Tahlilak


Channel's geo and language: Iran, Persian
Category: not specified


فضایی برای رشد و آگاهی از طریق تحلیل های بازار سرمایه

Related channels  |  Similar channels

Channel's geo and language
Iran, Persian
Category
not specified
Statistics
Posts filter


سلام
امروز یکی از اون روزهایی هست که یک سری‌ها برای همیشه از بورس میرن.میرن و دیگه هیچ وقت هم برنمیگردن.کار درستی انجام میدن یا کار اشتباهی مهم نیست!مهمه اینه که یه خاطره تلخ!یه پرونده نیمه باز!تا آخر عمر گوشه ذهنشون می‌مونه.

#محمد_مشاری

@tahlilak




سلام

با توجه به مطالبه افزایش ارزش پول ملی از یک سو و نداشتن ابزارهای قابل توجه در دست بانک مرکزی از سوی دیگر،به نظر میرسد،تنها اقدام متصور از سوی مدیران بانک مرکزی جهت نیل به این خواسته محدود و محصور به افزایش نرخ بهره باشد .

#محمد_مشاری

@tahlilak


امروز غروب از یک شماره نشناس برایم پیامک آمده بود:«سلام عشقم💋»

من در حالی که طپش قلب بهم دست داده بود پیامک را باز کردم :
«سلام عشقم💋
آبشده،بدون فاکتور رسمی،مطمئن،بهترین سرمایه‌گذاری.
سوپری دریانی جلیل آقا»

زنگ زدم بهش.بدون حال و احوالپرسی گفتم:«شنیدی طرف میره داروخونه میگه نفت دارید؟»
گفت:«نه»
گفتم:«داروخونه‌چی هم گفته بود نه،بعد طرف دستشویی کرده توی داروخانه و گفته بود داروخونه‌ای که نفت نداره باید توش دستشویی کرد»
گفت:«پر بیراه نگفته»
گفتم:«روز بعد هم طرف میره و همین سوال رو میپرسه»
گفت:«طرف مثل خودت یه تخته کم داشته به نظرم»
گفتم:«داروخونه چی میگه نفت دارم.دوباره طرف همون کارو میکنه و میگه باید دستشویی کرد توی داروخونه‌ای که توش نفت میفروشن»
جلیل آقا گفت:«بنال ببینم چی میخوای بگی»
گفتم:«حال و حوصله ندارم و گرنه منم باید میومدم توی مغازه‌ات دستشویی»

قاه قاه خندید و گفت:«قشنگ معلومه امروز بورس منفی بوده»
گفتم:«چه ربطی به بورس داره؟»
گفت:«روزهایی که بازار خراب شده‌تون خرابه،با حرص حرف میزنی!»
گفتم:«واقعا چه فکری کردی که تبلیغ آب شده میکنی با اسم سوپر دریانی جلیل آقا»
گفت:«مغازه من حداقل ۳۰ میلیارد می‌ارزه!»
گفتم:«خوب»
گفت:«اعتبار من بیشتره یا اونی که ده میلیون داده یه سایت فروش طلا اورده بالا؟»
گفتم:«هر کسی را بهر کاری ساختن»
گفت:«الان بانک مرکزی میخواد گواهی طلا بفروشه کارشه؟»
دیدم چیزی نگم به نفع خودمه.گفت:«الو…الو….گوشی دستته؟!»
گفتم:«آره….»
گفت:«تو بورس شما نفت میفروشن؟!»
گفتم:«نه!!!»
گفت:«پس من فردا میام دستشویی میکنم اونجا!»
گفتم:«چرا جلیل آقا!»
گفت:«بورسی که توش نفت نمیفروشن باید شا…توش»
قطع کردم.

@tahlilak


سلام

به احتمال خیلی خیلی زیاد چیزی که همه فکر میکنن،اتفاق نخواهد افتاد.

#هیچی_نمیشه

@tahlilak


سلام
یه وقتهایی هست که شک داری سهامت رو نگه داری یا بفروشی!

یه زمان‌هایی هست که نمی‌دونی باید سهام جدید بخری یا نخری!

از همه بدتر روزهایی هست که نمیدونی باید بخری یا باید بفروشی؟!
امروز از اون روزهاست.

