سایهی پرهیبت یک مرد جلویم قد میکشد. قلبم تند میزند و تا میخواهم جیغ بکشم صورتش را واضح میبینم. به هقهق میافتم.
_برو بیرون.
اخمهایش بیشتر میشود.
_یعنی چی؟... زنمی!
بیشتر توی خودم جمع میشوم. از حرکت دوبارهاش هراسان دستانم را دور تنم میپیچم و او اینبار تعلل نمیکند. آنقدر تند جلو میآید و ناگهانی بلندم میکند که حوله از دستم رها میشود و جیغ خفهام خندهی پراخمش را بلند میکند.
نفس بیقرارش میان گوشم مینشیند و با حسی بین شرم و تردید بازویش را میگیرم تا احساس امنیت بیشتری داشته باشم.
توی دلم به خودم فحش میدهم که تشنه شدن بعد از حمام دیگر چه صیغهای بود. روی مبل که میگذاردم مقابلم مینشیند و زل میزند توی چشمانم.
_چی شد؟
_خوردم زمین.
ابروهایش بالا میرود.
_اونو که میدونم. چرا خوردی زمین؟
_سرامیکا خیس بودن.
نگاهش را پایین میکشد و مچم پایم را لمس میکند. جیغ و گریهام مخلوط میشود و او نچی میکند.
بهنرمی کنارم مینشیند و دستش را دورم حلقه میکند.
با خجالت خودم را عقب میکشم و میپرسم:
_شما اینجا چیکار میکنین؟
_مامانت زنگ زد گفت ماشین خراب شده، دیرتر میرسن اگه میتونم بهت یه سر بزنم.
با حیرت نگاهش میکنم و او شانه بالا میاندازد.
_خودمم تعجب کردم... بریم دکتر؟
_واسه چی؟
_پات... فکر کنم در رفته.
مینالم: نه!
با یک حرکت ناگهانی میان آغوشش هستم. وحشتزده میپرسم:
_چیکار میکنی؟
دستش را میرساند به مچ دردناکم و میگوید: ورم میکنه پات. باید جا بیفته.
تجربهی بدی دارم. میدانم دردش چقدر وحشتناک است.
کودکانه میگویم: نمیخوام.
نفسش گوشم را داغ میکند: باشه.
شروع میکند به ماساژ مچم. درد دارد اما امیدوارم همین ماساژ کارگر باشد و کارم به بیمارستان و دکتر نیفتد.
کنار گوشم میگوید: میدونی اولین بار کی عاشقت شدم؟
خجالتزده میپرسم:
_کی؟
_با نازی تازه از استخر اومده بودی. وسط خونهی خانمجون وزنتو انداخته بودی روی دستات و به عقب خم شده بودی و میخندیدی. اونقدر خوشگل میخندیدی که اصلاً منو ندیدی. موهات هنوز خیس بود و دورت پخش و پلا بود.
موهایم را پس میزند و سرش را پایینتر میآورد. کنار گوشم پچپچ میکند: درست مثل الان!
یکباره درد، کل بدنم را منقبض میکند و جیغم میان سینهی پهنش خفه میشود.
کنار موهای خیسم پچپچ میکند: هیس! تموم شد عزیزم.
حوله را میکشد روی شانههایم و لب میزند: سرما نخوری؟
میان آغوشش گرمترین جای دنیا است حالا. اشکهایم را پاک میکند و سرش پایین میآید و پیشانیام را میبوسد. لبم را نوازش میکند و کنار گوشم میگوید:
_حیف به مامانت قول دادم وگرنه...
https://t.me/+KRl7vng162szNmU8
https://t.me/+KRl7vng162szNmU8
https://t.me/+KRl7vng162szNmU8