وقتی راهت را جدا کردی،
وقتی رفتی وپشت سرت را هم نگاه نکردی..
به خیالت بدترین آدم عالم را
دست به سر کرده ای و
خوشحال از شکار بعدی ات سر از پا نمیشناختی..
اما آن روز را می بینم که روزها ،
با نگاه کردن به صفحه ی گوشی ات
و اینکه هیچ پیغامی دریافت نمیکنی
و هیچکسی پشت خط انتظارت را
نمی کشد،
دلت عجیب می گیرد..
دلت برای میم مالکیتی که همیشه چسبیده به آخر اسمت بود تنگ می شود،
دلت برای تُن صدای بسیار معمولی ام
هم تنگ میشود..
برای سکوتهایی که پر از حرف بود..
روزی هست ،یقین دارم ،
که تو..
عجیب دلتنگِ بدترین آدم زندگی ات می شوی!
دلتنگِ دیوانه ای میشوی که یک ساعت هم نمیتوانست
بی خبر از تو باشد..
اما یک عمر از تو بی نصیب گشته و
دم نمیزند..
یقین دارم حتی آن روزی که
تو دست دختربچه ات را
گرفته ای و با همسرت در پارک کنار خانه تان
برای هواخوری رفته اید ،
هوای من بدجور به سرت خواهد زد و
هجوم خاطراتم دامنت را خواهد گرفت..
آنجاست که برای یک لحظه،
یک ثانیه بودنم، و دیدنم
دلت هوایی می شود..اما دیر شده است،آنقدر دیر که جهانی بین ما فاصله افتاده است!
آن روز که دل تو عجیب بگیرد..
من در خانه ام با آرامشِ تمام مشغول خواندن کتاب مورد علاقه ام هستم
و با خیالی آسوده چای ام را می نوشم..
گذشته ام را دفن کرده ام و با
آن «دیگری» که بعد از تو آمده است
بسیار احساس خوشبختی خواهم کرد..
و تو چقدر دلت می خواهد جای
او باشی..زیرا میدانی وفادارترین آدم زندگی ات را از دست داده ای!
#زیور_شیبانی
@rozhavaa💫