ما که امروز هم میخریم چون باور داریم که هم توافق میشه هم ارز پایین نمی‌یاد.

#محمد_مشاری

@tahlilak


در ساعاتی که وزیر اقتصاد و ریس جمهور در مجلس در حال پاسخگویی به سوالات نمایندگان مجلس بوده‌اند،آقای ظریف نیز در دفتر ریس قوه قضاییه مشغول بوده‌اند.

چیزهای زیادی هست که ما بی‌خبریم.

چه سالی شد امسال!!!!!

@tahlilak


سلام
ذبح وزیر اقتصاد به دست مافیای خودرو در مجلس شورای اسلامی.

@tahlilak


ترامپ با زلنسکی همون طوری حرف زد که جلیل‌آقا با مشتری‌هاش حرف میزنه.


سلام
بازارِ تقریبا سرتاسر سبز و مملکت تقریبا کلا تعطیل ناخودآگاه آدم رو یاد ایام کرونا میندازه،اون زمان هم شرایط همین طور بود.همه جا تعطیل، بازار سبز.

در عین این که شرایط سال ۱۴۰۳ با شرایط سال ۱۳۹۸ قابل مقایسه نیست،نتیجه ولی یکسانه.



#محمد_مشاری

@tahlilak


سلام
نهایتا تا فردا برای همه عزیزانی که کمک کردند تا جوان محکوم به اعدام(ارسلان)از چوبه دار رها بشه،کتاب ارسال خواهد شد.

الگو و معنای زندگی من هستید.دمتون گرم.سرتون سبز.

#محمد_مشاری

@tahlilak


توجه دارید در روزی که بورس تعطیل بود.مرکز مبادله باز بود و در مجموع ۷/۹۶۵ سکه تمام و نیم و ربع معامله شد.سرما و گرما و قطعی برق فقط مال بورسه.به مرکز مبادله و سازمان امور مالیاتی دخلی نداره.
این دو بزرگوار تحت هر شرایطی باز هستند.
@tahlilak


خير سرمان امروز تعطيل بود.کپه مرگمان را گذاشته بودیم که با صدای داد و هوار جلیل آقا از خواب پریدیم.صدایش را انداخته بود توی سرش و هوار می‌کشید:
«بدبخت شدم…»

من سعی کردم دوباره بخوابم.کلی هم به چشمهایم فشار آوردم ولی جلیل آقا ول کن نبود:
«به دادم برسید….»

با کلافگی لباس پوشیدم.دست و رو نشُسته زدم بیرون.رگ گردن جلیل آقا شده بود شلنگ آبیاری چمن‌های پارک.کلفت و سرخ.

جلیل آقا من را که دید انگار که شوهر مادرش را دیده باشد.خشمگین تر داد زد:«این چه مملکتیه شما درست کردین؟»

غیر از من هفت،هشت تا آدم دیگه هم آنجا بودند ولی جلیل آقا من را خطاب قرار داد:«بیچاره شدم….» و بعد دو دستی زد توی سر کم موی خودش.

یک نفر یک لیوان آب داد دست جلیل آقا.یکی دیگر سیگار برایش آتش زد.من گفتم:
«مثل آدم حرف بزن ببینیم چی شده؟»
گفت:«بگو چی نشده؟!»
گفتم:«خوب چی نشده؟!»
گفت:«دیگه چی میخواستی بشه؟!»
گفتم:«بمیری که عین آدم نمی‌تونی حرف بزنی!»
گفت:«دزد زده به مغازم»

تا جلیل آقا این حرف رو زد یک حال خوبی بهم دست داد.توی دلم گفتم ،چه روز خوبی بعد رو کردم به جلیل آقا و گفتم:«حتما سکه‌هایی رو با پول فروش سهام خریدی دزد برده؟!چقدر گفتم بجای سکه بیا واحدهای صندوق طلا بخر!برای همچین روزی بود»جلیل آقا همان طوری که نکه و ناله میکرد گفت:«نه عبدالله سکه‌ها رو که روی دلار ۹۵ دادم رفت»

حالم گرفته شد.گفتم:«پس دزد چی برده؟»
با دست قفل بریده شده مغازه را نشان داد وگفت:«قفل رو بریده…رفته توی مغازه…چهارتا کارتن ۱۰ کیلویی گردو برده…دو تا خشاب ۲۴ تایی زعفرون…»

گفتم:«مرد گنده خجالت بکش برا چارتا گردو و دو تا پر زعفرون داری گریه میکنی؟»
گفت:«مالی که از من بردن اندازه یه سال حقوق توعه،چند روز حقوقت رو دیر میدن میایی نسیه جنس میبری!یادت که نرفته؟!»

