🔺|سفر در روحِ تاریخ و جغرافیای مقاومت|
[درباره کتاب
عربیکا(نوشته دکتر وحید یامینپور)]
سفرنامه خواندن و سفرنامه نوشتن، توصیف مشتی سنگ و چوب و یا وصف حرکتهای وضعی و انتقالی چند موجود دوپا نیست. بلکه سفر در آفاقِ نفوس و ارواح آدمیان است. اساسا روایت از پس رؤیتِ روح و معنای چیزی ممکن میشود، و الا توصیف وجنات یک چیز مادامی که راه به کشف جوهره آن باز نکرده اساسا توصیف محسوب نمیشود. سفرنامه «عربیکا» شرح چنین سفری است. در آن ضاحیه توصیف میشود، به همین معنا؛ یعنی روح ضاحیه توصیف میشود؛ روح لبنان، روح مقاومت ، روح انسان مجاهد لبنانی. ما این التفات را خصوصا از روایتهای شهید آوینی در مستندهای روایت فتحش میشناسیم. او بود که به ما آموخت روایت جنگ و جهاد، شرح آمار و ارقام تیر و ترکشها و اصابتها نیست. بلکه همه این آمارها بر بستر یک معنای اشراقی از روح جهاد و مجاهد تازه معنا و مفهوم پیدا میکند. آنچه که در عربیکا رویتپذیر است، تولد دوباره چنین التفاتی است. رستن از دام تحلیلهای نظامی و ژئوپلیتیک که در این یکسال و اندی فضا را اشباع و اشغال کرده است-و در بسیاری از موارد مانع از فهم معنای قذسی این نبرد شده است- تنها و تنها با چنین نظرکردنی ممکن میشود.
نقطه قوت دیگر عربیکا، نگاه روندی به مقاومت است. یعنی برای آنکه قدر لحظه و آن را معلوم کند، تاریخ و روند مقاومت را همچون موجودی زنده و پیشرونده برای مخاطب حاضر میکند. همین مطلب کتاب را از یأسهای معمول نجات داده و خواننده هرچند سختی و جدیت میدان را در آن نظاره میکند، اما دستِ باز و امکانات فراوانی که پیش روی مقاومت است را هم مشاهده میکند. این نگاه روندی همان چیزی است که ما در بیانات رهبران مقاومت، رهبر عزیز ما و امثال خود شهیدسیدحسن نصرالله بارها و بارها میدیدیم و میبینیم. البته معمولا در این بیانات از ذکر جزئیات پرهیز میشود، اما عربیکا متعهد است این جزئیات را ولو موجز مطرح کند. در واقع باوجود اینکه نگاه روندی در کتاب حاضر است این نگاه کلی با ارجاعات مدامش به جزئیات تاریخی و میدانی، کاملا عینی و ملموس شده است. بنابراین هرچند این سفرنامه شرح سفری در روزهای مشخصی از ایام بعد از شهادت سیدعزیزما است، اما مخاطب در آن به ملاقات مقاومت در کلیت وسعت تاریخی و جغرافیاییاش مینشیند.
همه آنچه گفته شد، علاوه بر یک نکته اصلی است؛ نکتهای که هر سفرنامهای( و شاید هرکتابی) باید واجد آن باشد و البته خیلی از کتابها واجد آن نیستند؛ عربیکا «شیرین» است. کتاب کتاب شیرینی است. این شیرینی وقتی با طراوت شهود و رویت شکوه مقاومت، و لمس گرمای تجربه لحظه ورق خوردن تاریخ عجین میشود، چیز عجیبی میسازد که بعید است به مخاطب اجازه دهد کتاب را زمینبگذارد.
از این سه نکته پیدا است که خواندن عربیکار را شدیدا توصیه میکنم؛ حتی برای آنان که مقاومت در مرکز توجهشان نیست.
کناش|حمیدرضا میررکنی