هیزم دور تا دور خونه
آتیش داشت زبانه میزد
ای وای مادر رو تو کوچه
قنفذ بی رحمانه میزد
به سرش داد نزنید
سر ناموس علی اینقدر فریاد نزنید
بسه تو رو خدا
دست مادرم دیگه از کار افتاد نزنید
میلرزه دخترت
هیچ وقت یه مادرو روبرو اولاد نزنید
تا که پا میشی از بستر
دائم میلرزه هی زانوت
وضو گرفتی و دیدم
جای غلافو رو بازوت
مارو تنها نذاری
مگه چند سالته که دست روی پهلو میذاری
از غربت علی
مثه ابر بهاری هم روز و هم شب میباری
جونم فدای تو
به دلم شرر نزن نرو که سنی نداری
دستش بشکنه دومی
شکست پهلوی زهرا رو
تو نامش به معاویه
گفته خودش ماجرا رو
پشت در زدنش
هرچقدر فکر کنی از اون بدتر زدنش
میسوخت تو شعله ها
یادم اومد واسه بدر و خیبر زدنش
صدای شکستن استخوناشو شنیدم
مکرر میزدنش
https://t.me/narimanpanahii