چند نفر زدن زیر خنده.حس کردم گونه‌هام سرخ شد.صدای آژیر ماشین پلیس اومد.آقای پلیس مرد تقریبا بلند قدی بود و لهجه کردی داشت.به جلیل آقا:«خدا رو شکر دوربین داری،انشالله زود دزد مغازه‌ات پیدا میشه!»
جلیل آقا گفت:«دوربین دارم ولی توی این هفته چند بار که برق قطع و وصل شد،هارد دوربینم سوخت».

دوباره دل من خنک شد.یاد یه ضرب المثل افتادم.سرم را بردم در گوش جلیل آقا و ضرب المثل را گفتم.انگار نفت ریختم روی آتش.مردک بی‌حیا جلوی آن همه آدم گفت:«عمت باباسیل داره»

مردم محل دیگر داشتند متفرق می‌شدند.پلیس گفت:«بیمه سرقت کردی مغازه‌ات رو؟»جلیل آقا به پهنای صورت لبخند زد که یعنی آره.

پلیس ‌صورت جلسه کرد.خودش امضاء کرد.جلیل آقا امضاء کرد.پلیس گفت:«اگر سه تا شاهد هم امضاء کنند ،راحتر میتونی از بیمه خسارت بگیری.دو نفر دیگر هم امضاء کردند.جلیل آقا صورت جلسه را گرفت سمت من که یعنی امضاء کن.دوست نداشتم امضاء کنم.پلیس گفت:«ثواب داره».امضاء کردم.پلیس از قفل شکسته عکس انداخت و رفت.

من گفتم:«جلیل خان ما حق همسایه گری رو بجا اوردیم»
گفت:«یه جا به درد خوردی،به درد نخور»و بعد خندید.
گفتم:«عوض تشکرتِ؟!»
گفت:«من که اول و آخر پول رو از بیمه میگرفتم!»
بعد رو به آسمان کرد.دستانش را بالا برد و گفت:«الهی شکر»


گفتم:«جلیل آقا تو کی اینقدر سالکِ عارفِ واصل بودي كه ما خبر نداشتيم؟»
گفت:«اینایی که گفتی یعنی چی؟»
گفتم:«دزد بهت زده خدا رو شکر میکنی؟»
گفت:«برو کنار عمو بذار باد بیاد.کدوم دزد؟سه سال پشت سر هم مغازه رو بیمه سرقت و آتیش سوزی کرده بودم ،گفتم پولم حروم نشه!»


چشمام گرد شد.گفتم:«پس قفل رو….»
گفت:«خودم با دیلم بریدم»
گفتم:«لعنت به اون شیرموزی که پدرت خورد»

#محمد_مشاری

@tahlilak


امروز غروب برق ما رفت.زمستان سخت است دیگر کاری نمی‌توان کرد.با خودم فکر کردم،بروم کمی قدم بزنم.سگ قبرستان شرف دارد به خانه‌ی بدون برق،بدون تلویزیون،بدون وایفا و بدون‌گرما.

از جلوی مغازه جلیل آقا که رد شدم،دیدم نشسته روی پله‌های مغازه و دارد سیگار می‌کشد.با حرص پک می‌زد.جوری که در آن ظلمات آتش سیگار چهره‌اش را روشن میکرد.

