🔴
«دانشجو، خفتگیری، قتل و اعدام» پس از مرگ و بهقتل رسیدن همصنف و همرزم ما، «امیرمحمد خالقی»، دانشجوی ۱۹ سالهی خوابگاهی دانشگاه تهران، این تنها سوگ و دادخواهی او نیست که بردوش ماست. و نباید در رویارویی با مرگ او تنها آن وجه از او و واقعه را بازگو و بر آن تاکید کرد که قبلا حسابش را کردهایم که به سود ماست. پس این یادداشت تنها جوانبی محصور را بهیاد خواهد آورد که سعی در گم نشدن آن در سیاههی مصادره بهمطلوبگریها و تقلیلگراییها دارد.
هم قاتلین و هم مقتول، هر دو زخم خوردهی یک دشنه هستند. «امیرمحمد»، آن دانشجوی آمده از روستایی در خراسان جنوبی، که درپی کار بوده و اخیراً بهکار در محلی خارج از دانشگاه پذیرفته شده بود، هرچند به روایاتی خود راه رهاییاش از وضع موجود را در بازارهای مالی جهانی همچون «فارکس» یافته بود؛ اما پیش از به قتل رسیدن، چاقویی دیگر زندگی انسانی را از او ستانده بود.
پولی شدن دانشگاه و زیاده از حد بالا بودن مایحتاج یک زندگی نسبتاً انسانی او را به کار در حین تحصیل کشانده بود. (مهلتی برای بحث از «فارکس» و امثالهم در این یادداشت وجود ندارد، همچنانکه بحثی از ناامنی معبر محل وقوع و حادث شدن قتل و مرگ نیز به جهت بحث از آن توسط دیگران به میزان کافی، در این یادداشت نخواهد آمد.)
اما در بحث از «خواست دانشجویان» نسبت به تامین امنیت آن معبر و سایر معابر حوالی دانشگاهها با میلیتاریزه کردن آن محلها و زیر یوغ دوربین بردنشان، به همین میزان سخن بسنده خواهم کرد که، اعتباری به «جمعی از دانشجویان» و حتی برخی بیانیههای شوراهای صنفی نیز نیست، چراکه برای ما فعالین دانشجویی مسلم است که به چه میزان «حافظان امنیت» متنهایی را برای انتشار به آنها دیکته کرده که منتشر کنند یا با نام «جمعی از دانشجویان» فلان جا منتشر شوند.
علت قتل اما، نه «ذاتِ خرفت» و نه «بد ذاتی» و «قاتل بهذات» بودنِ آن «قاتلین» است، بلکه علت همان علتیست که «امیرمحمد» را وادار بهکار در دورهی تحصیل و «دویدن بهدنبال قاتلین با قلب چاقو خورده» کرده است. گرانی، کاهش ارزش درآمدها، کار بیثبات، حقوق نابسنده، نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی، دانشگاه و تحصیل پولی، خصوصیسازی آموزش و در یک کلام «مناسبات سرمایهدارانهی نئولیبرال» و عاملین و آمرین و فاعلین آن مناسبات هستند که در واقع قاتل «امیرمحمد» و موجب انگیزهی قتل «قاتلین»، همانها بوده است.
ایدئولوگهای وطنی این قتل، عالیجنابان «حلقهی نیاوران» و سایر همکارانشان و سیاستگذاران نظم حاکم نئولیبرال هستند که «انسان» را وادار به قتل «انسان» کردهاند و میکنند.
«امیرمحمد» در پی حفظ عمده دارایی مالی خود بود و «قاتلین» نیز در پی تصاحب و پیدا کردن «داراییای مالی» برای خرج زندگی خود بودند. ممکن است فردا روزی اینان را «معتاد» و «بزهکار» نیز بخوانند و بگویند آن «مال» را برای ادامهی آن امور خلاف میخواستند؛ اما بانی افتادن آن افراد به «آن امور» نیز همان مناسباتی خواهد بود که آموزش، بهداشت، مسکن، تغذیه و بهداشت و اصلاً زندگی را با پولیکردن، استثمار و سلب مالکیت و دزدی حقوق، از دسترس اکثریت جامعه خارج کرده است.
قاتلین اصلی، همان کمتر از ۴ درصد مالکین و سرمایهدارانی هستند که انگل کار و مالکیت ۹۶ درصد جامعهاند. (این بحث را بیش از این در اینجا ادامه نخواهم داد.)
مسئلهی مهم دیگر، اعدام «قاتلین» است که حتی خانوادهی «امیرمحمد» هم به روایت رسانهها آن را طلب کردهاند. اینجا است که جامعه و صنف دانشجو باید بسیار محکم و با صدایی واحد و بلند، «به اعدام نه بگوید».
«اعدام» نه مجازات است و نه عامل پیشگیری و درمان و نه مرحم هیچ دردی، جز میل به خشونت و بازتولید خشونت! «اعدام» خشونتی برگشتناپذیر «انسان» نسبت به «انسان» است، که خودِ جامعهی اعدام کننده و درواقع دولت اعدام کننده باعث افتادنِ هردو «انسان» به دام آن اقدام و شرایط شده است. البته که اعدام در قبال هیچ جرمی پذیرفته نیست و آن را باید با «بازپروری» جایگزین کرد (البته بجز بازپروری، پرورشی صحیح در مناسبات اجتماعیای صحیح نیز باید فراهم گردد).
سخن نهایی منِ دانشجو خطاب به همصنفان و همرزمان و جامعهام این است:
قاتلِ «امیرمحمد» نه آن افراد، بلکه مناسباتی اقتصادی-سیاسی است که فقر و خشونت را تولید و بازتولید میکند؛ و راهکار آن است که نه «انسان»، بلکه «نئولیبرالیسم» را اعدام کرد.
#متن_دریافتی
#پولیسازی_دانشگاه
#دانشگاه_تهران
4⃣2⃣9⃣4⃣
🆔
@senfi_uni_iran