『 ژاوژا 』


Channel's geo and language: Iran, Persian
Category: Art


ژاوژا به معنی کثیف، چرکین، پلشت، نجس!
تکست‌هاتون رو برای ارسال توی کانال، بفرستید
https://telegram.me/BiChatBot?start=sc-1097370-Hu2M2pE
(برای تبادل با آمار مشابه پیام بدید)

Related channels  |  Similar channels

Channel's geo and language
Iran, Persian
Category
Art
Statistics
Posts filter


تا حالا به‌‌جای حرف زدن با خودت، بهش گوش دادی؟!

زهرا عین


ساحلم گم شد توو جزر و مدِ غلط‌ها

رُخ


روی موندنت شرط بستم؛ اعتماد دارم بت.

ایمان


فشارِ دو دستِ سرد را روی سینه هایم احساس میکنم که با تمام قوا مرا به عقب هل میدهد. خسته نمیشود. در مسلط ترین حالتِ ممکن و در عین حال با بالاترین سرعت در حالِ به عقب رفتن‌ام. بازگشت.
اوضاع پست تر از آنچه در مخیله میگنجد در گذر است. دلم آرام نمیگیرد. صبح ها که از خواب بیدارمیشوم هرلحظه منتظرم که اتفاقِ بدی بیافتد. درحالی که اتفاقِ بد ۱ دقیقه قبلش افتاد. مثلِ بختک روی وجودم افتاد. من در حالِ به قتل رسیدن‌ام. توسطِ چه کسی؟ نمیدانم. هرچقدر که التماس میکنم که زودتر تمامش کن، بدتر میشود. من در حالِ زجرکش شدن‌ام! این جنایات در سرم در حالِ رخ دادن است. طولانی ترین تراژدی ای که به چشم دیدم؛ پایانِ باز.

پ‌ن: نقطه سرِ خط؟
صفحه به اتمام رسید.

فِرنوِه


اطلاع رسانی:
این متن با اشک و از ته دل نوشته شد؛ چندین بار ادیت شد و در انتها پاک شد.

نیسای


می‌روی، ما می‌شوی... اما این بار بدون من!

غزاله


‏به بازی بخندی برنده‌ای یا ببازی بخندی برنده‌ای؟!

داریوش


Forward from: « کرگدنِ دل‌نازک »

‌نمی‌خوام هیچوقت ناراحت ببینمت؛
چون ماه با گرفتگی نمی‌تونه بدرخشه.

-ایمان


آلیس در سرزمین فجایع

وی


ارزش چیه؟ سنجیده میشه آدم با کدوم سنگ محک؟!

کابوس


انقدری که حال من نوسان داره، بازارهای مالی ندارن! یه دو دقیقه خوبِ خوب یا اصلا بدِ بد بمون.

مغموم


تنها موسیقی‌ای که بی‌صبرانه منتظر شنیدنشم، صور اسرافیله!

ووبی


‌نیاز مبرمی به زندگی دارم.
به حس زنده بودن به صدای بچه ها و شلوغیِ ایستگاه های اتوبوس؛ نیاز به بوی باقالی و سوز و سرمای پاییز دارم. نیاز به چیزی دارم که زنده بودنو به یادم بیاره، چیزی که زیر پوستم بره و مثل صبح هایی که نمیخاستم بیدار بشم ولی سرما و نور خورشید وجودمو مورمور میکرد به وجد بیارتم. روزمرگی های تکراریِ توی این روزام بیشتر به روز مرگی شباهت داره؛ اتفاقات تکراری، آدمای تکراری
چیزایی که هر روز منو میکشن و پایانی ندارن

زحل


‏خوب که فکر می‌کنم می‌بینم دوسم نداشتی. دیگه خوب فکر نمی‌کنم.

مصطفا موسوی


بختش سیاه بود ولی موهای سرشو تو آینه سفید دید!

ژک


این دختره نظامی نیست؛ ولی مثل گنجوی‌، هفت پیکرم کرده و در هر جسم و حالی که باشم، داستانِ کشورگشایی هاشو تو دلم، به شعر در میارم.

نیسای


سرانجام بلندپروازی یک انسان که در رویاهایش بال بال می‌زند، سقوط است.

ویکتور


خیلی چیز‌ها می‌خواستم بگم ولی تمام تلاشم برای حرف زدن، به یک سرفه تبدیل شد.

نگفتنیا


نیچه مرده است!

"خدا"

کوف بور


‌روحی کربنی که در راه الماس شدن تسلیم کاغذ شد.

تایمی

20 last posts shown.