پیش خودم گفتم،سگ محلش کنم،دلم کمی خنک شود.نمی‌دانم در آن تاریکی چطور من را شناخت.پرسید:«دکتر بازم میگی هیچی نمیشه؟!»
گفتم:«مثل این که شما خیلی دوس داری یه چیزی بشه!»
ته سیگارش را پرت کرد سمت شمشادهای پیاده رو.
گفت:«من فاز تو رو نفهمیدم چیه؟!»
گفتم:«شما بهتره سرت توی کار خودت باشه،به فاز بقیه چکار داری؟»
گفت:«میدونی یه جور حرص دربیاری حرف میزنی!لج آدم رو درمیاری»
گفتم:«خوب حرف نزن با من»
گفت:«نه!آدم‌خوشش میاد باهات سرشاخ بشه»
گفتم:«خیلی‌ها مثل تو بودن.رفتن دکتر.قرص گرفتن.خوب شدن»

از جاش بلند شد.با کف دست خاک روی شلوارش رو تکاند.گفت:«خدایی این شد مملکت؟» و با دست تاریکی توی مغازه‌اش را نشان داد.بعد گفت:«هیچ وقت اوضاع به این خرابی نبوده!»
گفتم:«شما که سنی ازت گذشته باید خاموشی‌های زمان جنگ رو یادت باشه!»
گفت:«اون موقع جنگ بود»
گفتم:«خوب الانم جنگه»

با تاسف سری تکان داد و گفت:«جان من این چیزایی رو که میگی خودت قبول داری؟!یا ما رو اسگول کردی؟!»
گفتم:«کدوم چیزا؟!»
گفت:«اینی که توافق میشه دلار هم پایین نمیاد!»
گفتم:«صد در صد همین طوری میشه!»
گفت:«بعد پنگوئن‌ها هم پرواز میکنن؟»
گفتم:«انشالله»
گفت:«اگه من با قرص خوب میشم تو باید بستری بشی»

پشتم را کردم بهش که بروم.صدای رسیدن پیامک موبایلش آمد.یه حرف زشتی زد.از این حرفهای کشدار.گفت:«کل مملکت تعطیله،سازمان امور مالیاتی پیامک زده که در خدمت مودیان عزیز هستیم»
گفتم:«برای همینه میگم توافق میشه»
گفت:«خدا همه مریض‌ها رو شفا بده»
بلند گفتم:«الهی آمین»نون آمین را کامل نگفته بودم که مادر بچه‌ها زنگ زد.

گفت:«برق اومد،بیا خونه»
گفتم:«چیزی نمی‌خوای بیرون؟»
گفت:«یه دبه ماست کم چرب بگیر!»
گفتم:«جلیل آقا یه دبه ماست ساده چنده؟!»
گفتم:«۱۲۰ تومن»
گفتم:«خوب یکی بده»
سه تا چک پول پنجاهی دادم به جلیل آقا.۲۰ تومن پس داد.
گفتم:«جلیل خان ۱۰ کم دادی!»
گفت:«آناناس.۱۰ تومن پول نایلونشه»
گفتم:«نایلون نمی‌خواهم»

۱۰ تومن را گرفتم.راه افتادم سمت منزل.پیچ کوچه را نپیچده بودم که دسته دبه ماست کنده شد.دبه ماست یله شد روی زمین.

داشتم با خودم کلنجار میرفتم که چطوری دبه را بردارم که ته مانده ماست توی دبه برایم بماند که لامپ‌های تیر برق روشن شد.شدم مثل بازیگر تاتری که همه چراغ‌های سالن خاموش می‌شود و فقط چراغ بالای سر او روشن می‌شود.جلیل آقا دستش را لوله کرد دور دهانش و داد زد:«آناناس»
من بیخیال ماست شدم و خودم را کشاندم سمت خانه.

#محمد_مشاری

@tahlilak


امروز قبل از ظهر بر خلاف میلم مجبور شدم برای خرید بروم سوپری جلیل آقا.چون سوپری دیگری که آن سر خیابان محل سکونت ما هست بسته بود.احتمالا برای شرکت در راهپیمایی رفته بود.جلیل آقا مراسم ملی و میهنی سرش نمی‌شود.او تنها چیزی که می‌شناسد و دوست دارد پول است.

لیست خریدی که مادر بچه‌ها داده بود در دستم بود.سلام دادم.جلیل آقا در جواب صدایی از خودش درآورد.از گلویش.یعنی این که علیک سلام.

