ ها و انواع جَعل هاي عُلمای حاکم باشد یا تا جای ممکن، تحقیر شود و چون نظام دیکتاتوری جمهوری اسلامی در اساس برنامه ای برای پیشرفت ندارد و دانشی که یک معلم به دانش آموزان می آموزد تا جایی برای این دیکتاتوری مفید است، که برای خدمت به حکومت و رهبران و گردانندگانش، لازم باشد و به کار آید.
به همین سبب با همه ی دشواری های آموزش در جامعه ی ایران در روزگار امروز، حقوقی که برای معلم های ایران از سوی جمهوری اسلامی در نظر گرفته میشود از ظالمانه ترین بی عدالتی های دیکتاتوری جمهوری اسلامی است و بیشتر معلم های ایران، آنچنان سر در اندیشه ی نیازهای روزمره و گذران زندگی هستند که تمرکز در آموزش برای آن ها از سخت ترین آزمون های زمان برای آدمی در دنیا است و معلمی که جمهوری اسلامی میخواهد معلم نیست، ماشینی است که مُروج دروغ ها و نادانی های آخوندهای حاکم است و باید زندگی فقیرانه اما همواره در سپاس از حکومت داشته باشد و بچه های ایران را براي خدمت به آخوندها و رهبران و گردانندگان دیکتاتوری جمهوری اسلامی ایران، آموزش دهد و نسل نوی ایران را برای آینده ای کاملا خدمت گذار و مطیع بپرورد.
اما با اینهمه فلاکت و دشواری فضای آموزش در ایران و با اینهمه بی عدالتی جمهوری اسلامی، برای معلم و نیازهای آموزشی و زیستی معلم، هزاران معلم در ایران با آگاهی و مهر و بردباری ای شگفت انگیز در پناه زمان آینده ی ایران را با آموزش نسل نو در ایران، روشن تر میکنند چون خواست زمان، کمال آگاهی و روشن بینی انسان و این خواست همواره پشتیبان هر معلم و روند آموزش کم و بیش در همه جای دنیا است.✍ #اشو
بریده شد، خم نشد سر فرخزاد
با چی آسفالتو میشورین بعد هر کشتار، ها؟
گریه ت میگیره بخندم
صبر کن
ما بغض تو گلومونه
دیگه اشکآور واسه چی سرگرد؟
دستخوش به معلمی که ریه ش از گچ پر شد و
اینا رو یاد ما داد...🆔
@C_B_SHAHZADEH