.
لینک قسمت اول:
https://t.me/c/1477520398/48652 #پارت299
-خب بگو ببینم منتظرم حرف هاتو بشنوم.
خیره نگاهش کردم تا به حرف بیاد و بگه که اینجا وسط زندگی من چه خبره.
استرس تموم وجودم رو گرفته بود اما سعی می کردم خودمو خونسرد نشون بدم و وانمود کنم که حالم خوبه.
-اسمش روشناست احتمالا از توی صحبت هام با بابام شنیدی و این اسم رو متوجه شدی.
باورم نمی شد که با این وقاحت توی چشم های من زل زده بود و داشت می گفت که اسم معشوقه اش چیه.
درسته که من فهمیده بودم هرسام عوضیه اما فکرشو نمی کردم که انقدر وقیح باشه.
سکوت کردم و اجازه دادم تا حرفاش تموم بشه.
-دختر یکی از آدم هایی که بابام خیلی باهاش سر و کار داره و به درد بابام می خوره.
نمی دونم تو از وضعیت بابام خبر داری یا نه اما پدر من آدم با نفوذیه ولی این مرد خیلی از پدر من بانفوذتره.
واقعا نمی فهمیدم هدفش از این همه مقدمه چینی و گفتن این حرف های اضافه چی بود.
من واقعا برام اهمیتی نداشت که در مورد خانواده ی خودش یا دختره چیزی بدونم.
من فقط می خواستم در مورد رابطه ی هرسام و اون دختر همه چیز رو بفهمم.
-هرسام برو سر اصل مطلب من چند ماهه زنتم باید خیلی قبل تر از اینا در مورد خانواده ات باهام حرف می زدی نه الان که این موضوع مهم پیش اومده.
داری معطل می کنی که یه دروغ دیگه دست و پا کنی و تحویلم بدی؟
-همه ی چیزایی که میگم به این ماجرا ربط داره.
حالا که قراره بفهمی قضیه از چه قراره می خوام کامل برات بگم و چیزی رو از قلم نندازم پس اعتراض نکن و گوش کن.
🍑 رمان جذاب و اتشین #هرسام را هر روز ساعت ۱۸:۳۰ از کانال دنبال کنید.
👩🏻⚕
@amuzeshe_zanashue