.
#بیوه
#پارت67
لینک قسمت اول👇
https://t.me/c/1331640683/47153_حالم خیلی بد سپیده خیلی.. دلم می خواد باهات
حرف بزنم تاشایدیکم آروم بگیرم. می خوام سبک
شم.. دلم از این دنیا خیلی پره..
دقیقا دردای اصلی ازهمون روز شروع شد روزی که
جواب کنکورم اومد.
درطول حرفهای بهار بغضی برگلوی سپیده چنگ می
انداخت برای خواهرک دلشکسته اش برای بهار کم
سن وسالی که آن همه رنج کشیده بود اما نباید
اجازه می داد اشک از نگاهش بیرون بریزد باید آنقدر
قوی می بود تا بهار را آرام کند...
بهار گفت وگفت تا دلش کمی آرام گرفت سبک شد
به راستی که سبک سبک شد...
_اما وسط اون هول و وال سهیل شد فرشته ی نجاتم
ومیشه گفت بزرگترین شانس زندگی من.. منو از
بین آدمایی که هیچ اشتراکی بینمون نبود کشید
بیرون!
همین حرف بغض سپیده را از بین برد ولبخندی
جایگزینش کرد.
این جمله چه معنایی داشت؟!
مگرهمین عشق نبود! قسم می خورد که همین یک
جمله سراسرش پراز عشق خفته ای بود که خودش
هم خبرنداشت.. درمیان تمام دردو دل هایش حتی
یک کالم هم از خودخواهی سهیل نگفت در عوض
خودخواهی او را محبت معنا کرد!
این دونفر را می شد به عنوان کم هوش ترین
عاشقان دنیا معرفی کرد...
بهار دوست نداشت حتی با یک کلمه نابجا سهیل
وشخصیتش را زیر سوال ببرد نخواست به هیچ
عنوان رازبینشان را برمالکند...
ازهمه چیز گفت جز رازی که قراربودهمیشه در سینه
اش نگه دارد!
سپیده کنار بهار قرار گرفت.
_یه جمله ی قشنگی هست که میگه:مهم نیست
آخرین زلزله ی زندگیت چند ریشتربود مهم نیست
که تو اون زلزله چه چیزهایی رو از دست دادی مهم
اینه که دوباره از نو بسازی...
دنیات،ُ زندگیت،ُ باورت...ُ
مهم شروع دوباره است که تو االن پله های اولیه
اش رو پشت سر گذاشتی باید سعی کنی از این به
بعد به اون خاطرات تلخ فکرنکنی تنها فکرو
تمرکزت باید بشه خودت و سهیل و زندگی که قراره
باهم بسازینش!
بهار یه سوالی دارم ازت؟!
بهار نگاه سرخش را که از زور شکسته نشدن
بغضش بود به نگاه مهربان سپیده دوخت.
_تو االن تو این مرحله ی زندگی که ایستادی آرامش
داری؟!
بدون آنکه احساس کند نیازی به فکر کردن دارد
قاطع جواب داد :
_آره!
سپیده لبخندی به جواب قاطعش زد.
_گاهی ما آدما خیلی کم صبر می شیم صبر خیلی
نعمت بزرگیه آدم با صبر می تونه راحت تر زندگی
کنه همه ی زندگیا سختی داره یکی بزرگتر یکی
کوچکتر هرکی هم بگه من هیچ مشکلی تو زندگیم
نداشتم بی شک دروغ محضه!
اما فقط و فقط صبرِکه می تونه کمکمون کنه...
هر از دست دادنی هرنداشتنی خودش می تونه کلید
یک موفقیت بزرگتر باشه...
می دونی گاهی اوقات برای بعضی از نداشته هامون
باید از خداتشکرکنیم بعضی داشته ها آرامشمون
ازمون سلب می کنه!
بعضی نداشتن ها و رفتن ها خیلی پرمنفعت تر از
داشتن هاست...
گاهی باید اعتراف کرد که اگه اونا نمی رفتن ما
هیچوقت ارزش واقعی خودمون رو نمی فهمیدیم
وازهمه مهم تر هیچوقت به آرامش بعد از
نداشتنشون نمی رسیدیم!
اگر هنوز هم بودند ما آدم جسور االن نبودیم!
ببین تو االن میگی آرامش داری این خودش مهم
ترین شرط خوشبختی هر آدمیه آرامش بزرگترین
نعمت خداست خیلی از آدما همه چی دارن اما
حاضرن همه ی داشته هاشون واسه همین آرامش
بدن!
حرفهای سپیده به او انگیزه می داد وقتی به
حرفهایش فکر می کرد به حقیقت کالمش پی می
برد واقعا اگر خیانت حسام نبود شاید باید تا آخر
عمر زندگی بدون ارامشی را تجربه می کرد یا اگر
حداقل نمی توانست خانواده اش راببخشد ال اقل
هرروز رفتاراتشان را در ذهنش مرور نکند!
همه ی ادمها دچار اشتباه می شوند حتی پدرو مادر
سپیده که پشتوانه ی دخترشان بودند بازهم با
رفتارهایشان دچار خطا می شدند!
چقدر احساس خوبی داشت از اینکه با سپیده حرف
زده بود حس سبکی که نفسش را راحت تر از زمان
های دیگر از سینه خارج می کرد..
❌ رمان جذاب و ممنوعه #بیوه را هر روز سر ساعت ۱۰ صبح از کانال دنبال کنید.
《☘️
@herbal_magic ☘️》