کتاب های صوتی


Channel's geo and language: Iran, Persian
Category: Books


خواندن کتاب‌های خوب، مکالمه با مردمان شرافتمند است. رنه دکارت

راه ارتباط: @Azarbanu

دسترسی به فهرست:
https://t.me/ketabsowti1

Related channels  |  Similar channels

Channel's geo and language
Iran, Persian
Category
Books
Statistics
Posts filter








📘 معرفی کتاب:

📙#درمانگر
✍#بی_ای_پاریس

ترجمه: اطلسی خرامانی
باصدای: هستی 👌👌❤️
از کانال: @greataudiobook

▪️رازهایت را با یک نفر در میان بگذار! حتی اگر خودت درمانگر و محرم رازهای دیگران باشی! این پیامی است که در تمام کتاب درمانگر (The Therapist) اثر نویسنده‌ معروف رمان‌های جنایی، بی. ای. پاریس (B A Paris)، خودنمایی می‌کند. این کتاب که در فهرست پرفروش‌ترین کتاب‌های جنایی سایت آمازون قرار دارد، داستان جنایی رازآلودی را روایت می‌کند که در حومه‌ شهر لندن و در فضایی خانوادگی می‌گذرد و با زندگی تازه‌ی یک زوج جوان گره خورده است.
آلیس و لئو زوج جوانی هستند که در یک مجتمع مسکونی واقع در یکی از محله‌های زیبا و آرام حومه‌ شهر لندن ساکن شده‌اند. خانه‌شان همان چیزی است که آرزویش را داشتند. این دو نفر به تازگی زندگی مشترکشان را شروع کرده‌اند و آلیس که تا به حال در لندن سکونت نداشته، اشتیاق زیادی برای پیدا کردن دوستانی تازه در خود می‌بیند. همین اشتیاق او را به برقراری ارتباط با همسایه‌ها وا می‌دارد. آلیس طی همین معاشرت‌ها به چیزهای مشکوکی در صحبت‌های همسایه‌ها برمی‌خورد. مدت زیادی نمی‌گذرد که فضای آرام خانه را ابرهای دلهره می‌پوشاند. او احساس می‌کند خانه‌شان ایرادی دارد که همسایه‌ها به خاطرش از آن‌ها فاصله می‌گیرند. اما هر چه تلاش می‌کند، کسی حاضر نمی‌شود از راز خانه پرده بردارد.
در نهایت، دست و پا زدن‌های آلیس او را به درون شبکه‌ای پیچیده از رازها و دروغ‌ها می‌کشاند که بیرون آمدن از آن دیگر ممکن نیست. آلیس در نتیجه‌ی این تلاش‌ها در می‌یابد که یک سر ماجرا به ساکن قبلیِ این خانه باز می‌گردد. ساکن قبلی، دختری درمانگر به نام نینا بوده. آلیس در ادامه، به طرز خستگی‌ناپذیری تلاش می‌کند به سرگذشت تاریک نینا پی ببرد. او مدام به گفت‌وگو با همسایه‌هایی می‌پردازد که به هیچ کدامشان اعتمادی ندارد، و سعی می‌کند با کنار هم گذاشتن صحبت‌های آنها، تکه‌های این پازل شوم را کامل کند.

@sowtiketab






📘 معرفی کتاب:


📙#هولوکاست
✍#الکساندر_براکل

📝مترجم: مهدی تدینی
🎙کتابخوان: نیره خُلقی 👌

▪️تهیه شده در کتابخانه فارسی زبان برلین

این کتاب تاریخی رخدادهای غم انگیز کشتار جمعی به دست نازی ها را به گونه ای عینی روایت می کند.

