سید مهدی موسوی


Channel's geo and language: Iran, Persian
Category: Art


اشعار، ترانه‌ها، داستان‌ها و... مرا فقط از این کانال و همچنین اینستاگرام، فیس‌بوک و کانال یوتیوب شخصی‌ام دنبال کنید

Related channels  |  Similar channels

Channel's geo and language
Iran, Persian
Category
Art
Statistics
Posts filter


آیا تا به حال در اروپا ساندویچ بربری خورده‌اید؟
قسمت هشتم سفرنامه‌ی تصویری مهدی موسوی را در اینجا ببینید
سفری به بلژیک و شهر زیبای بروکسل:
https://youtu.be/2ywFMP0Qrhg?si=DiHD_Zfmy5F81bV4


یه تخت شکسته، یه آغوش وحشی
واسه نسل من بهترین سرزمینه
یه آغوش وحشی میونِ جهنم
بهشتی که من دوست دارم، همینه!

بکش خنجرت رو، که تسلیم محضم
تو قلبم رو توو چاه بنداز، خوبه!
محل تلاقیِ عشق و جنونی
تو حمامِ خون راه بنداز، خوبه!

توو این عشق، ما خط‌ّقرمز نداریم
تو هر چی اراده کنی، می‌پذیرم
اراده بکن تا بیفتم به پاهات
اراده بکن تا همین‌جا بمیرم!

خیالت عزیز دلم! تخت باشه
قراره که این زندگی سخت باشه
آره سخته! اما کسی جز من و تو
نمی‌تونه این‌قدر خوشبخت باشه

بغل کردن و بوسه هی پشت بوسه
یه آهنگو با همدیگه گوش کردن
رها از گذشته، از آینده، از حال
فراموش کردن، فراموش کردن...

به یه بوسه یا جمله‌ی عاشقانه
کمک کن از این رنجِ ممتد رها شم
بهت قول می‌دم بخندم دوباره
بهت قول می‌دم که غمگین نباشم!

واسه‌م دیگه زنجیر و زندون مهم نیست
واسه‌ت گریه‌ی زیر بارون مهم نیست
جز این عشق، این عشق، این عشق، این عشق...
دیگه هیچ‌چیزی برامون مهم نیست

خیالت عزیز دلم! تخت باشه
قراره که این زندگی سخت باشه
آره سخته! اما کسی جز من و تو
نمی‌تونه این‌قدر خوشبخت باشه

مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2


Forward from: آموزشکده توانا
Video is unavailable for watching
Show in Telegram
با لغو توقف اجرای حکم حبس؛ سیامک مسیح پور به زندان اوین بازگشت

روز ۲۱ آبان، سیامک مسیح‌پور، زندانی سیاسی برای تحمل باقیمانده دوران محکومیت خود، راهی زندان اوین شد. او پیشتر با قرار تامین و توقف اجرای حکم حبس، به مرخصی درمانی اعزام شده بود.

آقای مسیح‌پور در این ویدیو درباره شرایط رسیدگی به پرونده‌اش و سوابق بازداشت و شکنجه‌اش توضیح می‌دهد.

آقای مسیح‌پور چندی پیش عمل جراحی دیسک کمر انجام داد (مشکلی که در اثر ضرب و شتم ماموران ایجاد شد) و پزشک قانونی برای او سه ماه طول درمان تعیین کرده بود. با این‌حال، آقای کدخدایی، رئیس پزشکی قانونی غرب تهران، اعلام کرد که آقای مسیح‌پور نیازی به استراحت ندارد.

به دنبال این تصمیم، قاضی ناظر زندان نیز ضمن تهدید به ضبط وثیقه، از آقای مسیح‌پور خواست برای ادامه دوران محکومیت، خود را به زندان معرفی کند. نهایتاً ۲۱ آبان ماه، علیرغم شرایط نامساعد جسمی، آقای مسیح‌پور به زندان اوین مراجعه کرد. او پس از عمل جراحی نیاز به ۲۰ جلسه فیزیوتراپی دارد که امکان انجام آن در زندان فراهم نخواهد بود.

 سیامک مسیح پور در مرداد امسال با تودیع وثیقه دو میلیارد تومانی و کفالت دو میلیارد تومانی و با توقف اجرای حکم حبس، به مرخصی درمانی اعزام شده بود.

در تاریخ هفتم آبان ۱۴۰۲، سیامک مسیح‌پور به همراه شماری از شهروندان در جریان مراسم خاکسپاری آرمیتا گراوند، بازداشت و به زندان اوین منتقل شد. او نهایتا چندی بعد با تودیع وثیقه آزاد شد.

جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات سیامک مسیح ‌ور مورخ بیست و دوم آبان ماه سال گذشته در شعبه پانزده دادگاه انقلاب تهران برگزار شد. این شهروند با حکم شعبه مذکور به دو سال حبس محکوم و این حکم توسط دادگاه تجدیدنظر استان تهران عینا تایید شد.

