سازدهنی من


Channel's geo and language: Iran, Persian
Category: Other


کانال جدید سازدهنی من

Related channels  |  Similar channels

Channel's geo and language
Iran, Persian
Category
Other
Statistics
Posts filter


صدا بزن مرا
‎حتی اگر سال‌ها از آخرین دیدارمان گذشته باشد


@Sazdahanieman


مشکل در مالکیت است
نه در خود زندگی ؛

هرچه بیشتر مالک باشی، بیشتر در ترس از دست دادن هستی ...

#اشو


@Sazdahanieman


بچه با دوست کوچکش، خوی کرده و آشفته و یخ کرده! از بازی آمدند به التماس: لطفا لطفا لطفا اجازه بده امشب بیاید خانه ما بخوابیم، فقط مانده اجازه تو....

وقتی دو بار به والدینش تلفن کردم و چک کردم و کوله صورتی اش را چیدم و دلم راضی نشد و مرد را فرستادم دوباره همراهشان که‌ مطمئن باشیم، آن لحظه که خانه یکهو انگار خالی شد، باورم شد بزرگ شده. اولین بار اوست که در خانه دوستی می ماند، و اولین بار ما. حقیقتا خانه یکهو خلوت شد.

خانه دوستش کجاست؟ همین خیابان پشتی. مادر دوستش هم پزشک خانوادگی ماست. همین الان هم به من نوشته که همه چیز عالیست و یک شب برای خودم باشم. فردا صبح هم مسابقه هندبال دارند و همه صبح زود هم را می‌بینیم ولی این از هیبت ماجرا برایم کم نمی‌کند....

در دهه بیست تا سی، خانه را ترک کردم
اول برگشتم زادگاهم تهران. بعدتر هم از ایران رفتم.
تازه امشب فهمیدم که آن سوی ماجرا چطور بود. وقتی برای من همه چیز؛ از بستن چمدان و اسباب کشی تا رسیدن به استقلال تا ماجراجویی ها و هواپیماها و کشف آدمها و سرزمینهای جدید و .... اتفاق میفتاد، در خانه داشت چه جور می‌گذشت...
امشب تازه فهمیدم.

چقدر چقدر چقدر از خودگذشتگی و شجاعت و وسعت قلب میخواهد....که در اقیانوس اضطراب و دلتنگی شنا کنی، ولی پنجره را باز کنی که پرنده خانه ات بپرد، خواست برگردد، نخواست نه. و تو بمانی و چراغها را طبق عادت روشن و خاموش کنی، شاید که برگشت؟

امشب تازه فهمیدم.

وبلاگ ۲۵ نوامبر
@Sazdahanieman

225 0 2 73 11

جز من، کی واسه دیدن تو حریصه؟

@Sazdahanieman


One of the happiest moment of life is when you find the courage to let go of what you can not change.

یکی از شاد ترین لحظات زندگی زمانی‌ست که تو جسارت این را پیدا کنی که هر چیزی که نمی‌توانی تغییر بدهی را ترک کنی...

•••


همراهان و رفقای جان
صبح بخیر
روزتون خوب


♥️


@Sazdahanieman

251 0 9 48 10

پس کی قراره دلت تنگ بشه
برام آهنگ بفرستی؟

298 0 4 11 15

تو آفتاب روشن تابستانی
و هربار می‌بوسمت می‌میرم
بگو با دلتنگیش باید چه کار کند
آدم‌برفی عبوس...



و شب بخیر به غم تو وقتی نوشتی "حیف که نمیشه" ♥️
@Sazdahanieman

321 0 15 12 10

زخم‌ها ارجمندترین تجربه‌های آدمی‌اند اگر مهلک‌ترینند نیز. هر زخم اشاره به چیزی دارد، زخم از حیث التفاتی‌اش حدّ فارق می‌تواند بود، اشاره دارد به نوعی عریانی و رهایی و صمیمیت و ربط و تماس و توقعی که «زخم برداشتن» را ممکن کرده است وگرنه آنکس که دوری گزیند یا زرهی پولادین بپوشد چگونه زخم می‌تواند برداشت؟ زخم چون گسستن است، گسستن رگی که از وجود آن بسا بی‌خبر بوده‌ای، سینه‌به‌سینه‌ی سیاهی شدن. چشاندن سیاهی و سوی تاریک سرشت جهان و آدمی آن هدیه‌ای‌ست که گاه با یک آموزگار گاه با یک کتاب یا شعر یا رمان صورت وقوع می‌پذیرد. گاهی هم آن آموزگار، آن راهنما، آن مرشد، خود نمی‌داند مقدّر است چشاننده‌ی سیاهی و درد باشد ــــ‌مأمور تشرّفی که حتا از قدرت درک سیاهی هم عاجز است.

به ربط زخم و زبان چگونه می‌توان اندیشید؟ زخم و نوشتن، یا زخم و آگاهی، حتا زخم و تاریخِ آگاهی می‌تواند موضوع تأمل و تحریر و تصنیف عمریِ «انسان عاشق» باشد.

عمده، به خیال من، درک سوی تاریکی‌ست و سپاس از برای زخم و مرهم ننهادن و تاب آوردن مزه‌های تلخ، و نوشتن از آن.

نه چون نوشتن فراموشی می‌آورد، که نمی‌آورد؛
نه چون نوشتن التیام می‌دهد، که نمی‌دهد؛
و نه چون نوشتن قسمی حق‌به‌جانبی می‌آورد و تشفیِ خاطری کاذب به نویسنده‌اش می‌دهد، که بسا بدهد و بدا به حال آنان که با این حدّ حقیر التهاب روح‌شان را تسکین بدهند؛
بلکه چون کار دیگری با زخم‌/‌خاطره نمی‌توان کرد تا سیاهی تو را نبلعد.