▪️هولوکاست تاریک ترین فصل تاریخ آلمان نازی است. « دکتر الکساندر براکل» در کتاب «هولوکاست» پیش شرط ها و روند قتل عام وحشتناک حدود شش میلیون یهودی اروپایی را در روندی توصیفی دنبال می کند.
از نخستین اقدامات ضد یهودی پس از سال 1933 تا کشتارهای یهودیان شوروی تا قتل عام صنعتی در اردوگاه های نابودی.
سیاست یهودیان کشورهای متحد با آلمان را بررسی نموده و همچنین این سوال را مورد توجه قرار می دهد که آیا آلمانی ها از سرنوشت همسایگان یهودی تبعیدی خود چیزی می دانستند؟
▪️می خوانیم که هنگام ورود یهودیان انتقالی به آشوویتس درهای واگن‌های احشام گشوده می‌شد و قربانیانی که گاه چندین روز در تنگ‌ترین فضای ممکن چپیده‌درهم به این‌جا منتقل شده بودند در میان فریادها، ضربه‌ها و لگدهای نگهبانان از واگن‌ها پیاده می‌شدند. پس از تفکیک جنسیتی، باید برای گزینش صف می‌کشیدند؛ زنان و کودکان در یک ردیف و مردان در ردیفی دیگر.
پزشکان اس.اس در بارۀ مرگ و زندگی‌شان تصمیم می‌گرفتند. کسانی که وضعیت جسمانی‌شان نشان می‌داد توانایی کار کردن دارند، اجازه داشتند به عنوان کارگر برای انجام بیگاری چند صباحی بیش‌تر زنده بمانند. اما افراد ضعیف، معلول، بیمار،سالخورده، زنان باردار و کودکان بی‌درنگ روانۀ«اتاق گاز » می‌شدند. در یک اتاق ورودی به این عنوان که باید دوش بگیرند، مجبور بودند جامه‌هایشان را در‌آوردند و عریان وارد اتاق گاز شوند.به محض آن‌که اتاق پر می‌شد، درها را می‌بستند و گاز از دریچه‌ای تزریق می‌شد. بر روی دری که هـوا از آن عبـور نمی‌کرد، یک سـوراخ چشمی قرار داشت که مـردان اس.اس از آن می‌توانستند صحنۀ جان کندن را ببینند. در جریان تزریق گاز، صدای بلند موتورها و آژیرها مانع آن می‌شد که فریاد مرگ قربانیان درمانده به گوش کسی برسد. به طور میانگین حدود بیست دقیقه طول می‌کشید تا در اتاق گاز دیگر کسی نجنبد. سپس درها باز می‌شد تا پس‌ماندۀ گاز به فضای باز جاری شود. در اتاق‌های گاز مدرن‌تر، تخلیۀ هوا با هواکش‌ صورت می‌گرفت. زندانیانی دیگر موظف بودند دندان‌های طلا را از دهان‌ها و حلقه‌ها را از انگشتان جنازه‌ها بیرون بکشند ....

@sowtiketab




📘 معرفی کتاب:

📗#سرزمین_باد
✍#گراتزیا_دلدا

مترجم:
گویندگان:
میکائیل شهرستانی و مهرخ افضلی
از کانال: @asheghanketab1400

●تهیه شده در کتابخانه گوياي ایرانصدا

ماجرا از زبان نینا بیان می شود:
«من و گابریل قرار بود ازدواج کنیم،اما به دلایلی لغو شد و من با مرد دیگری بنام پائولو ازدواج کردم».
«ما برای ماه عسل به خانه ای در منطقه ای رفتیم که کنار دریا قرار داشت.زنی بنام ماریزا که شوهرش ماهی گیر بود،قبول کرد تا مایحتاج ما را در آنجا فراهم کند. مرد نابینایی بنام فانتی نیز در آنجا بود که تابستان‌ها خانه اش را در اختیار مسافران قرار می‌داد. برحسب اتفاق متوجه شدم که گابریل که سخت بیمار است به آنجا آمده و در خانه فانتی ساکن است.
یک‌روز گابریل به من پیام داد تا با من حرف بزند.از طرف دیگر شوهرم به عنوان شهردار انتخاب شد و خبر رسید که میهمانی‌ای به افتخار ما برپا خواهد شد. قرار بر این شد که شوهرم از محل کار و من از خانه به محل مهمانی برویم و آنجا یکدیگر را ببینیم.در طول راه از مقابل ویلای خانواده فانتی گذشتم و گابریل را دیدم که روی بالکن نشسته بود.به آنجا رفتم و از لابلای حرفهایش فهمیدم که از من رنجیده و دلگیر است. همان وقت فانتی آمد و با او به سمت مهمانی راه افتادم ...

@sowtiketab


🌱🌱 پایان

10 last posts shown.