من در راهروی قفسه‌ها دنبال ماکارونی و لپه بودم که جلیل آقا صدایش را بلند کرد و پرسید:
«مهندس طلا چی میشه؟!»
گفتم:«انس سقف جدیدی زده،اشباع خریده،احتمالا از فردا بریزه»
جلیل آقا زد زیر خنده.قاه قاه قاه.گفتم:«اگه میدونستم اینقدر خوشحال میشی یه چیز دیگه میگفتم»
گفت:«ناصر خان گفته طلا ارزون نمیشه!خیالتون راحت»
یه لحظه ذهنم یاری نکرد.فکر کردم ناصر خان هم یکی از فعالان بازار طلاست.گفتم:«ناصر خان کیه؟!کجا گفته؟»
گفت:«مثل این که تلویزیون نگاه نمی‌کنی؟!»
گفتم:«آهان.سال ۹۹ هم شبیه همین حرفهارو در مورد بورس میزد.شما یادت نمیاد»
گفت:«آبُ بریز همون جاییت که میسوزه!»
گفتم:«چقدر توی سودی؟»
گفت:«خیلی»
گفتم:«نوش جونت.ولی حواست باشه»
گفت:«صابون نمی‌خوای؟!»
گفتم:«نه.ما مایع استفاده میکنیم»
گفت:«دیروز سفارش شوینده دادم به شرکت ،گفتن فعلا ارسال نداریم»

راست میگفت.قفسه شوینده‌ها خالی بود.زنگ زدم مادر بچه‌ها گفتم:«مایع دستشویی نداره»
گفت:«صابون بگیر»

خریدهامُ گذاشتم روی کانتر.همین طوری که داشت قیمت‌ها رو میزد توی ماشین حساب،توجهم به موهای پشت بند انگشتش جلب شد.گفتم:«جلیل آقا »
گفت:«هان»
گفتم:«بند بالای انگشتات مو داره،بند پایینی نداره»
گفت:«این عجیب‌تره یا اینکه تو دور کله‌ات مو داره وسط سرت نداره؟»

مبلغ رو گفت.گفتم :«یه بسته صابون هم بده»
مثل ساقی که بخواد توی پارک جنس بده به مشتری‌اش،چپ و راستش رو نگاه کرد و یه بسته صابون عروس گذاشت توی نایلون خریدهام.گفتم:« گلنار نداری؟!»
گفت:« گلنار برای سن شما مناسب نیست»

پول رو دادم و خودم رو لعنت کردم اگه یه بار دیگه پامُ بذارم توي مغازه جليل آقا.

#محمد_مشاری

@tahlilak


توی پارکینگ در حال پیاده شدن از ماشین بودم ،مادر بچه‌ها زنگ زد و گفت:«سر راه داری میایی یه شونه تخم مرغ از جلیل آقا بگیر»
گفتم:«نمی‌تونم!»
گفت:«چرا؟»
گفتم:«هفته پیش گفت یه کم پول دارم بهش گفتم بیا سهام بخر.اونم خرید.الان برم پیشش داستان دارم باهاش»
گفت:«حتما بهش گفتی اینجای بازار کفِ کفِ؟»
گفتم:«آره»
گفت:«حتما بهش گفتی دفعه قبل که بازار ترکید ترامپ ریس جمهور بود و توی ایران هم کت تن همتی بوده؟»
گفتم:«ماشالله خوب حرفهای منو از حفظی»
گفت:«حتما گفتی دولت مجبوره از بازار حمایت کنه؟»
گفتم:«شنود گذاشتی برای من؟»
گفت:«حتما گفتی فاصله دلار بازار با مرکز مبادله داره کم میشه؟»
گفتم:«میری سر گوشی من چت‌هامو میخونی؟»
گفت:«حتما گفتی دولت ۲۵۰ همت میخواد از طریق فروش شرکتهای دولتی تامین مالی کنه؟»
گفتم:«این حرفها برای تو تخم مرغ نمیشه‌ها»
گفت:«حتما گفتی که خودرویی‌ها قرار خصوصی بشن»
گفتم:«از این صحبت‌ها برای ما امشب نمی‌تونی املت درست کنی»


قطع کردم.کلید انداختم توی در.گفتم:«زنگ بزن جلیل آقا بگو با پیک بفرسته»
مادر بچه‌ها شماره سوپری جلیل آقا رو گرفت.گفتم:«قیمت رو ازش بپرس.این جلیل آقا دبه کن خوبیه»
مادر بچه‌ها گوشی رو زد روی اسپیکر.قیمت رو بپرسید.سفارش داد.جليل آقا گفت:«کارت خونم خرابه پول نقد دارید؟»
من با چشم اشاره کردم که داریم.


