مرحوم استاد فاطمي نيا:
ازآيت الله بهجت نقل كرده اند كه درجواني پيش استادي درس ميخواندند؛ در بين شاگردان ، طلبه ي جواني مريض شد و از دنيا رفت. استاد ازمرگ شاگردش خيلي ناراحت شد.
آن زمان در در نجف اشرف رسم بود كه سقّاها از فرات آب شيرين مي آورند و ميفروختند.
يك روز سقايي آمد، استاد به شاگردان پولي داد تا آب را از او بخرند و براي خوردن به مردم بدهند تا براي شاگردي كه مرحوم شده بود ، حسنه و ثوابي نوشته شود.
بعدازمدتي استاد آن شاگرد را درخواب ديد، مشاهده كرد كه آن شاگرد شهري دارد كه در آن قصرها به فلك كشيده و خودش هم در يكي از قصرها نشسته است!
سلام عليكمي ميكند و ميپرسد: اينها را ازكجا اورده اي؟! اوضاع چيست؟!
شاگرد جواب ميدهد: همان لحظه كه مشك آب را برايم خريدي و به مردم دادي، اين شهر را به من دادند!
"مثقال ذره" يعني سنگيني ذره هم ميماند، هر خيري بفرستيد نزد خدا آن را خواهيد ديد!
خدا كند بدون زاد و توشه از اين دنيا نرويم!
✍
@samte_khodda