رمانی که به عنوان اولین اثر نویسنده باعث تحسین و تعجب همه شده.بریم نظرات چند تا از مخاطبها رو دربارهی این عاشقانهی جذاب بخونیم:
سعیده:
کانال شما رو خیلی خیلی اتفاقی دیدم و در حالی که سرم خیلی شلوغ بود و اصلا نمیتونستم یه رمان دیگه شروع کنم عضو شدم. دیگه نگم براتون از بعدش... چیکار کردید با من؟! نمیتونم حسمو بیان کنم🥹 به اندازه ی کافی با تک به تک جمله های رمان احساس نزدیکی میکردم 🥹😍 من یه رمان خوان حرفه ای هستم که از ۱۰ سالگی خورهی کتاب بودم فکر میکردم دیگه رمانی نتونه به اندازه ی اون رمانای اولی که خوندم مثل بامداد خمار و دالان بهشت و... منو مجذوب خودش کنه ولی وقتی این داستان شما رو شروع کردم فهمیدم همه چی قبل از این داستان سوء تفاهم بوده🥹 کجا بودید تا حالا؟؟؟؟ چه بگویم که هرچه بگویم ازش کمه😍🥹 خوش شانس ترین و خوشبخت ترین آدمم که دارم این داستانو میخونم.
------------------------------
yas:به نظرم رمان یک رویای کوتاه طوری شیرینه که تو ذهن خواننده میمونه و می تونیم سالهای بعد بعنوان یک رمان خاطره انگیز چند باره بخونیم و کیف ببریم و هرکس گفت یک رمان خوب با قلم خوب جز ۱۰ رمان برتر تو ذهمنمون باشه.
------------------------------
مریم:همون اوایل وقتی عضو شدم محو فضاسازی و شخصیت پردازی قوی قلمتون شدم. به عنوان اولین اثر بسیار مسلط مینویسید. خیلی خوشحالم که با قلم تون آشنا شدم. چرخش قلمتون تعلیق فروانی داره. چیزی که باعث شد امشب کامنت بذارم اون سکانس انگشت کشیدن لیلی روی برجستگی شیشه مشجر پنجره بود. یک رویای کوتاه، از نظر من قصه نیست؛ یک زندگیست.
-------------------------------
sara:خط به خط رمان مثل فیلم سینمایی هست. وقتی فاطی رو دیوار میاد من قشنگ میبینمش و این واقعا تحسین برانگیزه که یک نویسنده بتونه جوری بنویسه که مخاطب ارتباط عمیق با شخصیت های رمان بگیره که اونا رو واضح ببینه. دیالوگا و مونولوگا خیلی روون و جذابن. توصیفت از همه چی بهجاست، نه اونقد زیاده که خسته کننده بشه نه اونقد کمه که ناقص باشه...مثل جورچین همه چیز رو قشنگ کنار هم گذاشتی تا با یه خط نوشتن خودش بریزه و ردیف رو هم سوار بشن. موقع خوندن بدون اغراق واقعا لذت میبرم.
------------------------------
Harir:این داستان خود زندگیه. چقدر با احساسه قلمتون. شیرینی وتلخی لحظات رو واضح و بدون ذرهای افراط یا تفریط نشون میدید. گاهی فکر میکنم رشته روانشناسی خوندید که اینقدر زیبا روانشناسی و روانشناختی شخصیتها رو در رمان مینویسید، این نکته مهمیه که نویسنده باید مسلط باشه به اون و شما با مهارت کامل از عهده این پردازش براومدید. رمان پر از هیجان و مونولوگهای دلنشینه، بسیار سنجیده و منطقی مینویسی از حس حال شخصیتها، تفکراتشون، فرهنگ خانواده و محله و اینکه پردازشتون به ریز ریز جزئیات خواننده رو به خاطرات گذشته میبره... کادو خریدن های پنهانی برای دوست پسرشون، ملاقاتهای دزدکی 😍 حرفهای یواشکی و پیچوندن خانواده به بهانه آموزشگاه و رفتن خونه همکلاسی و...
------------------------------
شهرزاد:همهی شخصیت ها حقیقی و درستن. من واقعا لذت میبرم از گفت و گوی خانوادگی کنار سفرهشون، تو مهمونی یا هر جمع دیگهای... انگار هر کدوم همون حرفی که انتظار میره ازشون رو میزنن و باعث حال خوب ما میشن. انگار ما هم کنار اونا نشستیم.
------------------------------
از چت ناشناس:فقط خواستم بگم رمانت خیلی حال و هوای خاصی داره... مثلا ترکیب اون اتاقک شیشه ای حیاط پشتی خونه گلستان خانم و بارون و آهنگ فریدون فروغی... 🤭😂 وقتی اسم فصل «می خواهمت چو خسته ای که خواب را» خوندم شکوفه امید توی دلم جوونه زد☺️🩷قرار شون تو پارت ۴۱۱ و ۴۱۲ ❤️ و دیالوگ های خاص زمان به لیلی🤭🤭🙈 یا حس گندی که بعد خوندن دعوای لیلی و زمان تو ماشین توی فصل «جفا کاری چو من» داشتم😭🤦🏻♀ یا مثلا همین پارت ۴۹۳ فک کنم الان نزدیک به بیست بار خوندمش این پارتو...گوشی های قدیمی، از شب تا صبح بیدار موندن، امتحانات، برف بازی، خونه تکونی و کلی حس خوب دیگه 🥰 و اینم بگم که عاشق اسم شخصیتام خیلی خاصن 💕
-------------------------
https://t.me/+hxTBRdE7BvwzMDY0https://t.me/+hxTBRdE7BvwzMDY0https://t.me/+hxTBRdE7BvwzMDY0[قصهای لطیف و پر هیجان در دل کوچهای بنبست]
رمانی که بی برو برگرد شما رو مجذوب خودش میکنه... فقط کافیه چند پارتشو بخونید تا گرفتارش بشید.