مادر بچه‌ها شروع کرد به گوجه رنده کردن.پیک جلیل آقا معمولا که نه همیشه دیر میاد.بعضی وقتها چند بار باید زنگ بزنی تا سفارشتُ بياره.من هنوز لباس‌هامو عوض نکرده بودم که زنگ آپارتمان به صدا دراومد.در باز کردم.جلیل آقا بود.جلیل آقا هیچ وقت از پشت دخلش تکون نمی‌خوره.

گره انداخته بود به ابروهای پُرپُشتش.من از تعجب چشمام گرد شده بود.نایلون تخم مرغ توی دست راستش بود.
گفت:«دکتری مالی داری؟»
صورتم را خاراندم.
گفت:« مدیرعامل نهاد مالی هستی؟»
سرم را انداختم پایین.
گفت:«دانشگاه درس میدی؟»
با دست عرق روی پیشانی‌ام را پاک کردم.
گفت:«عضو کمیته سرمایه گذاری چندتا شرکتِ معتبري؟»
دستم را دراز کردم سمت نایلون تخم ‌مرغ‌ها.دستش را عقب کشید.دست چپش را جلو آورد که یعنی اول پول را بده.پول را دادم.گفت:«۲۰ تومن کمه!»
گفتم:«قیمتی که تلفنی گفتی دادم»
گفت:«اون موقع دلار ۸۸ تومن بود الان ۸۹ تومنه»
گفتم:«من پول نقد ندارم دیگه»
از داخل کاپشنش دستگاه کارت خوان درآورد.گفت:«بکش»
گفتم:«این مگه خراب نبود؟!»
گفت:«خراب مغز من بود که به حرف تو گوش کردم»
کارت رو کشیدم.در را بستم.دوباره زنگ زد.باز کردم.گفت:«اون آشغال‌هایی که برام خریدی،فردا بفروش»
گفتم:«چشم»
گفت:«اون مدرک دکتراتم لوله کن بکن توی سولاخ دماغت»
محکم در را کوبیدم بهم.تخم‌مرغ‌ها رو گذاشتم روی اُپن.مادر بچه‌ها از خنده روده بر شده بود کف آشپزخانه.

عصبانی رفتم سمت اتاق خواب.در راه گفتم:«من سیرم.شام نمی‌خورم»

#محمد_مشاری

@tahlilak


سلام

این دیگه زمستان سخت نیست.زمستان مرگه.

@tahlilak


راستی یادم رفت.


#هیچی_نمیشه


@tahlilak


سلام
سیاستمداری که سر حرفش بایستد اصلا سیاستمدار نیست.حتما شما هم شنیده‌اید که سیاست پدر و مادر ندارد.اظهار نظر بر مبنای شرایط و چشم‌اندازهای پیش‌رو اساس سیاست است.

ما تقریبا هیچ چیزی از مذاکرات و موضوعات و آدمهای پشت پرده نمی‌دانیم.ما همین قدر میدانیم که آنچه ما می‌بینیم و می‌شونیم رخ کار هست.باطن کار چیز دیگر و جای دیگری است.

ریش سفیدترها یادشان هست.یک هفته قبل از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و پایان جنگ ،شعارها و حرفهای سیاستمداران همان بود که باید می‌بود.بهر آزادی قدس از کربلا باید گذشت.یا یک ماه قبل از ویرانی دیوار برلین و…..

به علت برودت هوا فردا پایتخت تعطیل شد و احتمالا پس فردا و دوشنبه نیز که تعطیل رسمی هست.این شرایط نیاز به تغییرات گسترده را اجتناب‌ناپذیر می‌کند.

منتظر و امیدوار می‌مانیم.

#محمد_مشاری

@tahlilak


سلام

سایپا هم آزاد میشه.

توافق هم امضاء میشه.

قیمت گذاری دستوری حذف میشه.

دلار هم ارزون نمیشه.

چه بازاری میشه.چه بازاری میشه.

مبارکمون باشه.

#محمد_مشاری

@tahlilak

20 last posts shown.