شعبه اول اجرای احکام کیفری دادسرای عمومی و انقلاب ناحیه ۳۳ (شهید مقدس “امنیت”) تهران با صدور احضاریه‌ای در تاریخ بیست و دوم اسفند ۱۴۰۲، آقای مسیح پور را جهت اجرای حکم حبس احضار کرده بود.

نهایتا وی در تاریخ چهارم اردیبهشت ماه، جهت تحمل حبس، بازداشت و به زندان اوین منتقل شد.
سیامک مسیح‌پور که در زمینه‌ی مهندسی الکترونیک تحصیل کرده، نه‌تنها شاعر و نویسنده‌ای پیشرو، که ورزشکاری حرفه‌ای در حوزه‌های پرواز، غواصی و دره‌نوردی است.

او در سال ۱۳۸۸ نیز به جرم شرکت در اعتراضات، دستگیر و پس از تحمل ۶۷ روز انفرادی، به زندان و شلاق محکوم شده بود. او این محکومیت را در بند ۳۵۰ اوین طی کرده بود، درحالی‌که پدرش را نیز مورد آزار قرار داده و بازداشت کرده بودند.

#سیامک_مسیح_پور #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech


ناگفته‌های #سیامک_مسیح‌پور ، شاعر، ورزشکار و زندانی سیاسی، را قبل از بازگشت او به زندان بشنوید.
این هنرمند عزیز با وجود مشکلات شدید جسمی به زندان برگردانده شده و هم‌اکنون در زندان اوین به سر می‌برد:
https://youtu.be/ig3IGKq8TX4?si=UXUMoKKmEC3zWSj5




اولین اثر گروه «پلی‌فورمنس» اجرای «منظومه‌ی یک روز کاری در کمونی اوّلیه بی هیچ گرایش سیاسی» است.

این اجرا تقدیم می‌شود به «سید مهدی موسوی» عزیز که استادِ دیدنی، خواندنی و شنیدنی کردن صداها و روایت‌هاست. مردی که اگر نبود، یک پای ادبیات می‌لنگید، مردی که تولدش بهانه‌ای شد برای اجرا کردن اثری از خودش.
اگر این اجرا به دلتان نشست، خوشحال می‌شویم که آن را با دوستانتان به اشتراک بگذارید.

@polyformance1


زندگی رفت و موند تو دل ما
حسرت لحظه‌‌ای خوشی کردن
نسل ما مرگو ساده می‌گیره
ما رو یه‌عمره خودکشی کردن!

غرقِ خونه، شمال تا به جنوب
شرق تا غرب، چوبه‌ی داره!
«زندگی» سخت باشه یا آسون
«بهمون یه وطن بدهکاره»

مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2


از غم و ترس درختان، به تبر هیچ مگو
چمدان بسته‌ام از آن‌ورِ در، هیچ مگو
از شبِ مانده به رؤیای سحر هیچ مگو
«من غلام قمرم، غیرِ قمر هیچ مگو
پیش من جز سخنِ شمع و شکر هیچ مگو»

از پلنگیدنِ ساکن‌شده بر متنِ پتو
خودکشی کردنِ یک عشق، پس از گریه‌ی او
از نخندیدنِ یک برّه به برقِ چاقو
«سخن رنج مگو، جز سخن گنج مگو
ور از این بی‌خبری، رنج مبر، هیچ مگو»

نخریدند! گران بود دلم، حتی مُفت!
حال من، حال پرنده‌ست پس از مردنِ جفت
دلِ من هرچه که کردند، نشد پوست‌کلفت!!
«دوش دیوانه شدم، عشق مرا دید و بگفت
آمدم! نعره مزن! جامه مدر! هیچ مگو!»

گاه خوابی و من از بالشِ پر می‌ترسم
چمدان بسته‌ام از آن‌ورِ در می‌ترسم
سفرم هیچ! من از بَعدِ سفر می‌ترسم
«گفتم ای عشق، من از چیزِ دگر می‌ترسم
گفت آن چیزِ دگر نیست دگر، هیچ مگو»

غم خود را به تو و با چمدان خواهم گفت
قایقی ساخته با آب روان خواهم گفت
با تو از سخت‌ترین رنج جهان خواهم گفت
«من به گوش تو سخن‌های نهان خواهم گفت
سر بجنبان که بلی! جز که به سر هیچ مگو»

من زمین خوردم و یک سایه به جایم پا شد
یک دریچه که به یک خانه‌ی دیگر وا شد
همه‌ی زندگی‌ام داخلِ ساکی جا شد
«قَمَری، جان‌صفتی، در رهِ دل پیدا شد
در رهِ دل چه لطیف است سفر، هیچ مگو»

