✍️«جمشیدخان، عمویم که باد همیشه او را با خود میبُرد»، رمان عجیبی بود! شاید بهتر باشد بگوییم رمانی عمیق، که به لطف دورخوانی و گفتوگوی گروهی، هر یک از ما نکتهای را از لابهلای خطوط درمییافت و با دیگران در میان میگذاشت و همین تعامل، لذت خواندن اثر را دوچندان میکرد؛ طوریکه اگر رمان را به تنهایی میخواندیم به این درک و لذت از آن نمیرسیدیم.
ترجمه روان مریوان حلبپهای نیز، لذت خواندن نثر شاعرانه بختیار علی را دو چندان میکرد.، برگردانی خوشخوان، طوریکه خواننده لحظهای احساس نمیکند در حال مطالعه متنی ترجمهشده است.
🖋نویسنده رمان، بختیار علی، یکی از برجستهترین چهرههای ادبی کردستان عراق در دوران معاصر است که علاوه بر داستان نویسی، با نقدهای ادبی و شعرهایش نیز شناخته میشود.
او در این رمان، با زبانی روان و با سبک «رئالیسم جادویی»، داستان جمشید خان را از زبان برادرزادهاش روایت میکند.
جمشید خانی که آنقدر سبک است که با هر بادی به پرواز درمیآید و هر بار هم که سقوط میکند حافظهاش را از دست میدهد و راوی داستان، سالار خان، با زبانی پر از نمادها و استعارهها، از سرگذشت عجیب عمویش میگوید؛ سرگذشتی که با تحولات تاریخی، سیاسی و اجتماعی کردستان پیوند خورده است.
📚دورخوانی این رمان ۱۸۰ صفحهای و گپ و گفت پیرامونش، سه جلسه دو ساعته از برنامه «یکشنبههای دورخوانی» را به خود اختصاص داد که به قول حاضرین، واقعا میارزید!
رمان، با در آمیختن مرز بین واقعیت و خیال، زمانی حدود ۱۵ سال از زندگی جمشید خان و برادرزادهاش و اتفاقاتی که از سرمیگذرانند را روایت میکند.
انسانهایی سرگشته، تبعیدی و بیسرزمین که همواره در تلاش برای یافتن هویت و جایگاه خود در جهانی بیثبات هستند، گویی بازتابی از وضعیت تاریخی و سیاسی کردستان عراق و سرنوشت مردمان آن...
📝اگرچه ایدهی نو، زبان شاعرانه و استعاری، و قصه درگیرکننده از نقاط قوت این داستان محسوب میشوند، اما نقدهایی نیز به آن وارد شده است:
برخی منتقدان و خوانندگان معتقدند که قلم نویسنده، به طور کلی در بخشهایی از آثارش کُند و پراکنده است. (بختیار علی در بیشتر آثارش - به جز رمان حاضر - از روایت خطی پرهیز میکند و به شیوهای غیرمتعارف داستان را پیش میبرد، که این موضوع برای بعضی خوانندگان، بهویژه آنهایی که به روایتهای کلاسیکتر عادت دارند، شاید کمی دشواریاب باشد.)
همچنین استفاده بیشازحد از استعارهها میتواند درک داستان را با چالشهایی همراه کند.
در برخی قسمتها نیز کمی اطناب به چشم میخورد، طوریکه شاید بهتر بود رمان کمی مختصرتر تنظیم میشد.
با تمام اینها، جمشیدخان عمویم که باد همیشه او را با خود میبُرد، اثری تاملبرانگیز است که ذهن خواننده را به چالش میکشد و او را با پرسشهایی درباره سرنوشت، تنهایی، آزادی و هویت انسان درگیر میکند.
❓چطور قدرتِ پرواز، که نماد آزادی، رهایی و سبکباریست، جمشید خان و سالار را اینگونه در بند کشیده بود؟
آیا آنها در نهایت توانستند جایی ریشه بدوانند؟...
📍در سلسله نشستهای «یکشنبههای دورخوانی»، هر هفته در فروشگاه سروستان باغ کتاب گرد هم میآییم و با مطالعه یک اثر ادبی، در باره آن گفتگو میکنیم. آخرین نشست ما در سال ۱۴۰۳، یکشنبه، ۱۹ اسفندماه، ساعت ۴ عصر برگزار خواهد شد.
به امید دیدار!
#دورخوانی
#کتابگپ
#معرفی_کتاب
#بختیار_علی
#باغکتاب
@TehranBookGarden