چیز ترسآوری توی گریهاش بود. گریه همیشه کمی با امید همراه است، امید به برآمدن از رنج. او اما فرومیرفت و دیگر دلش را هم به هیچ گولزنکی خوش نمیکرد. صورتش از اشک خیس بود. وقتی همهچیز یکسان است، آدم دیگر اشکش را هم پاک نمیکند.
گربه بازی _ ایشتوان ارکنی
#از_کتابهام