مانا روانبد



@Sazdahanieman




«مرحباً بأولئک الذین لا نستطیع
أن نقول لهم علی الرغم من کم نفتقدهم...»

سلام بر کسانی که علی‌رغم دلتنگی‌مان
نمی‌توانیم به آن‌ها بگوییم که چقدر دوستشان داریم...
✨️

359 0 7 16 15

هر بهمن پیرتر می‌شوم..

وقتی می‌شنوم
هو‌ا دلپذیر شد گل از خاک بردمید
یادم می‌آید
میان دود و گاز اشک‌آور و گلوله
ناگهان بزرگ شدم
و بارانِ دروغ بارید
و من چتر نداشتم
و ناچار باور کردم
آزادی را
آزادی،
که درخورجینش نان بود و
آرامش یک سقف،
برابری بود و صلح..

من هنوز زیر بارانِ دروغ ایستاده‌ام
و هر بهمن پیرتر می‌شوم..»

هوا دلپذیر نیست


#ناشناس


@Sazdahanieman

372 0 15 2 19

واسم فرق داشتی با همه
تو رو هرجا میرم یادمه
ببین بعد تو این حالمه..

سیروان خسروی ✨️

369 0 17 80 7

آدم است ديگر؛
هر چقدر هم كه قوی باشد

گاهی وقت‌ها
نياز دارد
مچاله شود در آغوشِ كسى...

@Sazdahanieman

355 0 7 11 14

خانه‌ات سرد است؟
خورشيدى در پاكت مى‌گذارم
و برايت پست مى‌کنم
ستاره‌ی كوچكى در كلمه‌اى بگذار
و به آسمانم روانه كن.
- بسيار تاريكم -

#منوچهر_آتشی
آوازهای آتش، از دفترِ وصف گل سوری


@Sazdahanieman

374 0 7 10 11

وقتی آدم یکی رو دوست داره،
قضیه رو حل می‌کنه؛ نه اینکه بیخیالش بشه.
باید مراقب رابطه باشی؛ ممکنه دیگه هرگز اون عشق رو بدست نیاری...

🎬 Nocturnal Animals (2016)


•••


همراهان و رفقای جان
صبح بخیر
روزتون خوب


♥️


@Sazdahanieman

421 0 12 216 16

دلتنگی‌های آدمی را باد ترانه ای میخواند.🍃


#مارگوت_بیکل


@Sazdahanieman

426 0 6 47 10

... تو در چشمت
عجب پیمانه ی
مرد افکنی داری ...


@Sazdahanieman

445 0 22 132 4

گفت : جمعه ها آدم خیلی دلش می گیره
ولی از اون بدتر اینه که
عصرِ جمعه خونه باشی و بارون بزنه.

_گفتم : آره؛
اینجوری که آدمو خفه می کنه!
_گفت : می دونی؟
خیلیا توو جمعه شاعر شدن!

تا حالا چیزی توو جمعه ها نوشتی؟
_گفتم : من جمعه ها
رو شیشه ی بخار گرفته ی پنجره،
با انگشت می نویسم :
"لطفا یکی مرا از مرگ نجات بدهد"



#بابک_زمانی
📚 لطفا یکی مرا از مرگ نجات بدهد




@Sazdahanieman

471 0 7 25 19

اصلاً مهم نیست که آدم‌ها در عشق ورزیدن و نگه داشتن رابطه‌ها چقدر ناامیدکننده باشند؛ چون عشق، دوام و قدرت خودش را از آدم‌ها نمی‌گیرد. درست مثل زندگی که همیشه در جریان است؛ شتابان و جسور. چشم باز می‌کنی و می‌بینی دوباره درخت‌ها دارند شکوفه می‌دهند، رنگ سبز تند برگ‌ها چشمت را می‌زند و هوا بوی شکفتن می‌دهد و این وسط چه اهمیتی دارد اگر آدم‌ها افسرده و خسته باشند؟ زندگی کار خودش را می‌کند. ما مرکز همه جهان‌های ممکن نیستیم. عشق هم از پیش، به نوک قله‌های احساسات رسیده و تمام دشت‌های عاطفه را فتح کرده و ما آدم‌ها باید سینه‌خیز و کورمال کورمال به سمتش برویم. برای همین، فارغ از اینکه در چه وضعیتی باشیم، همیشه شنیدن شعری عاشقانه می‌تواند برای چند لحظه به یادمان بیاورد که چه هستیم؛ انسانی که می‌تواند دوست بدارد، آدمی که می‌تواند خودش را در دیگری ببیند و بفهمد. بعد دوباره لحظه‌ای دیگر همه‌چیز فراموش‌مان می‌شود، اما عشق به کار خودش ادامه می‌دهد. من گاهی آن لحظه را توی مشت می‌گیرم. لحظه‌ای که می‌تواند کش بیاید. شادیِ فهم چیزی که هست و نیست. کمی با آن می‌رقصم، کمی خودم را در آن تماشا می‌کنم و بعد تا بازآمدنش به زندگی فرصت عبور می‌دهم.


نعیمه_بخشی

@Sazdahanieman


سپس راه افتاد،
به سمت دور؛
ماورای تمام باورهایش.
آنجا که میخواست
تنها با خودش ملاقات کند..

سوگند ✨️

447 0 30 36 10
20 last posts shown.