🌀
خدا کجاست؟در علم کلام اسلامی، "تشبیه" یعنی همانند کردنِ ذات و صفات خداوند به مخلوقات. و "تنزیه" یعنی اعتقاد به منزه بودن خداوند از مخلوقات و دور بودن صفات مخلوقات از ذات پاک الهی.
؛🌾
در کتاب "مقالات شمس تبریزی" آمده است که:
واعظی بر مردم همدان منبر می رفت و آنها را تحذیر میداد که دور باشید از کسانی که درباره خدا به "تنزیه" قائلاند.
و آیاتی که به "تشبیه" تعلق دارند میخواند که در خودِ قرآن آمده است که:
الرحمن علی العرش استوی (خدا بر تخت نشسته است)
و خودِ خدا فرموده است که یدا... فوق ایدیهم.
یا: وجوه یومئذ ناضره الی ربها ناظره.
واعظ میگفت که پس خدا جسم است و همۀ ویژگیهای آن را دارد.
؛
هفتهای می گذرد و واعظی اهل تنزیه به همدان میآید.
شبها بر منبر میگفت: ای مردم از مشبهه بر حذر باشید و مبادا خدا را جسم بینگارید. خودِ قرآن گفته است: «هوالاول و الآخر والظاهر و الباطن»
یا «لیس کمثله شیء»
یا «اینما تولوا فثم وجه الله» و از این دست آیات.
مردم سخت ترسیدند و گریان و ترسان به خانهها بازگشتند.
یکی از آنها کُنجِ خانه سر بر زانو نهاد.
بر عادت، طفلان گرد او میگشتند.
میراند هریکی را و بانگ میزد.
همه ترسان بر مادر جمع شدند.
زن آمد پیش او نشست. گفت: خواجه خِیر است، طعام سرد شد، نمیخوری؟ کودکان را زدی و راندی، همه گریانند.
گفت: برخیز از پیشم که مرا سخن فراز نمیآید. آتشی در من افتاده است.
در اینجا زن ملاحت بیشتری نشان میدهد و مرد را به سخن میآورد.
مرد میگوید که از امروز باید وضعی دیگر در قبال خدا داشته باشیم. اکنون ما کدام گیریم؟ برچه زییم؟ عاجز شدیم.
به تعبیری: آخر با این اعتقاداتِ متفاوت چگونه زندگی کنیم و بمیریم؟
زن میگوید:
ای مرد هیچ عاجز مشو و سرگردانی میندیش.
اگر خدا بر عرش است، اگر در جای است و اگر بیجای است، هرکجا که هست عمرش دراز باد! دولتش پاینده باد!
تو از درویشیِ خود اندیش که سفرهات بینان است و خانهات بیچراغ.
؛🌾
زین وصیت کرد ما را مصطفی
بحث کم جویید در ذاتِ خدا
آنک در ذاتش تفکر کردنی ست
در حقیقت، آن نظر در ذات نیست
هست آن پندار او، زیرا به راه
صد هزاران پرده آمد تا اِله
هرچه اندیشی پذیرای فناست
آنکه در اندیشه ناید آن خداست
در گذر از نام و بنگر در صفات
تا صفاتت ره نماید سوی ذات"دفترچهارم"
؛🌾
پروردگار بزرگ در نگاه و تصور هرشخص جلوهای متفاوت داشته و هر انسانی بسته به میزان آگاهیها و روحیات درونی خویش، تصور خاص خود را از خداوند دارد.
درین زمینه بین آدمیان حتی از نژاد و دین و مذهبی یکسان و مشترک ممکن است دیدگاهی واحد وجود نداشته باشد، بنابراین هرکس برعقیده خود پای فشرده و احساس برتری و کامل بودن نسبت به دیگری داشته باشد بی شک به خطا رفته است چنانکه در قسمت پایانی حکایت موسی و شبان خطاب به موسی آمده:
هان و هان گر حمد گویی گر سپاس
همچو نافرجامِ آن چوپان شناس
حمدِ تو نسبت بِدان گر بهترست
لیک آن نسبت به حق هم اَبتَرست
؛🌾
بزرگی خدای هرکس به اندازه وسعت فکر او و میزان شایستگی اوست و طبیعی است که خدای اهل محبت با خدای اهل شقاوت تفاوت داشته و دیدگاهِ عاشقان ذات اقدس الهی از دیدگاه عامه مردم جداست.
«جمله بهانههاست که عشق است هر چه هست
خانهی خداست عشق و تو در خانه ساکنی
زین بیش مینگویم و امکانِ گفت نیست
والله چه نکتههاست در این سینه گفتنی»"دیوان غزلیات شمس"
«آن کس که بهشت را روی زمین نیافته است، در آسمان نیز نخواهد یافت. اقامتگاهِ خدا، جنب خانهٔ ماست، و اثاثِ خانهٔ او عشق است. »
"امیلی دیکنسون"
«هرکه امروز نبیند به جهان طلعتِ دوست
غالب آن است که فرداش نباشد دیدار»"سعدی"
؛🌾
بهترین راه برای شناخت خدا، عشق ورزیدن به مخلوقات جهان هستی است. باید همه را دوست داشت و چتر مهربانی خود را برسر همه چیز و همهکس گستراند، همچون انوار پُرمهر خداوند که بر همه چیز و همهکس یکسان پرتوافشانی میکنند.
خدایی را به انسان ها معرفی کنیم که بتوانند دوست بدارند، عشق بورزند و حضورش را در همه ذرات هستی و با تمام وجود مشاهده کنند. خدایی که بیشتر از باور کردن بتوانند حضور سراسر مِهرش را با تمام وجود احساس کنند.
موسیا آداب دانان دیگرند
سوخته جان و روانان دیگرند
آتشی از عشق در جان بر فروز
سر به سر فکر و عبارت را بسوز🔻نسخههای زندگی:
🍃
@zlife