سبزه‌ای بود که ملزم به بهارت می‌کرد!
استکانی که به هر حال دچارت می‌کرد
تا که می‌فهمیدی، داشت چه کارت می‌کرد!
«گفتم ای دل چه مَه است این؟! دل اشارت می‌کرد
که نه اندازه‌ی توست این، بگذر! هیچ مگو»

صبر، بسیار ولی خواهشِ تن، بیشتر است
خبری نیست از آن کس که از او باخبر است
نه فقط من، که تمامی جهان در خطر است
«گفتم این روی فرشته‌ست عجب یا بشر است
گفت این غیرِ فرشته‌ست و بشر، هیچ مگو»

دلم از وحشت دوریش، پُر از ماتم شد
خورد سیبی و پس از خوردن آن، آدم شد!
علتِ درد، خودش بود و خودش مرهم شد!
«گفتم این چیست؟! بگو! زیر و زبر خواهم شد
گفت می‌باش چنین زیر و زبر، هیچ مگو»

چمدان بسته‌ام و خسته‌ام از فکرِ محال
می‌پرم با دل آشفته و تیری در بال
آخر قصّه غم‌انگیزترم درهرحال
«ای نشسته تو در این خانه‌ی پُر نقش و خیال
خیز از این خانه برو، رخت ببر، هیچ مگو...»

مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2


دوستان عزیزم. صفحاتی که در زیر به آنها اشاره شده، متعلق به خودم هستند و در آنها با افتخار مستقیما با شما در ارتباط هستم.
من (مهدی موسوی) بر اداره‌ی هیچ فن‌پیج و صفحه‌ی دیگری نظارت ندارم:

۱. اینستاگرام:
https://www.instagram.com/seyed.mehdi.moosavi

۲. فیس‌بوک:
https://www.facebook.com/seyedmehdimoosavi2

۳. کانال تلگرام:
https://t.me/seyedmehdimoosavi2

۴. کانال واتساپ:
https://whatsapp.com/channel/0029VaGGDWCFsn0logFsZZ1N

۵. توییتر:
https://x.com/Mousavi1355

۶. سایت شخصی:
http://mehdimousavi.net/

۷. کانال یوتیوب:
http://www.youtube.com/@MehdiMousavi




تا دقایقی دیگر با بامداد...


برنامه‌ی بامداد این هفته:
بررسی اشعار «کاراپت دردریان» متخلص به «کارو»
و یادی از «کیانوش سنجری» و «آهو دریایی»
و شعرخوانی زنده (تلفنی) مخاطبان
ساعت ۱۹ به وقت تهران
منتظر باشید...


پنج‌شنبه‌ها ساعت ۱۹ به وقت تهران
تنها برنامه‌ی زنده‌ی ادبی به زبان فارسی: بامداد
از شبکه‌ی «کانال وان»

هر هفته در هنگام پخش برنامه
با واتساپ شبکه تماس بگیرید و شعر بخوانید:
+4740572356
یا در طول هفته
دکلمه‌هایتان از اشعارتان را
به‌صورت ویس یا فایل صوتی به همین واتساپ بفرستید

اگر به ماهواره و «کانال وان» دسترسی ندارید
می‌توانید برنامه را زنده از اینجا ببینید:
https://www.parsatv.com/m/name=Kanal-Yek
یا
https://fa.ch1.cc/live-tv/


Forward from: عاطفه اسدی
Video is unavailable for watching
Show in Telegram
دکلمه‌ی جمعی از هنرمندان به یاد آبان خونین ۹۸
شعر: داوود محمدی نیا

«وطن! برخیز و آبان را به یاد آور...»

@atefeasadi2


Magneto! Any dream worth having, is a dream worth dying for.
X-Men '97


Forward from: روشنک آرامش
خفه می‌شم که خوب می‌دونم
تو صدات انعکاس بغض منه
خفه می‌شم که خوب می‌دونی
درد در حالِ بیشتر شدنه

اون‌ورِ شیشه، شهر، تاریکه
بوی خون می‌ده این‌ورِ شیشه
من به حرفات باز مطمئنم:
همه‌چی واقعا عوض می‌شه!

#مهدی‌موسوی








Forward from: سمعکی روی گوشِ آجرها...
دیوانه‌وار هستی و زیبایی
آرایش لبان و تنت قرمز!
لب‌های خونی‌ات درِ گوشم گفت:
«غمگین نشو به خاطر من هرگز

من سرنوشتِ خواستنِ فریاد
در خاورِ میانه‌ی غمگینم
من در توام… میان تنت، روحت…
از پشت پلک‌های تو می‌بینم

فردا که روز خنده و آزادی‌ست
من در میان سینه‌ی تو شادم
حبسم بکن میان نفس‌هایت
من توی دست‌های تو آزادم»...

#مهدی_موسوی

20 last posts shown.